نسلکشی، پخش زنده
وقتی ۷۰ درصد کشتهشدگان یک جنگ زنان و کودکان باشند، دیگر هیچ نتیجهگرایی که توانایی کوچکترین همدلی هم نداشته باشد، نمیتواند بگوید این تلفات جنگ است. آنچه در غزه در حال رخ دادن است دیگر جنگ نیست.

وقتی 70 درصد کشتهشدگان یک جنگ زنان و کودکان باشند، دیگر هیچ نتیجهگرایی که توانایی کوچکترین همدلی هم نداشته باشد، نمیتواند بگوید این تلفات جنگ است. آنچه در غزه در حال رخ دادن است دیگر جنگ نیست. حتی سر شروع آن هم مناقشه داشته باشیم، اینکه 7 اکتبر یک سابقه تاریخی دارد و در خلأ بهوجود نیامده یا به کل، حملهکنندگان را مقصر بدانیم، حرفی سواست.
آنچه به روشن است و بهوضوح میتوان درباره آن صحبت کرد این است که دیگر در غزه جنگ نیست، نسلکشی است. بیش از 90 درصد جادهها و مدرسهها و تقریباً تمامی مراکز درمانی غزه نابود شده است. هفتههاست مردم در محاصره غذایی قرار دارند.
حتی نان خالی هم برای خوردن ندارند. کشتهشدههای غزه دیگر برای مردم جهان فقط یک عددند. وقتی کمی حساس میشویم که مثل دیروز مُردن و کشته شدن آنها، به جایی از جهان بیرون از غزه گره خورده باشد. حتی روایت فاطمه حسون در فیلمی هم که در کن درباره او به نمایش درخواهد آمد آنقدر حائز اهمیت نبود که کسی وقت و ارزشی برای آن قائل شود.
باید روایت او در کن و کشتهشدنش کمی مانده به اکران فیلم با یکدیگر جمع میشد تا داستان نسلکشی هموطنانش کمی در اخبار برجسته شود. کمی دیگر، غزه سوژه فیلم و مستند هم نخواهد بود. همانطور که کشته شدن هر روز و هر روز آدمها بعد از نزدیک به 20 ماه نه فقط عادی که تکراری شده است.
داستان غزه مهر باطلی است بر همه خوشبینیهایی که درباره عریانی حقیقت در عصر جدید و تاثیر افکار عمومی بر روند اتفاقات جهان وجود داشت. حقیقتی عریانتر از خبرنگاری که زنده جلوی دوربین سوخت که وجود ندارد؟ همین حقیقت عریان کمتر از یک فیلم اسلشر هالیوودی بر جهانیان تاثیر گذاشت.
آن بخشی از افکار عمومی هم که از این وضعیت متاثر میشوند، توان کاری ندارند. مستأصل و خیره فقط نگاه میکنند؛ به نسلکشیای که پخش زنده در حال تماشاست نگاه میکنند. از آن طرف هم دهها فیلم درباره آشوویتس یا در حال اکران است یا مشغول مراحل پیشتولید.