| کد مطلب: ۱۷۵۱۲

آب در خوابگهِ مورچگان

«گفتند ما یاد دادیم که چگونه نفت بفروشند. نه خیر! وقتی آقای بایدن آمد، سیاست این شد که پیچ را شُل کنند. اجازه بدهید آقای ترامپ برگردد. آن وقت ببینیم دوستان چه می‌کنند.»

این سخن محمدجواد ظریف، وزیر پیشین امور خارجه که به‌عنوان مشاور در میزگرد سیاسی شبکۀ سوم سیما کنار مسعود پزشکیان نشست، انگار آب به لانۀ مورچگان انداخته که از ظهر دیروز صداوسیما بسیج شده تا آمار فروش نفت ارائه دهند حال آن که او اصل فروش بیشتر را انکار نکرده بلکه دلیل آن را گفته چراکه آقای جلیلی مدعی شده بود در آغاز دولت فعلی طرحی به مرحوم رئیسی ارائه داد و براساس آن فروش نفت بالا رفت!

وزیر خارجۀ پیشین نگفت اما یک دلیل دیگر جنگ اوکراین است که سبب شد دولت بایدن چشم خود را ببندد منتها از دیروز صداوسیما تمام‌قد وارد انتخابات شده و گویا برادر آقای سعید جلیلی دریافته که نمای دور از تصویر جواد ظریف در میزگرد کفایت نکرده چراکه او صدای خود را بلندتر کرد و بیشتر دیده و شنیده شد. هر یک به سهم خود بر آن شده‌اند تا از دستاوردهای دولت مستقر فعلی دفاع کنند و این در حالی است که تا پیش از این برنامه به‌گونه‌ای رفتار می‌کردند کانّه در این سه سال دولتی بر سر کار نبوده و از 1400 ناگهان سر از 1403 درآوردیم!

چون برای آقای رئیس‌جمهور فقید سانحه پیش آمده و از دنیا رفته نه‌تنها خود مرحوم که همکاران او هم باید تقدیس و تکریم شوند و لابد اگر آقای مهرداد بذرپاش به جای آقای امیرعبداللهیان در بالگرد بود اکنون باید در وصف او می‌نوشتیم حال آنکه دیدیم شورای نگهبان صلاحیت او را تأیید نکرد ولی چون رئیس‌جمهوری دیگر در قید حیات است هر چه می‌خواهند می‌توانند بر او بتازند!

جدای آنچه در آغاز نقل شد این سخن ظریف هم بر اصول‌گرایان گران افتاده که در اواخر دولت قبل به رغم خروج ترامپ از کاخ سفید به دو دلیل برجام احیا نشد و مردم از مزایای آن محروم ماندند: «اول اینکه اسرائیل آقای فخری‌زاده را به شهادت رساند و دوم مصوبۀ قانون راهبردی مجلس» و در ادامه هم: «نگذارید بگویم در آن 6 ماه تلخ چه گذشت.»

مراد وزیر سابق خارجه از 6 ماه تلخ ماه‌های پایانی دولت روحانی است که به رغم استقرار جو بایدن در کاخ سفید امکان احیای برجام از دولت روحانی ستانده شد. (از اول بهمن 1399 تا اول تیر 1400).

این جملات ظریف هم حامیان دولت فعلی را به خشم آورده و تبلیغات‌شان را دود کرده است: «در آن 6 ماه تلخ ما بارها می‌توانستیم برجام را زنده کنیم و سه سال از این فلاکت زجر نکشیم. اگر تعداد تحریم‌ها در دولت آقای روحانی و به دست ترامپ از هزار فقره به 1500 رسید، در این سه سال دولت آقای رئیسی از 1500 تحریم به 2570 تحریم رسید. یعنی اگر در 8 سال 500 تحریم اضافه شد در سه سال هزار تحریم اضافه شد. اگر می‌خواهیم با عدد سر مردم شیره بمالیم، درست بمالیم!»

از این صریح‌تر امکان‌پذیر نبود و مصطفی پورمحمدی هم تعبیر آخر را تکرار یا تصدیق کرده است و از دیروز کل دستگاه تبلیغاتی به تکاپو افتاده تا فلاکت و گرفتاری‌ای را که مردم در این سه سال با گوشت و پوست خود لمس کرده‌اند انکار کنند و شگفتا که اگر اوضاع این‌قدر گل و بلبل است چرا نامزدهای کنونی با داعیۀ تغییر همین وضعیت به صحنه آمده‌اند؟!

حالا دولتِ مستقر است و انتقاداتی که کاندیداها اگر درصدد پاسخ برآیند یعنی به خود گرفته‌اند و طبعاً به مثابه نمایندگان و مدافعان وضع موجود شناخته می‌شوند و اگر سکوت کنند به منزلۀ تأیید آنهاست.

تا اینجا تنها یک نفر (قاضی‌زاده‌هاشمی) کوشیده تمام‌قد از دولت کنونی دفاع کند و لباس عزای سانحه را هم هنوز از تن به در نیاورده و دیگران کج‌دار و مریز این جام را در دست گرفته‌اند تا هم گاهی از آن بنوشند و گاه بگویند چندان خالی نیست و گاهی وعده دهند پر می‌کنند!

یکی با اینکه 4 سال رئیس مجلس بوده حساب خود را از دولت جدا می‌داند و دیگری (زاکانی) بر نیمه تمام ماندن راه تأکید دارد و اینکه کار تازه شروع شده بود و آن اتفاق افتاد و انگار او می‌تواند ادامه دهد و سومی (جلیلی) از دولت سایه سخن می‌گوید و در عین حال برخی از موفقیت‌ها را به حساب طرح‌های پیشنهادی خود می‌گذارد و کسی در این میانه نمی‌پرسد مگر 7000 صفحه برنامه در کار نبود؟!

جدای همۀ اینها مگر جواد ظریف چه گفته که ناگهان اردوگاه حریف تا این حد به هم ریخته و آشفته شده است؟

حالا مانده‌اند چه کنند؟ در مناظرۀ بعدی (پنج‌شنبه‌شب) متحد شوند و 4 نفری بریزند بر سر پزشکیان که گفته با کسی دعوا ندارد؟ یا بعد از مناظره‌ها 4 نفر به سود یک نفر کنار بروند؟ آن وقت آن یک نفر که باشد؟ قاضی‌زادۀ‌هاشمی نمی‌تواند باشد چون همین امروز در پاسخ به پرسش ابراهیم متقی به صراحت گفت تا آخر می‌ماند و در انصراف بدسابقه است.

یا آقای قالیباف باشد که سعی کرده تصویر متفاوتی از خود ارائه دهد و پاره‌ای رفتارهای 92 و 96 را تکرار نکند و روی زمین راه برود. با این وصف او چگونه می‌تواند به سود سعید جلیلی با رؤیاپردازی‌های خاص خود انصراف دهد؟ خود آقای جلیلی هم البته دچار همین مشکل است و در این داستان نه می‌تواند میدان را به سود زاکانی ترک کند و نه دو نفر دیگر.

اگرچه قرائن حاکی از آن است که در آرایش نهایی دست‌کم دو نفر کنار می‌روند ولی گویا قرار نبوده یا پیش‌بینی نمی‌شده تا این حد آشفته شوند و گمان می‌کردند با خط قرمزی که به خاطر سانحه برای رئیس دولت گرداگرد عملکرد همین دولت کشیده‌اند می‌توانند به خود بنازند و به دیگران بتازند و افتخار بسازند.

ظریف اما انگار آب در لانۀ مورچگان - و به تعبیر نیما در خوابگه مورچگان- ریخته و از این تمثیل البته مراد تخفیف نیست بلکه غرض ترسیم نمایی ازآشفتگی است و خود نیما چنین گفته و شاید ظریف با خود زمزمه کند:

از شعرم خلقی به هم آمیخته‌ام‌‌ /  خوب و بدشان به هم در آمیخته‌ام

خود گوشه گرفته‌ام تماشا را  /  آب در خوابگه مورچگان ریخته‌ام...

دیدگاه

سرمقاله
آخرین اخبار