| کد مطلب: ۸۴۷۱
از شب مهتاب تا صبح برفی

از شب مهتاب تا صبح برفی

نگاهی به دگردیسی‌های مضمونی آثار فرهاد

نگاهی به دگردیسی‌های مضمونی آثار فرهاد

malek mehdi

مهدی ملک

منتقد موسیقی و تهیه‌کننده پادکست مینور

کارنامه ترانه‌خوانی فرهاد را در طول چهاردهه خوانندگی و تنها 159 اجرا (مجموع ترانه‌های رسمی، اجراهای زنده و ضبط‌های خانگی) می‌توان به سه‌دوره متفاوت -نه کاملاً متفاوت- تقسیم کرد. نخست، فرهاد بلک‌کتس، خواننده و نوازنده پیانوی جوانی که سرکشی و عصیان نسل خود را با اجرای ترانه‌های بیتلز، آنیمالز و... روی صحنه کوچینی فریاد می‌زند. به سبک و سیاق آن‌ها موهایش را بلند می‌کند و شیفته موزیک جز و بلوز و درون‌مایه‌های اعتراضی آن است.

فرهاد دوم؛ فریاد و اعتراض

دهه40 خورشیدی رو به پایان است که فرهاد بلک‌کتس به اسفندیار منفردزاده می‌رسد و تا انقلاب به صدای منفردزاده بدل می‌شود؛ منفردزاده‌ای که زاده محله‌ای پایین‌تر از کوچینی و بلوار الیزابت (کشاورز فعلی) است و نیمه تاریک مدرنیزاسیون نفتی شاه را در کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب‌شهر زندگی کرده و حالا برای فریاد و اعتراض، حنجره زخمی و صدای خش‌دار فرهاد را که کم داشت، می‌یابد. حاصل این تقاطع موسیقایی می‌شود: «مرد تنها»، «جمعه»، «گنجشکک اشی‌مشی» و از همه مهم‌تر «شبانه». اگر در دوره کوچینی فرم سرکشی و عصیانگرایانه موزیک راک روز، انگیزه ترانه‌خوانی فرهاد بود، در این‌دوره فرم و مضامین موزیک منفردزاده و کلام شهیار قنبری یا شاملو، فرهاد را به یکی از اولین خوانندگان موزیک‌اعتراضی بدل می‌کند. انقلاب ۵۷ نقطه فوران اعتراض و ترانه‌های معترض است و دراین‌میان سهم منفردزاده و فرهاد، ترانه «شبانه ۲» (یه شب مهتاب) -که مدتی کوتاه پس از جمعه ۱۷شهریور ضبط و پخش شد- است و ترانه «وحدت» که تنها چندروز بعد از ۲۲بهمن از رادیو و‌ تلویزیون انقلابی به گوش رسید. دوره دوم ترانه‌خوانی فرهاد با این ترانه و ترانه «نجواها» -که یک‌سال بعد در آلبوم «برگ زرد» پخش شد- به پایان می‌رسد.

فرهاد سوم؛ بازاندیشی‌های فکری و دغدغه‌های هستی‌شناسانه

در دوره سوم و با فرازونشیب‌های پسا‌انقلابی، حنجره فرهاد دیگر مجری ترانه‌ها و ایده‌های معترض و انقلابی منفردزاده، شهیار قنبری و... نیست. آن‌ها تن به کوچ اجباری داده‌اند و فرهاد در خانه مانده است. (ای‌کاش آدمی وطنش را می‌شد همچون بنفشه‌ها با خود ببرد هر کجا که خواست؛ کوچ بنفشه‌ها سروده شفیعی‌کدکنی، با اندکی تغییرات از فرهاد). دهه۱۳۶٠ برای روشنفکران انقلابی، دهه در خود فرو رفتن، تأمل، کناره‌نشینی و یافتن فلسفه‌ای برای ادامه کار و حیات به‌شمار می‌آید. دراین‌خصوص نگاه کنید به اشعار پس‌ازانقلاب شاعرانی که چنددهه سردمدار شعر اجتماعی و معترض به‌شمار می‌آمدند. اخوان‌ثالث بیشتر به سرودن اشعار تفننی و هزلیه رو می‌آورد و در اشعار شاملو و نصرت رحمانی هیجان، اعتراض، عصیان و حماسه جای خود را به تأملات هستی‌شناسانه و اومانیستی می‌دهد؛ آن‌هم در دورانی که روشنفکران و جماعت کتاب‌خوان در سایه پناه‌بردن به انواع و اقسام عرفان‌ها و شبه‌عرفان‌های شرقی و غربی و سرخپوستی، از مطالعه شعرهای سهراب سپهری تا کتاب‌های عرفانی کارلوس کاستاندا، به‌دنبال معنا می‌گردند. جهان‌بینی و موزیک فرهاد در سال‌های پس‌ازانقلاب تداوم همین خلسه و در خود فرورفتن فلسفی است. این‌بار هیچ موزیک و ترانه از پیش‌نوشته‌شده‌ای وجود ندارد. اولین آلبوم پس‌ازانقلاب فرهاد، «خواب در بیداری»، حاصل جست‌وجوها و تأملات خواننده‌ای است که به‌تدریج دغدغه‌های اجتماعی ـ سیاسی یکی، دودهه قبلترش را به دغدغه‌ای جهان‌شمول‌تر و بنیادی‌تر بدل کرده است؛ دغدغه‌ای در باب چیستی حضور انسان در جهان، پیری، مرگ، شک و تردیدها. ازاین‌رو «خواب در بیداری» عنوان گویایی برای این آلبوم است: «می‌پندارم که شاید خواب بوده‌ام، خواب دیده‌ام». خواب در بیداری مانیفستی‌است از تردیدها، یأس‌ها و امیدهای نسلی از روشنفکران پس از فروکش‌کردن هیجان‌ها و سرد‌شدن تدریجی شعله‌های شور و شعف انقلاب در انتهای دهه ۱۳۶٠. در اینجا فرهاد خود خالق همه‌چیز است. فرهادی که کلام ترانه‌ها را از زیرورو کردن آنچه با جهان‌بینی او هم‌سویی دارد، یافته است؛ گستره‌ای از شفیعی‌کدکنی و اخوان‌ثالث تا خوان رامون خیمنز و حتی پرده‌هایی از ریچارد دوم شکسپیر.

زندگی، مرگ، کودکی و گاهی اعتراض

در این فاصله تا ضبط و پخش آلبوم «برف» - که در سال ۱۳۷۶ منتشر می‌شود- اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی ایران فضا و اتمسفر تازه‌ای را تجربه می‌کند که نقطه‌عطف آن پیروزی جریان اصلاح‌طلبی در خرداد ۷۶ است. بااین‌حال فرهاد و موزیکش راه خود را می‌روند؛ همان شک و تردیدهای فلسفی پیرامون مفاهیم کلیدی هستی انسانی مانند زندگی و مرگ: «مرگ ترسناک نیست، ما بارها باید با آن در دشت روبرو شویم/ و الان هم باز اطراف مرا احاطه کرده/ تو چشم به‌راه منی و بی‌خواب کنار بالین طفل نشسته‌ای/ و بنابراین می‌دانم که هیچ اتفاقی برای من نخواهد افتاد... (ترانه روسی «شب تیره») یا اندوه و نوستالژی برای دنیای کوچک و بی‌آلایش کودکی: «وقتی که بچه بودم/ پرواز یک بادبادک/ می‌بردت از بام‌های سحرخیزی پلک تا نارنج‌زارهای خورشید/ وقتی که بچه بودم/ خوبی زنی بود که بوی سیگار می‌داد و اشک‌های درشتش از پشت عینک با قرآن می‌آمیخت» (ترانه «وقتی که بچه بودم» سروده اسماعیل خوئی). دراین‌میان اگر گه‌گاه رگه‌هایی از اعتراض نیز در ترانه‌ها به گوش می‌رسد، اعتراضی به حضور انسان و وهنی است که بر ساحت انسانی رفته و ازاین‌رو ترانه‌ها بیشتر از جامعه، وجود انسانی را مخاطب قرار می‌دهد: «من دلم سخت گرفته است/ از این میهمان‌خانه میهمان‌کش روزش تاریک/ که به جان هم نشناخته انداخته است/ چند تن خواب‌آلود، چند تن ناهموار. (برف، سروده نیما یوشیج)

ازاین‌رو آنچه درمجموع درون‌مایه مشترک تمام ترانه‌های فرهاد در طول چهاردهه فعالیت هنری را شکل می‌دهد، اعتراض و عصیانی است که در هریک از سه‌مرحله ترانه‌خوانی او به شیوه متفاوتی بروز می‌کند؛ از عصیانی وام‌گرفته از موزیسین‌های نسل جوان راک تا شکلی از موزیک پاپ معترض و سیاه که اوضاع و احوال اجتماعی- سیاسی اواخر دهه‌های40 و 50 را نشانه رفته است و با انقلاب به حد نهایی خود می‌رسد و در مرحله آخر، به‌شکل اعتراضی فلسفی در قالب اندوه، حسرت، بیم، امید و مرثیه‌خوانی بر انسانیت ازدست‌رفته، جلوه می‌یابد.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

سرمقاله
آخرین اخبار