سفر فلسفی با قطار رخداد
درباره کتاب رخداد اثر اسلاوی ژیژک
درباره کتاب رخداد اثر اسلاوی ژیژک
برخی مفاهیم در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، چنان گستره وسیعی دارند که خود در ابژه پژوهش و خوانشهای تحلیلی قرار میگیرند. «رخداد»، یکی از این مفاهیم است. «رخداد»، رویدادی است که زندگی معمولی را در هم میشکند، یک گسست سیاسی رادیکال، دگرگونی واقعیت، ظهور یک فرم هنرینو یا تجربهای تکاندهنده چون عاشق شدن. اسلاوی ژیژک اگر مهمترین یا بزرگترین فیلسوف زندهی دنیا نباشد، قطعا مشهورترینشان است. فیلسوفی که از اقتصاد و سیاست تا ادبیات و سینما و بسیاری چیزهای دیگر مینویسد و سخنرانی میکند. او که توانایی عجیبی در تحلیلهای شگفت پیرامون پدیدههای مختلف زندگی دارد و این مهم حتی شامل سبک غذا خوردن، عشق ورزیدن، راه رفتن، نشستن و حتی قضایحاجت مردم کشورهای مختلف هم میشود، بیمحابا به قدرت و سرمایه حمله کرده و میکند. ژیژک که از پرچمداران رادیکالیسم در جهان معاصر است، اعتقاد دارد جهان از امور دمدستی پر شده و قدرت سرمایه و سبک زندگی ترویجی آن، همهچیز را زیر سیطره گرفته و از معنا خالی کرده است. کتاب «رخداد؛ سفری فلسفی با قطار یک مفهوم»، با فرم ادیسهوارش جستاری تکهتکه و فلسفی است که قصد دارد از دل پدیدههای مختلف،
اهمیت رخداد در مقام رویدادی که انسان و جهان را دگرگون میکند را اثبات کرده و بر تفکر درجازننده و خواهان ثبات وضعیت موجود، خط بطلان بکشد. این متفکر چپ میگوید که ما با قطار وارد تونلی شدهایم و کورسوی نوری را میبینیم، ولی نمیدانیم که این کورسوی نور، روشنایی بیرون از تونل نیست، بلکه چراغهای قطار سهمگین دیگری است که از روبهرو بهسوی ما میآید! رخداد؛ سفری فلسفی از دل یک مفهوم است، سفری که با قطاری شهری آغاز شده و توقفهایش هرکدام توضیح وجهی از مسئله رخداد هستند که باید بر آنها پافشاری کنیم، برای نجات خودمان، دیگران و زمین، در چارچوب سیاستی رادیکال، سرشار از گسست و درهم شکنندگی که هیچ ابایی از پذیرش مخاطره برای رهایی ندارد.
در کتاب «رخداد» با مترو سفر میکنیم و از ایستگاهها و اتصالهای بسیاری میگذریم؛ هر ایستگاه معرف تعریفی مشخص از «رخداد» است. اولین ایستگاه عبارت است از تغییر یا فروپاشی قابی که ازخلالش واقعیت بر ما پدیدار میشود؛ دومین ایستگاه هبوطی مذهبی است. سپس ایستگاه برهمخوردن تقارن را داریم، روشنبینی بودائی، مواجهه با حقیقت که زندگی روزمرۀ ما را از هم میپاشد، تجربۀ خود یا نفس بهعنوان اتفاقی کاملاً رخدادگونه، نسبت درونماندگار وهم و حقیقت که خود حقیقت را به چیزی رخدادگونه بدل میکند. سفر پیشرو، سفری پردستانداز اما هیجانانگیز است. عنوان فرعی کتاب هم «سفری فلسفی با قطار یک مفهوم» است و بر این مبنی، فصلبندیهای کتاب هم با عنوان «ایستگاه» نامگذاری شده است.
ژیژک در فصلنخست با عنوان «همه سوار شوند؛ رخداد حرکت میکند»، مینویسد: «رخداد» میتواند ناظر باشد به یک بلای ویرانگر طبیعی یا آخرین رسوایی سلبریتیها، پیروزی مردم یا تغییر سیاسی بیرحمانه، تجربه پرشور اثر هنری یا تصمیمی از صمیم قلب. پس چگونه میتوان تعریفی از این مفهوم بهدست داد؟ با توجه به این معانی متنوع، تنها راهی که برای حل این معما وجود دارد این است که خطر کنیم و با فرض گرفتن مفهومی تقریبی از رخداد، سوار قطار شویم و سفرمان را در جستوجوی معنای آن آغاز کنیم.» ژیژک در ادامه همین فصل میگوید: «پس بیایید فرض کنیم که در مترو نشستهایم و سفری در پیش داریم با ایستگاهها و تقاطعهای مختلف و هر ایستگاه معرف تعریفی است پذیرفتهشده از رخداد. اولین ایستگاه همان تغییر یا نابودی قابی است که ازطریق آن، واقعیت بر ما ظاهر میشود؛ دومین ایستگاه هبوط دینی است. ایستگاههای بعدی بهترتیب عبارتند از: نابودی تقارن، وارستگی بودایی، مواجههای با حقیقت که زندگی عادیمان را به لرزه در میآورد، تجربه خود بهمثابه اتفاقی کام رخدادگونه، درون ماندگاري توهم نسبت به حقیقت که باعث میشود خود حقیقت خصلتی رخدادی یابد و ترومایی که نظم
نمادینی را که در آن بهسر میبریم زیرورو میکند».
ژیژک در فصل دوم با عنوان «قاببندی، قاببندی مجدد، در قاب کردن»، به مفهوم و تصوراتی که از خود فلسفه و کارکردهایش وجود دارد، میپردازد و تلاش میکند با خوانشی از ماهیت فلسفه و کاربست آن در زندگی، آن را در ابتداییترین شکلش مورد تحلیل قرار دهد. او در تبیین این روایت مینویسد: «آیا فلسفه صرفا تئاتر سایههاست؟ شبهرخدادی که بیثمر در حال تقلید از رخدادهای واقعی است؟ اما اگر قدرت فلسفه اصلا در همین پا پسکشیدن از درگیری مستقیم با واقعیت باشد چه؟ اگر در همین فاصلهگیری زیگمارینگنوار از واقعیت بیواسطه رخدادهاست که فلسفه میتواند ابعاد ژرفتری از این رخدادها را ببیند و درنتیجه تنها راهی که میتوانیم موقعیت خود را نسبت به کثرت رخدادها مشخص کنیم ازطریق همین لنز فلسفه باشد چه؟ برای پاسخ دادن به این پرسشها باید ابتدا بپرسیم: فلسفه در ابتداییترین شکلش چیست؟»
نویسنده در ایستگاه چهارم به سهرخداد فلسفه میپردازد و معتقد است: «سهفیلسوف کلیدی در تاریخ متافیزیک غرب وجود دارد؛ افلاطون، دکارت و هگل. هرکدام از آنها باعث گسستی کامل از گذشته شدند و بعد از ورودشان به صحنه، دیگر هیچچیز مثل قبل باقی نماند. افلاطون، در جستوجوی نوعی هماهنگی درونی برای جهان، از کیهانشناسی پیشاسقراطی گسست و متافیزیک ایدئالیستی را عرضه کرد؛ دکارت از تصور قرون وسطایی از واقعیت بهعنوان نظامی سلسلهمراتبی و معنادار، گسست تا دو عنصر اساسی فلسفه مدرن را معرفی کند.
در کتاب «رخداد»، با اندیشیدن درباره این وضعیت مواجه میشویم که تغییری ریشهای که زندگی افراد را زیرورو میکند یا نظم وضعیتی را بر هم میزند، چه مختصاتی دارد؟ اگر چنین تغییری غیرقابل محاسبه و غیرقابل پیشبینی باشد، چگونه میتوان به آن فکر کرد؟ درواقع اسلاوی ژیژک در این کتاب میکوشد چارچوبی برای فکر کردن به این تغییر -که نام فلسفی آن «رخداد» است- فراهم کند. مفهوم رخداد در فلسفه قرن بیستم بهنامهای مهمی چون هایدگر، دلوز، دریدا و بدیو گره خورده و بهواسطه این نامها، تفکر زمان ما را تحتالشعاع قرار داده است. همین امر، ژیژک را وامیدارد که سفر خود را از تعاریف مختلف رخداد آغاز کند، سپس از نقطه حال به روایتی از رخدادهای تاریخ فلسفه از افلاطون تا دکارت و هگل بپردازد. همچنین مفهوم رخداد را در قاب مورد علاقه خود، گفتار روانکاوی، بگنجاند تا به این وسیله شرحی دیگر از مفاهیم آن مخصوصا ساحتهای مشهور خیالی، نمادین و واقعی ارائه کند. شرح او، مثل اغلب متنهایی که از او خواندهایم، همراه است با مثالهای فراوانی از سینما، ادبیات، موسیقی، اکتشافات علمی، وقایع سیاسی، لطیفهها و حکایتهای تمثیلی.