| کد مطلب: ۴۱۴۱۱

پذیرش واقعیت/تسلای خاطر در زمانه پُررنج

ما ایرانی‌ها در عبور از بحران، بارها نشان داده‌ایم که اهل ایستادگی و همراهی هستیم. ایران ما سرزمینی پُرظرفیت و پُرانرژی است، با مردمی که در سخت‌ترین روزها هم تسلیم نشده‌اند.

پذیرش واقعیت/تسلای خاطر در زمانه پُررنج

ما ایرانی‌ها در عبور از بحران، بارها نشان داده‌ایم که اهل ایستادگی و همراهی هستیم. ایران ما سرزمینی پُرظرفیت و پُرانرژی است، با مردمی که در سخت‌ترین روزها هم تسلیم نشده‌اند. بارها در برابر توفان‌های تحریم و فشار ایستاده‌ایم، چون باور داشتیم قرار است با هم از این مسیر عبور کنیم.

من اصولاً آدم خوش‌بینی هستم و سعی می‌کنم، مسائل را از زاویه مثبت ببینم. معتقدم، در زندگی ما مقدار ناملایمتی‌ها، اصلاً قابل مقایسه با موفقیت‌ها و پیروزی‌ها نیست. ممکن است در زندگی ما، تعداد لحظات خوب بیشتر باشد، اما نکته اینجاست که لحظات ناگوار، چنان شدتی دارند که معیارها را به هم می‌ریزند.

یک دوره سخت کوتاه، این قدرت را دارد که مقدار زیادی دوره خوشی را تحت‌الشعاع قرار دهد. درست مثل اینکه مقدار کمی آب دریا، می‌تواند یک بشکه آب تازه را شور کند. به همین قیاس، شری که در یک ساعت اندوه وجود دارد، بیشتر از خیری است که در شش یا هفت روز خوشی، شامل حال‌مان می‌شود.

اخیراً مقاله‌ای را می‌خواندم که یک استاد فلسفه دانشگاه سنت‌اندروز اسکاتلند درباره خوش‌بینی و بدبینی نوشته بود. این خانم فیلسوف توصیه می‌کرد، در بزنگاه‌های زندگی باید وجه سخت ماجرا را ببینیم و می‌بایست شعله واقع‌بینی را فروزان نگه داریم و در این زمانه پُررنج، این یک فضیلت است؛ اما در عین بدبینی باید امیدوار باشیم.

واقعیت این است که هم بدبین‌ها، هم خوش‌بین‌ها، هر دو یک هدف دارند، اما مسیرهای متفاوتی را برای رسیدن به آن هدف پیشنهاد می‌کنند. بدبین‌ها سعی دارند تسلای‌خاطر فراهم آورند، با تأکید بر ضعف ما، با پذیرفتن اینکه هرقدر هم سخت تلاش کنیم، باز هم ممکن است به شادمانی نرسیم؛ بدون اینکه خطایی از ما سر زده باشد.

دراین‌حال، خوش‌بین‌ها می‌خواهند از امید بگویند؛ با تأکید بر توانایی‌های ما، با اصرار بر اینکه هرقدر هم که اوضاع غم‌بار باشد و ناگواری داشته باشیم، همیشه می‌توانیم دیدگاه و مسیرمان را عوض کنیم و همیشه می‌توانیم اهداف بهتری در سر بپرورانیم. نوام چامسکی معتقد است که دو انتخاب داریم؛ می‌توانیم بدبین باشیم، تسلیم شویم و کمک کنیم تا اطمینان حاصل شود که بدترین وضع رخ خواهد داد، یا می‌توانیم خوش‌بین باشیم و به فرصت‌هایی که مسلماً وجود دارند، بچسبیم و کمک کنیم که جهان، جای بهتری شود.

حتی تاریک‌اندیش‌ترین بدبین‌ها هم هیچ‌وقت نگفتند که زندگی فقط بدتر می‌شود، یا هرگز بهتر نمی‌شود. شوپنهاور – فیلسوف آلمانی- که بین‌بدبین‎‌ها از همه تلخ‌تر بود، چنین چیزی را نمی‌پذیرفت. برعکس حرفش این بود که دقیقاً چون نمی‌توانیم جریان امور را تحت‌‌کنترل داشته باشیم، هرگز نمی‌دانیم آینده چه در دل خود دارد؛ وضعیت ممکن است بدتر یا بهتر شود.

به تعبیر داینستگ، بدبین هیچ توقعی ندارد. شاید این حرف خیلی امیدبخش نباشد، اما به هر حال یک‌جور امید در آن هست. پس بدبینی امیدوارانه می‌تواند تناقض نباشد، بلکه نمود قدرتی رام‌نشده باشد که تنها زمانی مهار می‌شود که ظلمانی‌ترین نیروهای زندگی در کیمیای غریب امید به هم‌آمیخته شوند.

می‌توان عمیقاً و به تاریک‌ترین شکل، بدبین بود. می‌توان خویشتن را در چنگال سرد و سخت نومیدی یافت و با این حال، این احتمال را کنار نگذاشت که شاید هنوز چیز بهتری در کار باشد. این از آن جنس امیدهاست که قیمتی گزاف برایش پرداخت شده، ساده به چنگ نیامده، بلکه با نگاهی آمیخته به درد آن را بر روح ما حک کرده است. با چشمانی پُر از ظلمت، هنوز هم این گشودگی تکان‌دهنده غریب، می‌تواند وجود داشته باشد؛ همچون دری که در حد شکافی کوچک باز شده تا راه ورود خوبی‌ها به زندگی باشد.

گاهی اوقات، تغییر جهان آن‌گونه که آرزو داریم، ممکن نیست. پذیرش این واقعیت، خود بزرگترین اقدامی است که می‌توانیم انجام دهیم و بزرگترین تسلای‌خاطر، به‌شرط آنکه انگیزه‌مان برای تلاش در راه بهترین‌ها و سخت‌ترین‌ها را حفظ کنیم. خیلی راحت است، تلاش‌هایمان را زیر پرچم موفقیت‌های تضمین‌شده ببریم، اما این فریبی بیش نیست، چون وقتی ممکن است با انفعال و تقدیرباوری دلسرد شویم، با شکست‌های پیاپی هم ممکن است تحلیل برویم. 

به جای اینها، آنچه بدبینی امیدوارانه طلب می‌کند، این است که حتی وقتی اطمینانی در کار نیست، دست از تلاش نکشیم و یادمان باشد، همه‌چیز محکوم به بهترشدن است؛ فضیلتی شکننده در زمانه‌ای شکننده.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه فرهنگ
پربازدیدترین
آخرین اخبار