رویآوردن به خرد ایرانی/مسئولیت اخلاقی، ملی و جهانی در شرایط بحرانی منطقهای کنونی
این یادداشت نه دفاع خام از هیچ سیاست موجود است، نه شعارزدگی سادهانگارانه؛ بلکه کوششی برای یادآوری اصولی انسانی، فلسفی، اخلاقی و ملی است که اگر از آنها دور شویم، به ورطۀ نابودی اخلاقی، سیاسی و فرهنگی خواهیم افتاد.

در ورود به دوران خطیری که سرنوشت ایران، منطقه و حتی صلح جهانی با تهدیدی فزاینده روبهرو شده است، بهعنوان یک فلسفهآموز ایرانیِ بهرهگیر از تاریخ درخشان عقلانیت فلسفی انسانگرایانه برای اندیشهورزی و کنشگری در راه زندگی بهینۀ همۀ انسانها، و میراث خردورزی ایرانی از یک سو و دارای احساس مسئولیت در برابر سرنوشت کشورم و هممیهنانم، همچنین نگران نسبت به جان همۀ انسانها در سراسر جهان از سوی دیگر، وظیفۀ خود میدانم - ضمن محکوم کردن شدید تجاوز نظامی به میهنمان ایران، همچنین محفوظ بودن انتقادهایی که به حاکمیت کنونی در زمینههای گوناگون مدیریت کشور، از آن میان سیاست انرژی هستهای آن دارم - سخنانی را خطاب به ایرانیان در هر جای جهان و با هر گرایش سیاسی عرض کنم.
این یادداشت نه دفاع خام از هیچ سیاست موجود است، نه شعارزدگی سادهانگارانه؛ بلکه کوششی برای یادآوری اصولی انسانی، فلسفی، اخلاقی و ملی است که اگر از آنها دور شویم، به ورطۀ نابودی اخلاقی، سیاسی و فرهنگی خواهیم افتاد.
مسئولیت در برابر میهن، پیش از هر چیز
1 ایران، سرزمینی دیرین با خاطرههای جمعی منطقهای و سرتاسریِ عدالتخواهی، همزیستی و خردگرایی است. ما وارث حکمت و فرزانگی ایران پیش از اسلام و پس از اسلام هستیم؛ و در این لحظهٔ تاریخی، مهمترین وظیفهٔ ما حفظ کرامت ایران، نهتنها بهعنوان جغرافیای سیاسی، بلکه چونان یک دستاورد فرهنگی، تمدنی، اخلاقی و معنوی ویژه است. ایران در این معنا نه با مرزهای جغرافیایی بلکه با مرزهای معنوی تعریف میشود: مرزهایی که از زبان حکیمان، فرزانگان، آزادیخواهان، عدالتجویان و صلحطلبان ما را به صلح، دلیری، دادخواهی و گفتوگو فراخواندهاند.
در شرایطی که حاکمیت کنونی کشور - با هر نظر مثبت یا منفیای که هر کس نسبت به آن داشته باشد – بهنام کشور ناگزیر به درگیری نظامی مستقیم با رژیم صهیونیستی شده است و خطر گسترش کمی و کیفی جنگ ایران، منطقه، جهان، جان انسانها و دستاوردهای تمدنی را تهدید میکند، مسئولیت هر ایرانیِ خردورز است که بهجای برافروختن تنش، راهی عقلانی، اخلاقی و انسانی برای کاستن آن بجوید.
هشدار در برابر فروپاشی اخلاق عمومی
2 فزون بر خطرهای تمدنی، سیاسی، زیستمحیطی و سرزمینی، امروز بیش از هر زمان دیگری، «حق زندگی» همهٔ انسانها در معرض تهدید است. باید نه در جانب نظامیگری ایستاد، نه در برابر آن بهگونهای سادهدلانه به انفعال یا بیتوجهی نسبت به خطر برای کشور و مردم دچار شد. باید خواستار دفاع از حیات انسانیای بود که تنها در پرتو عدالت، آزادی و کرامت معنا مییابد.
در جهانی که رسانهها از جنگ، خشونت، حذف و انتقام بهرهبرداری میکنند، ما باید به فلسفۀ صلح روی آوریم: فلسفهای استوار بر منطقِ احترام به دیگری، حتی اگر دشمن باشد؛ منطق گفتوگو، حتی در میان میدانهای نبرد.
دعوت به عقل جمعی ایرانی
3 به باور من، در این زمان راهحل در احیای «عقل جمعی ایرانی» است؛ عقلی که در بستر تاریخ، با نظرپردازی و کنشگری در عرصههای زیر پرورش یافته است:
1) فلسفهورزی عقلگرای انساندوستانه
2) دینورزی پرهیزگارانۀ راستین در برابر خردی که آغاز و انجام هستی تلقی شده است
3) عرفان خالصانه در برابر معشوق ازلیای که خود عشق محض است و هستی همانا تجلی آن عشق و بر پایۀ عشق و برای عشق است
4) اسطورهباوری استوار بر زیباترین حماسههای برآمده از جان پرشور و آزادۀ آدمی
5) آموزهها و تجربههای انقلابی از جنبشهای گوناگون پیشااسلامی و دورۀ اسلامی تا جنبش مشروطهخواهی و آرمانهای همبسته با انقلاب 1357.
این عقل جمعی به ما آموخته است که راه تمدن، نه از طرد و حذف دیگران بلکه از همبستگی و همیاری، همچنین نه از شعار خودمحورانه و دگرستیزانه، بلکه از عمل عقلانی پایبند به ارزشهای انسانی میگذرد.
پیشنهادهایی برای عبور از بحران
4 اکنون زمان آن است که نخبگان، دانشگاهیان، هنرمندان، روزنامهنگاران و مسئولان با هر گرایش، با تعهد راستین به منافع ملی، برای شکل دادن به یک جبهۀ اخلاقی- عقلانی مشترک دست در دست هم نهند. با این باور، من موارد زیر را بهعنوان گامهای نخستین پیشنهاد میکنم:
1) درخواست از همۀ سیاستگذاران برای بهرهگیری از همۀ توان داخلی، منطقهای و جهانی برای پیشبرد جلوگیری از تنش بیشتر و کوشش برای حل هرگونه اختلاف بر پایۀ گفتوگو، دیپلماسی، روشهای مسالمتآمیز و خشونتپرهیز با بهرهگیری از نهادها، پیمانها و منشورهای بینالمللی.
2) درخواست از حاکمیت برای ایجاد فضای مناسب گفتوگو، گشودن عرصه برای بحثهای جدی و نقادیهای دانشگاهیان، استادان و همۀ علاقهمندان، پیرامون تحلیل شرایط کنونی و عرضۀ راهکار در سطح ملی، منطقهای و جهانی.
3) خواست توقف هرگونه اقدام نظامی علیه غیرنظامیان در منطقه، چه در غزه، چه در خاک ایران یا در هر جای دیگر.
4) دعوت به گفتوگوهای مستقل ایرانی ـ منطقهای در سطح دانشگاهها، رسانههای بیطرف و مراکز فکری، با هدف احیای درک مشترک از صلح و عدالت.
5) تأسیس گونهای کانون ملی اخلاق و حقیقتگویی مردمنهاد، متشکل از نخبگان مستقل، برای مستندسازی و بازاندیشی تصمیمهای پرهزینهی سیاسی.
6) تقویت صدای زنان، جوانان و قربانیان جنگ در سپهر همگانی، بهمنظور التیام آلام آسیبدیدگان از یکسو و نمایاندن چهرۀ کریه جنگ از سوی دیگر، در چارچوب طلب همدلی و همبستگی بنیادین میان همۀ انسانها.
7) کمک به ایجاد شبکههای مردمنهاد برای حمایتهای گوناگون مادی، روانی، فرهنگی و بهداشتی از قربانیان، یاریرسانی به حفظ زیرساختها و بازسازی بخشهای آسیبدیدۀ تأسیسات گوناگون و تقویت همبستگی ملی و منطقهای.
واپسین سخن: ایران، نه میدان جنگ، بلکه خانهٔ گفتوگو
5 تاریخ ما بارها نشان داده که هرگاه هر ملتی از مسیر خشونت حرکت کرده است، هم خود آن ملت سوخته است و هم دیگران را سوزانده است. ایران صلحطلب میتواند خانهٔ گفتوگو باشد. نه گفتوگوی میانتُهی سیاسی، بلکه گفتوگویی ژرف، ریشهدار و فلسفی که از تجربۀ هزاران سالۀ دلیرانه برای حفظ ارزشهای جمعی و منافع گروهی و یکپارچگی سرزمینی برخاسته و در پی رهاییِ نهتنها خود، بلکه منطقه و نوع انسان، در چارچوب ارزشهایی است که میتوان از آن چونان «مکتب ایرانی صلح» یاد کرد.
در پایان، فروتنانه همۀ اشخاص حقیقی و حقوقی درگیر در سرنوشت ایران را - از مسئولان دلسوز و میهندوست راستین تا ایرانیان داخل و خارج، همۀ دلبستگان به ایران فرهنگی و این ایران که با هر نقدی به حاکمیت آن در هر مقطع تاریخی بهراستی کانون اصلی تجلی و حفظ میراث آن ایران فرهنگی بوده است - به رویآوری به «خرد ایرانی» دعوت میکنم؛ خردی که از «حق»، «عدالت»، «آزادگی» و «آزادیخواهی» آغاز میکند و به «کرامت انسانی» و «صلح» برای خود و برای همۀ انسانها میرسد.