چرخهی فرسایشی صدور مجوز کنسرت
هنرمندان موسیقی از روزی که تصمیم برای اجرای یک کنسرت میگیرند تا روزی که روی صحنه بروند مصائب و مشکلات فراوانی را متحمل میشوند که کمتر کسی از آن خبر دارد. اخذ مجوز فعالیت موسیقی، بالاخص برگزاری کنسرت، یک روند فرسایشی و گاهی بهدور از منطق است.
در یکی، دو ماه اخیر و از هنگامی که استاد حسین علیزاده در مراسم رونمایی از جدیدترین اثرش یعنی «دستگاههای موسیقی ایران» دربارهی علت کنسرت ندادنش در ایران سخن گفت، نقد و نظرات بسیاری در محافل و فضای مجازی بر این سخنان وارد شده است. حسین علیزاده در آن روز، دلیل اصلی کنسرت ندادنش در ایران را چرخهی فرسایشی و آزاردهندهی اخذ مجوز دانست و آن را دون شأن هنر و هنرمند قلمداد کرد. برخی صاحبنظران این سخنان استاد موسیقی ایرانی را شجاعانه و افشاگرانه خواندند و برخی این نقد را به او وارد دانستند که چرا در همین چرخه تن به اخذ مجوز برای انتشار همین اثرش یعنی دستگاههای موسیقی ایران داده است!
میدانیم که روند اخذ مجوز برای حسین علیزاده، یکی استادان بنام و تأثیرگذار موسیقی ایران در دهههای گذشته، چه برای کنسرت و چه برای آلبوم کار دشواری نیست و شرکتها و مؤسساتی هستند که هر مشقت و دوندگی را به جان میخرند و این مجوزها را کسب میکنند. اما اشارهی این هنرمند به روند اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای فعالیتهای موسیقی میتواند تلنگری دوباره باشد به آنچه در این روند بر سر هنرمندان میآید و اینکه هفتخوان فرسایشی مجوز قرار است تا چه زمان ادامه پیدا کند. در این یادداشت بهرسم پیشین، نگاه نگارنده معطوف به موسیقی جدی و هنری است و فعالیتها و کنسرتهای موسیقی پاپ و عامهپسند از دایرهی این یاداشت بیرون است.
هنرمندان موسیقی از روزی که تصمیم برای اجرای یک کنسرت میگیرند تا روزی که روی صحنه بروند مصائب و مشکلات فراوانی را متحمل میشوند که کمتر کسی از آن خبر دارد. اخذ مجوز فعالیت موسیقی، بالاخص برگزاری کنسرت، یک روند فرسایشی و گاهی بهدور از منطق است. قوانین نانوشته و آییننامههای داخلی نظیر اینکه هر مجوز کنسرت مربوط به دو شب اجراست و اگر گروهی قصد اجرای چهار شب کنسرت را داشته باشد، باید دو مرتبه تشکیل پرونده دهد یا اینکه اگر در یک ارکستر 10 تا 20 نفره، رهبر ارکستر تشخیص دهد فردی تغییر کند یا جایگزین شود، روند مجوز استعلام و... باید از ابتدا آغاز شوند با کدام منطق سازگار است؟
در روند اخذ مجوز کنسرت بیش از هر چیز نگاه مسئولان دفتر موسیقی وزارت ارشاد امنیتی است و بین کنسرتهایی که با هزاران مخاطب و صحنه و پشت صحنههایی مملو از سلبریتی برگزار میشود، با کنسرت ارکستر سمفونیک، مجلسی، سازهای ایرانی و حتی کنسرتهایی با سه نوازنده که عموماً مخاطبشان در بهترین حالت ممکن از 500 نفر هم فراتر نرود، هیچ تفکیکی قائل نیستند.
گروههای هنری هیچ سازمان و شرکتی ندارند و شخص سرپرست گروه و آهنگساز باید چرخهی آزاردهندهی بوروکراسی و کاغذبازی را طی کنند تا جایی که بسیاری بهدلیل همین روند در میانهی راه مأیوس و از کنسرت دادن منصرف میشوند.
در روزگاری که [متأسفانه] صفحات اینستاگرام تمام شئونات زندگی مردم را تحتتأثیر قرار دادهاند و انواع موسیقیهای نازل بهصورت تصویری با هر پوشش و هر نوع نگرش سیاسی و عقیدتیِ مجریان آن از هر جای دنیا با یک کلیک روی صفحهی موبایل شهروندان قابل تماشاست، با کدام منطق سازگار است که برای اجرای کنسرتهای صرفاً هنری که مجریان آن سالها از فیلتر آموزش و نگرش درست هنری عبور کردهاند سختگیریهای اینچنینی روا داشته شود؟
نکتهی قابل تأمل و توجه اینجاست که روند صدور مجوز در دفتر موسیقی با برسر کار آمدن هیچ دولتی تغییری نکرده و گویی رئیس دفتر موسیقی کمترین نقش را در تغییر آن دارد. در ابتدای برسر کار آمدن دولت یازدهم، مرحوم علی مرادخانی، معاونت هنری وزارت ارشاد را بهعهده گرفت و در همان زمان زمزمههایی از یک لیست 100 نفره از هنرمندانی به گوش میرسید که فعالیتشان نیاز به روند صدور مجوز ندارد. آن لیست و وعدهها مانند بسیاری در این سرزمین به محاق فراموشی مسئولان رفت اما هنوز جای سوال باقی است که چرا سازوکار اخذ مجوز برای موسیقی تجاری و هنری در دفتر موسیقی تفکیک نمیشود؟ آیا از اساس مسئولان دفتر موسیقی تفاوتی میان این دو قائل هستند یا نگاهِ حراستی و امنیتی به کنسرتهای هنری دارند؟