| کد مطلب: ۲۳۹۹۳

درباره فیلم سینمایی متروپلیس

تصویری از ناکجاآباد

تصویری از ناکجاآباد

«متروپلیس»، ساخته‌ی فریتس لانگ در سال ۱۹۲۷ با تصاویر پیشگامانه و مقیاس‌های عظیمش، به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های علمی - تخیلی با نگاه به آینده که تاکنون ساخته شده و امتحان زمان را پس داده، معرفی می‌شود.

«متروپلیس»، ساخته‌ی فریتس لانگ در سال ۱۹۲۷ با تصاویر پیشگامانه و مقیاس‌های عظیمش، به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین فیلم‌های علمی - تخیلی با نگاه به آینده که تاکنون ساخته شده و امتحان زمان را پس داده، معرفی می‌شود. فیلمی که تقریباً در هر فیلم علمی - تخیلی مدرن دیگر می‌توانید پژواک ایده‌ها و صحنه‌های معماری آن را ببینید.

درست مانند اکنون ما که در عصر انقلابی بزرگ به‌سر می‌بریم که هوش مصنوعی با طبعات غیرقابل پیش‌بینی‌اش برایمان در حال رقم زدن است و شاید ساخت فیلم‌هایی از جنس بلندپروازی‌های فریتس لانگ با محوریت آینده‌ی بشر و زمین در مواجهه با انواع هوش مصنوعی، حیرت‌انگیز و چه‌بسا هولناک به‌نظر بیاید. «متروپلیس» اولین حماسه‌ی علمی- تخیلی جدی را در تاریخ سینما ایجاد کرد که نگاهی اجمالی به ما داشت. 

در آینده‌ای که «متروپلیس» ترسیم می‌کند، یک تفسیر اجتماعی گزنده از زمان حال ما وجود دارد که تمام این‌ها پاسخ کاملی برای چرایی شاخص بودن «متروپلیس» است. بنابراین بیایید نگاهی به برخی از راه‌هایی بیاندازیم که کلان‌شهر داستان علمی - تخیلی متروپلیس را شکل داده است. شاید آنچه این فیلم را خاص‌تر می‌کند نگاه به آینده در آن باشد. ترکیب نماهای شهری آرت دکوی آینده‌نگر که با نمادهای مذهبی گوتیک، ازجمله مبارزه که در بالای کلیسا فیلمبرداری شده است؛ لحن تاریک فانتزی را در فیلم‌هایی مانند «بتمن» تیم برتون یا «کلاغ» ساخته‌ی الکس پرویاس را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

«متروپلیس» با جهان ماندگاری که می‌سازد، روی ترس ما از آینده صحه می‌گذارد؛ آینده‌ی صنعتی شدن که در آن کارگران غیرانسانی شده‌اند و این در آنچه در اتاق‌های بزرگ روی صفحه نمایش ماشین‌های مراقبت می‌بینید منعکس می‌شود، این یک آینده‌ی نابرابر است که در آن طبقه‌ی کارگر در زیرزمینی غول‌آسا زندگی می‌کند، درحالی‌که طبقه‌ی حاکم در شهری روشن و تمیز با سازه‌هایی زیبا. صحبت از «متروپلیس» و مفاهیم ساخته‌شده‌ جهان آن فراوان است اما تنها به این نکته‌ی مهم اشاره می‌کنیم که فریتس لانگ با جاه‌طلبی تمام و نبوغ بی‌مثالش توانست جهانی را در «متروپلیس» خلق کند که به لطف تماشای حدوداً ۱۰۰ساله‌ی آن، نگاه ما را به آینده تغییر داد. این فیلم با نشان دادن کارگران و نقاط مختلف شهری آغاز می‌شود که در اعماق زیرزمین واقع شده است.

این کارگران لباس متحدالشکل به تن دارند، در یک صف راه می‌روند و سر خود را به نشانه فرمانبرداری، استیصال و رضایت از وضع موجود رو به پایین نگاه می‌دارند. در طول فیلم، افراد به گونه‌ای نشان داده می‌شوند که به لحاظ جسمی و فکری از توان افتاده، کاملاً تحت تاثیر حاکم نخبه بوده و در یک کلام خاموش و ساکت هستند. کارگران همانند رمه گوسفندان به‌صورت گروهی حرکت می‌کنند، کاملاً تاثیرپذیر هستند و به سادگی می‌توان آنها را فریب داد.

باوجودی‌که کارگران در یک ناکجاآباد جهنمی در زیرزمین زندگی می‌کنند، اما برخلاف آنها متفکران در یک مدینه فاضله مجلل و باشکوه که از دستاوردهای بی‌نظیر انسان است، سکونت دارند. اما این شهر درخشان و باشکوه را نمی‌توان بدون وجود ماشین (یا به‌تعبیری همان مولوخ) و طبقه کارگران زنده نگاه داشت. از سوی دیگر، این ماشین نیز بدون وجود این شهر و ساکنان آن هرگز وجود نخواهد داشت.

در اینجا به ارتباط دوگانه‌ای برخورد می‌کنیم مبنی بر اینکه دو هویت متضاد برای ادامه حیات به یکدیگر وابسته‌اند. این فیلم در اشاره کنایه‌آمیز و غیرمستقیم به اصل قانون کیمیاگری «همانطور که در بالاست، بالاخره در زیر قرار خواهد گرفت»، محیط‌های معکوس اما متضاد را تشریح می‌کند که در این محیط متفکران و کارگران در کنار هم زندگی می‌کنند. عصاره داستان «متروپلیس» در یک جمله خلاصه می‌شود؛ قلب باید واسطه میان مغز و بازوان باشد.

یعنی هر ایده‌ای که خلق می‌شود، در مسیر فکر تا عمل باید از پایگاه قلب نیز عبور کند و پالایش شود. اگر امروز به تماشای آن بنشینیم، می‌بینیم که جنبه‌های علمی-تخیلی آن به‌طور وحشت‌انگیزی به واقعیت‌های امروز نزدیک هستند. «متروپلیس» داستان جامعه‌ای است که با نظمی سراسری اداره می‌شود و مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ عده‌ای که نخبه و از قدرتمندان و اربابان شهر هستند و در رفاه زندگی می‌کنند و عده دیگر توده مردم ماشینی و تهی از انسانیت است که در فضایی تاریک و جهنمی به‌سر می‌برند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی