| کد مطلب: ۲۰۰۸۷

همکاری فورد با جان وین که راست افراطی بود از معماهای بزرگ تاریخ سینماست

از نظر سیاسی همیشه چپ

الکساندر آوانسیان، منتقد سینما

از نظر سیاسی همیشه چپ

کارگردانی که به‌قول منتقد بزرگ سینما، اندرو ساریس قرار بود که تا سال 1929 تنها یک پاورقی ساده در تاریخ سینما باشد، رفته‌رفته تبدیل به یکی از انگشت‌شمار صاحبخانه‌های جهان صامت و ناطق سینما شد.

در مورد فورد و تناقضات سیاسی این ایرلندی‌تبار بی‌گمان می‌توان مطلب بسیار بلندی نوشت، ولی در این فرصت کوتاه می‌توان فقط نگاهی به پررنگ‌ترین تصمیمات سیاسی او انداخت و دید که در پی این تصمیمات چه آثاری بر پرده توسط فورد تابانده شد و چه آثاری از گزند این نوع تصمیمات دور ماند درحالی‌که فورد در جهان خارج از سینما با برخی سیاست‌های اعمال‌شده دست به گربیان و رخ در رخ شده بود که همیشه هم به‌نفع فورد تمام نشد حتی مناقشات زیادی هم به راه انداخت.

هرچند  فورد دست آخر توانست خود و فیلم‌هایش را از ورطه‌ی چنین رویکردهایی نجات دهد. حمایت فورد در دهه‌ی ۱۹۳۰ میلادی از جنبش اتحادیه‌های فیلمسازی هالیوود، در سال ۱۹۳۳، پس از تلاش مدیران استودیو برای اجرای کاهش دستمزدها و اصلاحات قراردادی در اوج رکود بزرگ، در کنار فرانک کاپرا هجمه‌ی بزرگی علیه نظام حاکم بر هالیوود به‌راه انداخت که تا تعطیلی مراسم اسکار در یک‌شب مانده به اجرا پیش رفت و در پی مذاکرات ناموفق بین تولیدکنندگان و اتحادیه‌های منفعت‌طلب هالیوود به درخواست فورد، انجمن نویسندگان و کارگردانان پیام‌های مشابهی را برای تحریم اسکار منتشر کردند. در شب مراسم، برندگانی مانند جان فورد و دادلی نیکولز به‌طور علنی از حضور در مراسم خودداری کردند.

فیلم «خبرچین» در این دوره تولید شد، هرچند فورد مستقیماً سیاسی‌کاری نمی‌کرد، اما مضامینی چون سقوط اخلاقی را به روشنی در فیلم واکاوی می‌کند. فورد هرگز در بازی سیاسی روی پرده‌ی نقره‌ای، اسیر پیگمالیون‌های خودش نشد. استراتژی سکوت در برابر تمام برچسب‌های سیاسی و در نوشته‌های منتقدان، در آخر فورد را جدا از بازی‌های سیاسی قرار داد.

البته برگ برنده‌ی دیگر فورد در کنار اجتناب از جواب‌های سرراست سیاسی در گفت‌وگوها، تن‌زدن همیشگی او از این موضوع بود که به‌عنوان یک هنرمند خطاب شود و همین هم بیشتر باعث سردرگمی منتقدانش می‌شد که می‌گفتند، وقتی فورد خودش را به‌عنوان یک هنرمند قبول ندارد، نمی‌توان گفت که به کدام تفکر سیاسی نزدیک‌تر است. 

فورد بسیار صریح و قاطع از برنامه‌ی توسعه رئیس‌جمهور روزولت دفاع کرد، برنامه‌ای با اسم نیودیل که موج ایده‌های نوین سیاسی و اجتماعی بود برای گذار از رکود بزرگ، که یک‌دهه ادامه داشت. در این دوران دولت فدرال برنامه‌های اصلاحی خود را آغاز کرد که به تحولات عظیم اقتصادی و اجتماعی در آمریکا انجامید. فورد در این دوران فیلم‌های مطرحی چون «آقای لینکلن جوان»، «دلیجان» و «خوشه‌های خشم» را روانه‌ی اکران کرد. در لینکلن او تلاش دارد سیاست‌های لینکلن و روزولت را هرچند در بسترهای مختلف اما در یک راستا نشان دهد. «دلیجان» تأکیدی است بر شرافت اخلاقی یک قهرمان و در «خوشه‌های خشم» آنچه مهم است، نمایش خانواده و حفظ آن در سخت‌ترین شرایط موجود در درون و بیرون از پرده‌ی سینماست.

فورد با سیاست ضدنازیسم پیوند خورد و برای مبارزان ضدفاشیسم در اسپانیا کمک‌هایی را ارسال کرد و در سمت جمهوری‌خواهان ایستاد و در نامه‌ای جنجالی به مبارزان ضد فاشیسم نوشت: «از نظر سیاسی، من یک سوسیالیست دموکرات قطعی هستم؛ همیشه چپ.» در سال‌های بعد به‌خاطر همین جمله، فورد حتی متهم به جاسوسی شد که البته سکوت مطلق فورد و عدم ارائه‌ی حتی یک مدرک معتبر، این تهمت را به‌دست باد و فراموشی سپرد. در کتاب «پاپی؛ زندگی جان فورد» نوشته‌ی دن فورد، مسائل این‌چنینی را خیال‌پردازی‌های تهوع‌آور رقیبان فورد تلقی کرده است.

فورد در دوران سیاه مک‌کارتیسم که همکارانش پشت‌به‌پشت در چنبره‌ی بیکاری و بی‌پولی غوطه می‌خوردند با صدای بلند اعلام کرد: «آن حرام‌زاده‌های کمونیست را برای من بفرستید، من استخدام‌شان می‌کنم!»، خب این برای فورد بسیار گران تمام شد.

ازطرف‌دیگر همکاری فورد با جان وین که در طرف جناح راست بود و به‌صورت بسیار افراطی از آن‌ها دفاع می‌کرد از معماهای بزرگ تاریخ سینما به حساب می‌آید. وین به گواه تاریخ، در خارج از جهان سینما انسان قابل تحملی نبود، ولی اسطوره‌ی وین بی‌حضور فورد شکل نمی‌گرفت و برعکس این موضوع هم صادق است.

در همان حال فورد به یکی از قوانین مهم حضور در انجمن و فضای کار سینما که یک سوگند اجباری ضدکمونسیتی بود رأی منفی داد که به موجب آن کسانی که سوگند نمی‌خوردند، وفاداری خود به آمریکا را نمی‌توانستند به هیچ طریق دیگری اثبات کنند، اما فورد در اقدامی دراماتیک توانست یک‌تنه این سوگند را که قرار بود به قانون تبدیل شود، ملغی کرد. فورد در جلسه‌ی مهم انجمن گفت: «من فکر نمی‌کنم که باید خودمان را در موقعیتی قرار دهیم که اطلاعات تحقیرآمیزی درباره‌‌ی یک کارگردان منتشر کنیم، چه او کمونیست باشد، چه مادرشوهرش را کتک بزند و چه سگ‌ها را.» با تضعیف تسلط فهرست سیاه بر هالیوود در اواخر دهه‌ی ۱۹۵۰، فورد به‌طور موقت به لیبرالیسم قبل از جنگ بازگشت.

همذات‌پنداری عاطفی او با جان اف کندی، آمریکایی ـ ایرلندی، او را به حزب دموکرات نزدیک کرد. فورد حمایت خود را از جنبش حقوق مدنی با برجسته کردن مسائل نژادی مربوط به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار و بومیان آمریکایی در فیلم‌های دهه‌ی ۱۹۶۰ مانند؛ «گروهبان راتلج»، «چه کسی لیبرتی والانس را کشت» و «پاییز قبیله شاین» نشان داد.

اما پس از قتل کندی، فورد مأیوس، بار دیگر وفاداری سیاسی خود را تغییر داد و در انتخابات ریاست‌جمهوری به بری گلدواتر و ریچارد نیکسون رأی داد. فورد هرچه که بود، به دیالوگ طلایی خودش در فیلم «مردی که لیبرتی والانس را کشت»، وفادار ماند؛ «میان واقعیت و افسانه، همیشه واقعیت را انتخاب کن.»

و کات!

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی