| کد مطلب: ۱۶۰۱۴

فیلمی با بوی فـرش تبریز

گفت‌وگو با جلیل اکبری‌صحت تهیه‌کننده «عروسک» در غیاب ابدی کارگردان آن اصغر یوسفی‌نژاد

فیلمی با بوی فـرش تبریز

اگر اجل مهلت می‌داد و زنده‌یاد اصغر یوسفی‌نژاد ۲۲ شهریورماه ۱۴۰۱ بر اثر عارضه مغزی درنمی‌گذشت، قصد داشت با ساخت سومین اثرش، «ائو (خانه)» و «عروسک» را به تریلوژی تبدیل کند. او درحالی‌که سال‌ها به‌عنوان نویسنده و منتقد در رسانه‌های سینمایی ازجمله مجله «فیلم» قلم می‌زد، نقد می‌نوشت و نیز فیلم‌ کوتاه و سریال‌ تلویزیونی می‌ساخت، با فیلم «ائو» در سینمای ایران شناخته شد.

«ائو»، نخستین فیلم بلند یوسفی‌نژاد بود که اولین‌بار در سی‌وپنجمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و تحسین بسیاری از تماشاگران را برانگیخت. توجه بسیاری که «ائو» در بخش سودای سیمرغ جشنواره سی‌وپنجم به خود جلب کرد، موجب شد وقتی کارگردانش پنج‌سال بعد با فیلم «عروسک» متقاضی حضور در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر شد، به‌عنوان یکی از آثار کنجکاو‌برانگیز این رویداد محسوب ‌شود اما با رد شدن فیلم توسط هیئت انتخاب همه‌چیز تغییر کرد.

داستان «عروسک» مانند اولین ساخته یوسفی‌نژاد در تبریز اتفاق می‌افتد و اثری به زبان ترکی و لهجه تبریزی است. اثری به نویسندگی و کارگردانی اصغر یوسفی‌نژاد و تهیه‌کنندگی جلیل اکبری‌صحت که با مایه‌هایی از طنز سیاه، روایتی از واکنش افراد در مواجهه با موقعیت‌های خانوادگی و اجتماعی را به تصویر می‌کشد و به‌بیان‌دیگر براساس گفت‌وگوی میان‌قومی و به نقد کشیدن بخشی از رفتارهای مرسومی که عرفاً صحیح‌اند و اخلاقاً خیر، شکل گرفته است.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگویی است با جلیل اکبری‌صحت، تهیه‌کننده «عروسک» به‌بهانه اکران این اثر در گروه هنر و تجربه درحالی‌که معتقد است این سوالات باید توسط یوسفی‌‌نژاد پاسخ داده می‌شد و در نبود اوست که می‌کوشد به بخشی از آن‌ها، براساس ذهنیت خود پاسخ دهد.    

*‌خاطرم هست که فیلم «ائو (خانه)» ساخته پیشین زنده‌یاد اصغر یوسفی‌نژاد به‌شدت موردتوجه منتقدان قرار گرفت. به‌عنوان سوال نخست می‌خواهم بدانم واکنش آن‌ها به فیلم «عروسک» تا به این‌جای کار چگونه بوده است؟

در ابتدای صحبتم باید اشاره کنم که معتقدم بخش اعظم سوالات شما باید توسط زنده‌یاد اصغر یوسفی‌‌نژاد، کارگردان «عروسک» پاسخ داده می‌شد و در نبود اوست که من می‌کوشم به بخشی از آن‌ها، براساس ذهنیت خودم و دیالوگ‌های میان من و او، پاسخ دهم. مقایسه دو فیلم «ائو» و «عروسک‌» با یکدیگر اگرچه مقایسه‌ای رایج است اما به‌عقیده من مقایسه درستی نیست. چراکه این دو اثر حاصل دو نگاه ساختاری متفاوت به داستان است.

در «ائو» داستان مرگ روایت می‌شود و در «عروسک» داستان یک پیوند و اصغر بنا داشت این تریلوژی را با داستانی از تولد به پایان برساند. «عروسک» یک کمدی سیاه است که براساس گفت‌وگوی میان‌قومی و به نقد کشیدن بخشی از رفتارهای مرسومی که عرفاً صحیح‌اند و اخلاقاً خیر به تصویر کشیده شده است.  

*‌باتوجه به اینکه هم شما، هم زنده‌یاد یوسفی‌نژاد ازجمله منتقدان و نویسندگان سینمایی هستید، این ویژگی در فرآیند ساخت فیلم و همکاری شما چه تأثیراتی داشت و اساساً تعامل شما با فیلمساز چگونه بود؟

من نمی‌دانم منتقدبودن حُسن است یا عیب. ما،‌ من و اصغر، از قضای روزگار هردو از پیشینه‌‌ای مشترک در حوزه رسانه و نقد فیلم برخوردار بودیم. این ویژگی زبان مشترکی را میان ما جاری کرده بود که حاصل آن را در «عروسک» می‌بینید. ما می‌توانستیم این فیلم را به شیوه‌ای کلاسیک، در چارچوب عرف فیلمسازی و با حضور ستاره‌های بازیگری جلوی دوربین ببریم.

4

پیشنهادی که اتفاقاً روی میز هم بود اما ضمن بررسی‌های‌مان به این نتیجه رسیدیم که آن‌چه می‌خواهیم انجام دهیم، چیزی است که اکنون روی پرده می‌بینید. ما در دوره پیش‌تولید با پیشنهاداتی مناسب برای ساخت فیلم به شیوه‌ای دیگر روبه‌رو بودیم اما درنهایت جمع‌بندی اصغر به‌عنوان خالق «عروسک» این بود که روش خود را ادامه دهد.

ذهنیت او این بود که پس از ساخت فیلم سومش، به سمتی که به او پیشنهاد شده بود برود که اجل مهلت چنین کاری را نداد. من فارغ از این‌که وظایف تهیه‌کنندگی‌ام را به چه‌میزان صحیح انجام داده‌ام، بنا بود به‌عنوان فکر جنبی اصغر هم به او کمک کنم چراکه گروه ما مانند دیگر گروه‌های سینمایی که در آن هرکس در فرمی خط‌کشی‌شده حرکت می‌کند، نبود.

نکته دیگر این‌که ما این اثر را بدون آن‌که خود بدانیم تنها با قول‌وقرار شفاهی و بدون وجود حتی یک‌برگ کاغذ ساختیم و حتی پس از درگذشت اصغر نیز همان قول‌وقرارهای شفاهی بود که با خانواده او ادامه پیدا کرد و به همان شیوه پیش رفتیم. ما بدون آن‌که روی کاغذ حرفی با یکدیگر زده باشیم، همکاری بسیار لذت‌بخشی را تجربه کردیم.

نکته‌ای که در گفت‌وگوهای به‌جا‌مانده از اصغر پس از ساخت فیلم نیز مورد اشاره قرار گرفته است. من از همکاری با اصغر لذت بسیار بردم و اکنون که بیش از یک‌سال از فوت او می‌گذرد، بسیار بیش از زمان درگذشتش، غمگینم. چراکه احساس می‌کنم جز از دست دادن دوستی نزدیک و کارگردانی بزرگ، یک مشاور و همفکر بسیار صادق را از دست داده‌ام. به عقیده من با درگذشت اصغر یوسفی‌نژاد، سینمای تبریز و ایران، انسانی کاربلد و دلسوز را از دست داد و متاسفم که روزگار جز این نیست.  

*‌زنده‌یاد یوسفی‌نژاد در این فیلم هم مانند «ائو» از ساختار سکانس‌پلان برای روایت قصه خود استفاده کرده بود و باز هم در فضای بسته خانه، باتوجه به اینکه تعداد کاراکترها و بازیگران فیلم هم زیاد بودند این شیوه، فرآیند تولید را با مشکل مواجه نمی‌کرد؟ ضمن این‌که برخی از منتقدان معتقدند که فشردگی رخدادها و التهاب قصه، فضای تنفس به مخاطب نمی‌دهد و گاهی موجب خستگی او می‌شود. مثلاً نمای لانگ‌شات در فیلم وجود ندارد تا امکان تنفس و تأمل برای تماشاگر ایجاد شود. به‌نظر شما این ریتم تند و بی‌وقفه نباید کنترل و تعدیل می‌شد؟

انتخاب پلان‌سکانس برای ساخت «عروسک» براساس ذهنیتی ناشی از زیست سینمایی اصغر یوسفی‌نژاد شکل گرفت. درواقع پس از موفقیت فیلم «ائو»، برخی از دوستان نزدیک اصغر ازجمله جعفر پناهی و نادر ساعی‌ور، نوع مواجهه او با سینما به شیوه پلان‌سکانس را پسندیده و ادامه همین روش را توصیه کرده بودند.

روشی بسیار دشوار و طاقت‌فرسا که به‌‌رغم مرسوم‌بودن در سینمای جهان، کمتر فیلمسازی سراغ آن می‌رود. چراکه بسیاری از حرکات خرد و نماهای بسته و حتی در برخی‌مواقع نماهای باز را نمی‌توان به این شیوه ثبت کرد. این شیوه، محاسن و معایب خاص خود را دارد و درحالی‌که اصغر در نگارش فیلمنامه به سبک سه‌پرده‌ای و گاهی پنج‌پرده‌ای از قلمی روان، دقیق و کلاسیک برخوردار بود درواقع بسیاری از سوالات درخصوص سبک و سیاق اثر به همین شیوه فیلمسازی برمی‌گردد.

من بسیاری از نقدهای وارد بر «عروسک» را هم درست می‌دانم، هم غلط. درست به این دلیل که از منظر منتقدانه نوشته می‌شوند و غلط به این دلیل که به آن‌چه مورد نقد قرار می‌گیرد، اشرافی از منظر سازندگان وجود ندارد. «عروسک» کوشید فیلم متفاوتی باشد و این‌که چه‌‌میزان در این متفاوت‌بودن موفق بوده است، طبیعتاً موضوعی است که باید توسط منتقدان بررسی شود ولی ما به‌عنوان سازندگان آن کوشیدیم متفاوت باشیم. چراکه معتقدیم اگر در سینما بنا بر رفتار به شیوه قدما و ساخت فیلم‌هایی تنها از یک نوع باشد، اتفاقی که باید رخ نمی‌دهد.

من سینمای کلاسیک هالیوودی را هم می‌پسندم و تماشا می‌کنم اما اگر از قدرت انتخاب برخوردار باشم، گزینه‌ام فیلمی از سینمای اروپاست. در مثالی از سینمای ایران، زبان عباس کیارستمی یا شهرام مکری هم زبان موردعلاقه‌ام است. درجه‌یک ‌بودن فیلمسازی جهانی چون اصغر فرهادی را همه ما می‌پذیریم اما درجه‌یک‌ بودن او هم ناشی از بهره‌برداری‌اش از تجربیات سینمای ایران و جهان است که موجب رقم‌خوردن سینمایی متفاوت به‌نام‌اش شده است.

نکته‌ای که می‌خواهم توجه‌تان را به آن جلب کنم این است که اگر بنا بر خودداری از تجربه‌کردن بود احتمالاً سینما یک صنعت گزارشی صرف باقی می‌ماند. تجربه‌هاست که کمک می‌کند هرکس یک‌ گام و حتی یک‌ بندِ انگشت توسعه‌ای در سینما به وجود آورد. من این‌گونه تصور می‌کنم و ممکن است شخص دیگری با این تصور مخالف و نوع مواجهه‌اش با سینما به گونه دیگری باشد. من معتقدم که «عروسک» در سینمای مستقل ایران از جایگاه خود برخوردار است و این جایگاه در گذر زمان نه‌تنها از دست نخواهد رفت که محکم‌تر خواهد شد.  

*‌«عروسک» هم مثل «ائو»، فیلم پردیالوگی است و باتوجه به زبان ترکی اثر و استفاده از زیرنویس برای آن، ممکن است برخی از مخاطبان از آن جا بمانند. به نظر شما حجم دیالوگ‌ها نمی‌تواند به عاملی منفی در ارتباط تماشاگر با اثر بدل شود؟

واقعیت این است که در حوزه زبان‌شناسی، زبان تصویر بر زبانی که شخصیت‌ها با آن به برقراری دیالوگ می‌پردازند ارجح‌ است. درواقع شما می‌توانید در اثرتان به زبان‌هایی بسیار مهجور صحبت کنید درحالی‌که فیلم‌تان به لحاظ تصویری از کارکرد لازم برخوردار است. «عروسک» به لحاظ بصری وابسته به دیالوگ است و اصغر یوسفی‌‌نژاد هم از بالابودن حجم دیالوگ‌ها و به‌تبع‌آن حجم زیرنویس‌ها مطلع بود اما مدل این فیلم همین‌گونه است.

بسیاری از دوستان می‌گویند با یک مرتبه دیدن «عروسک» به آن‌چه باید می‌رسیده‌اند، نرسیده‌اند و من چون بارها این اثر را تماشا کرده‌ام، می‌دانم که حرف اشتباهی نیست. «عروسک» متعلق به سینمای متفاوت و مستقل ایران است، فیلم متفاوتی که داعیه مستقل‌بودن دارد و درواقع نیز همین‌طور است.

این فیلم را نمی‌توان به چشم آثاری که آنها را آدامس‌چشم می‌نامم و صرفاً برای پُرکردن وقت‌مان به تماشای‌شان می‌نشینیم، دید. چراکه هدف ما این بوده است که با پایان اثر، مخاطب با آن همراه شود و از خود بپرسد چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است.    

*‌برخی معتقدند که فیلم حجم زیادی از تعلیق و پرسش را به پایان‌بندی حواله کرده اما پایانش به پردازش بیشتری نیاز داشت. با این اظهارنظر موافقید؟

البته این‌گونه نبوده است که به تمام تعلیق‌ها الزاماً در پایان داستان پاسخ داده شود. به‌عنوان مثال اصلاً بنا نبود تعلیق حاصل از ادعای زری در این مورد که رویا دخترش است، پاسخی داشته باشد و در جواب معمایی که طرح شد، هم می‌توان تصور کرد که زری دروغ می‌گوید و هم می‌تواند راست گفته باشد.

درواقع قرار بود بخشی از تعلیق‌ها در ذهن‌ مخاطب گره‌گشایی ‌شوند. تلاش فیلم بر این است که با تمام‌شدن اثر روی پرده سینما، اثری در ذهن مخاطب حاصل از همراهی او با باور سازندگان فیلم کلید بخورد و به آن‌‌چه فیلم نشان داده است، بیاندیشد و با خود دچار چالش شود تا سرانجام به نتیجه‌ای برسد.

*‌«عروسک» را می‌توان نقدی اخلاقی به دورویی و نفاق در روابط انسانی در جامعه دانست که البته با سرخوردگی‌های تجربه‌های نزیسته عاطفی هم گره می‌خورد. فکر می‌کنید این رویکرد منتقدانه چقدر می‌تواند بر مخاطب و تأمل او تاثیر بگذارد؟

این‌که «عروسک» در ساحت فلیمسازی، اثری منتقدانه به‌شمار می‌آید مسئله‌ای روشن و موضوعی علی‌حده است اما در مورد میزان تاثیرش معتقدم، باید از آن تنها به اندازه یک فیلم انتظار داشت. چنان‌که «ائو» این کار را انجام داد و چنان‌چه آثار بهرام بیضایی، جعفر پناهی، عباس کیارستمی و... چنین کردند. هر فیلم تنها می‌تواند به اندازه یک فیلم بر روان جمعی جامعه اثرگذار باشد.

«عروسک» هم همین‌طور است و طبیعتاً بر مخاطب خود اثر خواهد گذاشت و می‌تواند بر بعضی از مخاطبان نیز تاثیر عمیق‌تری بگذارد اما از یک‌فیلم بیش از یک‌فیلم نمی‌توان انتظار داشت. این فیلم که «در نوع خود» فیلمی قابل‌اعتناست و باز در نوع خود، می‌تواند برای سینمای ایران اثری قابل‌توجه باشد به‌هیچ‌عنوان مدعی این نیست که تافته‌ای جدا بافته است و بناست همه مشکلات را در حوزه نقد اجتماعی حل کند.

«عروسک» یک فیلم است و بدون لکنت و با صراحت و شجاعت، قصه‌ای را تعریف می‌کند و آن را به شیوه خود به پایان می‌رساند. من می‌پذیرم که «عروسک» نه به شیوه مألوف که به شیوه‌ای شخصی به پایان می‌رسد و معتقدم، مخاطب این مسئله را درک می‌کند.

«عروسک» قصدی برای پاسخ‌دادن به همه داستانک‌ها نداشته است و نمی‌خواسته برای همه تعلیق‌ها پاسخی بیابد. تلاش این اثر آن بوده است که در مواجهه با مخاطب اثری قصه‌گو و برخوردار از تمام عناصر بصری نوع خود باشد.

‌*درنهایت می‌خواهم از منش و روش زنده‌یاد یوسفی‌نژاد در این همکاری بگویید.

ساخت «عروسک» ازیک‌سو به‌مثابه ساخت فیلمی سخت و طاقت‌فرسا و ازسوی‌دیگر ساخت اثری بسیار پرکار بود. اصغر یوسفی‌نژاد شیفته فرهنگ ایرانی و فرهنگ تبریز بود. می‌دانید که یکی از نمادهای شهر تبریز، فرش‌های رنگارنگ، خوش‌بافت و خوش‌نقش آن است.

خاطرم هست روزی از اصغر پرسیدم ما در حال ساخت فیلم هستیم یا بافتن فرش و او گفت، فیلمی می‌سازیم که مثل فرش تبریز طعم و بوی این شهر را داشته باشد. جالب است بدانید که همه بازیگران این فیلم در این اثر به لهجه تبریزی صحبت می‌کنند و تک‌تک این نکات توسط اصغر مورد بررسی قرار گرفت تا در حوزه سینمای بومی، اثری قابل‌تأمل و در نوع خود کامل ساخته شود.

ما می‌توانیم در مورد هر اثری بسیار صحبت کنیم، اما بزرگ‌ترین قضاوت‌کننده زمان است و فیلم‌هایی چون «آب، باد، خاک»، «دونده»، «دایره مینا»، «طبیعت بی‌جان» و بسیاری آثار دیگر در حوزه معنا، در طول زمان به جایگاه واقعی خود رسیده‌اند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی