| کد مطلب: ۱۶۰۱۲

به یاد یک فیلمساز شریف

سینمای بومی، میراث اصغر یوسفی‌نژاد

سینمای بومی، میراث اصغر یوسفی‌نژاد

نژلا پیکانیان

روزنامه‌نگار

«عروسک» (یا همان قولچاق به زبان ترکی فیلم)، دومین اثر اصغر یوسفی‌نژاد بود که سال‌ها در عرصه نقد و مطبوعات سینمایی قلم زده بود و حالا دوربین به‌دست گرفته بود تا با زبان تصویر سخن بگوید.

او سال‌ها بود که به‌عنوان نویسنده و منتقد در رسانه‌های سینمایی ازجمله مجله «فیلم» قلم می‌زد و نقد می‌نوشت. او همچنین فیلم‌های کوتاه و سریال‌های تلویزیونی ساخته بود. تازه پا به میدان فیلمسازی گذاشته بود و در نخستین تجربه کارگردانی‌اش با ساخت فیلم «ائو» همه را شگفت‌زده کرده بود.

«ائو» به‌عنوان نخستین فیلم بلند یوسفی‌نژاد که اولین‌بار در جشنواره سی‌وپنجم فیلم فجر به نمایش درآمد، تحسین خیلی از تماشاگران را برانگیخت و حتی «گاد فری چشایر» - عضو انجمن ملی منتقدان آمریکا - یادداشتی درباره این فیلم نوشت و طرح داستان آن را پر تعلیق و میزانسن‌هایش را استادانه عنوان کرد.

سیمرغ زرین بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه بخش سینمای سعادت در سی‌وپنجمین جشنواره جهانی فیلم فجر ازجمله جوایز و دستاوردهای این فیلم بود. بازخورد مثبتی که از فیلم اولش گرفت، انگیزه و اراده او برای ساخت فیلم دومش را بیشتر کرد که حاصلش تولید فیلم «عروسک» بود اما تقدیر چنان شد که او حتی نتوانست به نوبت اکران برسد و فیلمش را روی پرده سینما تماشا کند.

این تقدیر تراژیک با تقدیر فیلمش گره خورده بود و آنقدر پای آن جنگید و حرص خورد که دچار سکته مغزی شد و از دنیا رفت. آغاز این تراژدی به جشنواره فیلم فجر برمی‌گشت. فیلم در حالی به جشنواره راه پیدا نکرد و پذیرفته نشد که برخی اعضای هیئت‌انتخاب، آن را اثری قابل‌توجه و مورد پسند دانستند.

بهروز افخمی، یکی از اعضای این هیئت گفت که نبود «عروسک» در جشنواره، دل هیئت‌انتخاب را سوزاند. یوسفی‌نژاد برای اکران عمومی فیلم هم با موانع و دست‌اندازهای مختلفی روبه‌رو شد و در گیرودار همین کشمکش‌ها بود که جانش را از دست داد.

بااین‌حال همین دو فیلم کافی است تا از دستاورد او برای سینمای ایران بگویم. مهمترین دستاورد او را می‌توان نمایش نمونه‌ای موفق از سینمای بومی دانست. او دو فیلم در جغرافیا و زبان ترکی ساخته که هردو موردتوجه مخاطبان عمومی قرار گرفته است.

درواقع ترکی‌بودن زبان فیلم، مانعی بر سر تماشای فیلم و لذت‌بردن از آن نشده است. قصه، فیلمنامه و مضمامین انسانی فیلم، هر مخاطب با هر زبان و قومیتی را جلب خود و با آن همراه می‌کند.

2

یوسفی‌نژاد نشان داد که چه پتانسیل، ظرفیت و استعدادی در سطح شهرستان‌ها وجود دارد که می‌تواند در یک پردازش هنرمندانه به اثری قابل‌توجه تبدیل شود و پایه‌های سینمای بومی را تقویت کند.

سینمای ملی از دل سینمای بومی بیرون می‌آید و بدون لحاظ‌کردن آن نمی‌توان به نقطه آرمانی و مطلوب در شکوفایی همه ظرفیت‌هایی موجود در هنر صنعت سینما دست یافت.

ظرفیتی که در زیست‌بوم ایران با تنوع زیستی و فرهنگی‌اش وجود دارد، یک امکان بی‌نظیر برای فیلمسازی فراهم می‌کند که متأسفانه به‌خوبی از آن استفاده نمی‌شود.

این درحالی‌است که همه ایران، تهران نیست و سبک زندگی هم صرفاً به زندگی شهری و آپارتمانی ختم نمی‌شود. قومیت‌های مختلف ایرانی هرکدام قصه و ماجراهای خود را دارند و هرکدام می‌توانند واجد سینمای مخصوص به خود باشند.

این به‌معنای این نیست که سینمای بومی، امری جدا و فارغ از مفهوم و اصول سینما به‌معنای کلی قضیه است. فیلم‌های بومی و محلی هم از زبان و قواعد کلی سینمایی پیروی می‌کنند اما قومیت و بومی‌بودن، مظروفی است که می‌تواند در درون این ظرف به تصویر کشیده شده و روایت شود.

فیلم‌های اصغر یوسفی‌نژاد نشان داد که به‌رغم بهره‌گیری از عناصر و مؤلفه‌های بومی که مهم‌تر از همه آن‌ها زبان فیلم است، توانسته با مخاطبان غیر بومی خود هم ارتباط خوبی برقرار کند.

درواقع زبان ترکی در این دو فیلم و زیرنویس داشتن آن‌ها به‌عنوان یک مانع و عامل بازدارنده برای جذب مخاطب غیربومی عمل نکرده. اتفاقاً سینمای بومی می‌تواند زبان‌های محلی و گویش‌های مختلف را به زبان دراماتیک بدل کرده و از هژمونی زبان فارسی یا لهجه تهرانی در سینمای ایران بکاهد.

ضمن این‌که سینما نقش مهمی در آشنایی اقوام ایرانی از زبان‌های بومی یکدیگر دارد و امکان‌هایی تازه در بازی‌های کلامی در سینما فراهم می‌کند. سینمای ایران، فیلمسازی نجیب و شریف را از دست داد اما میراث او می‌تواند راهی به سوی رشد سینمای بومی بگشاید.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی