رحیم ابوالحسنی استاد علوم سیاسی:تاکید بر جنگ حاکمیت ایران و اسرائیل و نه ملتها پروژه جاسوسان بود
رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی معتقد است جنگ ایران و اسرائیل کاملاً ملی و میهنی بود و اظهارات مطرحشده مبنی بر اینکه جنگ بین حکومتها بود دستپخت افرادی وطنفروش است که مورد پشتیبانی اسرائیل و آمریکا هستند و میخواهند حملات را توجیه کنند.

رحیم ابوالحسنی، استاد علوم سیاسی معتقد است جنگ ایران و اسرائیل کاملاً ملی و میهنی بود و اظهارات مطرحشده مبنی بر اینکه جنگ بین حکومتها بود دستپخت افرادی وطنفروش است که مورد پشتیبانی اسرائیل و آمریکا هستند و میخواهند حملات را توجیه کنند. او در گفتوگو با هممیهن توضیحاتی درباره وضعیت ایران پساجنگ، چشمانداز حفظ وحدت ملی و رویکردهای موجود ارائه داده است که در ادامه میخوانید.
در جنگ دوازده روزه ایران و اسرائیل دوگانهای مطرح شد مبنی بر اینکه این جنگ ملی و میهنی است و یا حکومتی. نظر شما درباره این دوگانه چیست؟ آیا با یک جنگ ملی و میهنی روبهرو بودیم و یا جنگ حکومتها در گرفت؟
جنگ میان ایران و اسرائیل کاملاً ملی و میهنی بود و ربطی به حکومت نداشت چراکه اسرائیل اساساً ملل و یک کشور را هدف گرفته است و نه حکومت را. الان کاری که با سوریه انجام میدهد، در حال نابودی ملت سوریه است و نه حاکمیت این کشور. در لیبی هم همینگونه عمل کردند و ملت لیبی را نابود کردند و نه حکومت این کشور را.
چرا برخی اصرار بر این دارند که بگویند این جنگ، جنگ حکومتی بود؟
عدهای اپوزیسیون بیخرد و وطنفروش برای اینکه پشتیبانی خود را از دخالتهای آمریکا و اسرائیل موجه جلوه دهند دست به این توجیهات زدهاند.
بیان مسئله این مرزبندی جنگ حکومت و جنگ ملی میهنی را برخی به بعد از اعتراضات 1401 نسبت میدهند، آیا این مرزبندی به این بازه زمانی مربوط است یا به اعتراضات قبلتر در ایران بازمیگردد؟
شکاف بین حکومت و مردم خیلی پیش از اینها شروع شد. شاید این شکاف در زمان اصلاحات شروع شده است و بعد از ریاستجمهوری آقای خاتمی تشدید شده است، چراکه از زمان آقای خاتمی بخشی در حاکمیت تلاش کردند گفتمان خود را که در جامعه چندان جایی نداشت، به جامعه دیکته کنند. اما معتقدم شکاف بین جریان 1401 را نفوذیهای اسرائیل سر دادند، چراکه چه در اعتراضات سال 88، چه سال 96 و 98 اصلاحطلبها این شعارها را که جنگ حکومتها و نه مردم است را نمیدادند و این ربطی به اعتراضات 1401 نداشت. اصل آن جنبش با شعار «زن، زندگی، آزادی» برای حذف حجاب اجباری و ایجاد آزادیهای سیاسی بوده است. این شعارها که جنگ بین حکومتها یا ملی - میهنیها است، گمراهکننده است و فکر میکنم جاسوسان هستند که این شعارها را ترویج میدهند.
برخی معتقدند یکی از حامیان ناسیونالیسم در خاورمیانه مذهب است و تاریخ ایران هم بهویژه بعد از دوران صفوی بر پایه همین موازنه ملی – مذهبی استوار بوده است. آیا این رویکرد در کشور ما به همان قوت سابق باقی است؟ چراکه برخی معتقدند ملیت و مذهب از همدیگر فاصله گرفتند و یا حتی در مقابل همدیگر قرار گرفتند.
مرحوم شریعتی بحثی را در قالب بازگشت به خویشتن مطرح میکند، منظور از این خویشتن همان هویت ملی است که غیرقابل تفکیک از فرهنگ شیعی است که بعد از صفویه هم تشدید شد. حملهای که به خلفای اعراب انجام شد، جنبشهای مذهبی هم بود و اینگونه نبود که سکولار باشند. در فرهنگ شیعی هم اگر دقت کنید، متفکرینی که مباحث ناسیونالیسم و احیای زبان پارسی را مطرح میکنند، مثل فردوسی، میبینید کاملاً فرهنگ و هویت شیعی و دینی دارد. در نتیجه چنین شکافی اصلاً وجود نداشت، اما الان تلاش میکنند تا شکاف به وجود بیاورند و سعی میکنند هویت سیاسی شیعی را از هویت ملی جدا کنند تا بتوانند مشروعیت سیاسی را کاهش دهند.
آیا براساس آنچه که در جامعه در جریان است، دورافتادگی مردم از مذهب رخ داده است؟
دورافتادگی مردم از مذهب ربطی به تفکیک هویت ملی و هویت دینی ندارد. تضعیف فرهنگ دینی، دو علت بسیار مهم دارد. یک علت ضعف کارکردی نظام سیاسی است که به نام نظام دینی مشغول است و در نتیجه ضعف کارکردی اینها به نام دین نوشته میشود. فساد قدرت و ناکارآمدیاش هم به نام دین نوشته میشود. علت دیگر نظام سکولاری است که در جهان قدرت دارد و علیه جنبشهای مذهبی و بنیادگرایی دینی در حال اقدام کردن است، مثل تاسیس و پرورش یک نوع خشونت دینی مانند طالبان و القاعده، و تلاش میکند که جامعه را از مذهب دور کند.
در نتیجه این دلیلی دوجانبه دارد، هم ضعف ساختار که به نام دین دارد حکومت میکند و هم تلاش امپریالیسم جهانی است برای اینکه بنیادهای مذهبی در جوامع را کاهش دهد و خود را ایمن نگه دارد و این کار را به دو طریق؛ تبلیغات ضدمذهب و تاسیس جنبشهای رادیکال مذهبی مانند طالبان انجام میدهد.
مبهم بودن آینده کشور پس از جنگ این روزها بسیار مطرح است. تصور شما از رویکرد ایران در ماهها و سالهای آتی چیست؟
در سیاست اساساً نمیتوان نسبت به آینده پیشبینی کرد. اما این بستگی دارد به اینکه حکومت و مردم چه نوع اقدامی را انجام دهند. اگر حکومت کارآمد شود و بتواند اعتماد جامعه را باز تولید کند و سرمایه اجتماعی را احیا کند، نه اینکه آقای صدیقی را به نماز جمعه بیاورد، میتواند مشروعیت خود را در جامعه محقق کند. باید موارد تردید و عدم مشروعیت و ابهامات جامعه را مشخص کند و در جهت تصحیح آنها تلاش کند.
بخشی از این رویکرد با کارآمدی اصلاح خواهد شد، برخی با شفافسازی و برخی با رسیدگی میتواند اصلاح شود. مردم جامعه نیز زمانی که متوجه شوند کشور دستخوش دگرگونی است همراه خواهند شد و آنها باید بدانند که آوار بر سر همه خراب خواهد شد. در همین راستا در کشورهای سوریه، لبنان و لیبی باید سرمشق بزرگی برای مردم ایران باشند.
این اعتقاد وجود دارد که هنوز تغییر رویکردی مبنی بر اینکه از دستاورد وحدت ملی شکل گرفته حفاظت شود و حمایت شود، وجود ندارد، مصداق آن را در روزهای گذشته با مطرح شدن اینترنت طبقاتی، آزادی زندانیان سیاسی که به نتیجه نرسید هم دیدیم و این نگرانی را میان کنشگران سیاسی و اجتماعی به وجود آورد که همبستگی مردم خیلی زود فراموش شود و شاهد فاصله گرفتن دولت و مردم باشیم. در چه صورتی رویکرد حاکمیت آشتی با مردم و بها دادن به جامعه مدنی خواهد بود؟
در اینجا نقش رسانهها و افکار عمومی و فشار بر حکومت مهم است. متاسفانه برخی از کسانی که در سه دهه اخیر قدرت گرفتند به دلایل مختلف ناکارآمد و آسیبرسان شدهاند و حاضر نیستند به راحتی کنار بروند. اصلاح ساختارها منوط به این است که این گروه حذف شود؛ کسانی که فاسد شدند، کسانی که توان مدیریت ندارند و کسانی که نفوذی هستند و عامل بیگانه. ساختار موجود باید خود را بازسازی کند، درون خود را تصفیه کند و باید توبه کند از سیاستهای غلطی که در پیش گرفتند و اصلاحات انجام دهند. این رویکرد جز با فشار افکار عمومی امکانپذیر نیست. در اینجا نقش رسانهها بسیار مهم است. البته رسانهها یک خوششانسی دارند که رئیس قوه مجریه آقای پزشکیان است.
معتقدم با حضور آقای پزشکیان باید از این فرصت استفاده کرد، ضمن اینکه در فضای عمومی، فضای جامعه بازتر شده است و این روزها خیلی دست انحصارطلبان و اقتدارگرایان باز نیست. رسانهها این روزها بیش از اینکه ادبیات انتقادی داشته باشند باید ادبیات افشاگری داشته باشند، چراکه انتقاد طرف مقابل را عصبانی میکند. بخشی از حاکمیت و مسئولان ما افراد دلسوزی هستند و شاید اطلاعات و دانش کم دارند و معتقدم باید دادهها از طریق رسانههای عمومی در دسترس آنها قرار گیرد. امروز در دنیا افکار عمومی بزرگترین نقش را دارد و ساختن افکار عمومی، کار رسانهها است که باید با ادبیات محترمانه و واقعبینانه انجام شود، همانگونه که رهبری گفتند تحلیل کند و نقد کند اما مبتنی بر دادههای صحیح باشد. باید قدر این فضا را دانست و در قبال آن کوتاهی نکرد.
چشماندازی از مصادیقی که اشاره کردید و رویکردی که خواستار شدید را میتوان مشاهده کرد؟
همینکه در روزهای گذشته آقای پزشکیان گفتند اینترنت طبقاتی نباید داشته باشیم یک رویکرد بسیار خوب است. معتقدم از آقای پزشکیان باید حمایت جدی شود و نهادهایی که به دنبال این هستند باید احیا شوند و سیاستهایی که در پیش دارد باید توضیح داده و تحلیل شود.