| کد مطلب: ۱۸۰۰۷

تحلیل و بررسی وضعیت ۶۰ درصدی که در دور اول انتخابات شرکت نکردند

یک رای تاریخ‌ساز

یک رای تاریخ‌ساز

در طی یک هفته گذشته تلاش‌ها برای اقناع جامعه و بخش خاکستری به‌ویژه از سوی جریان اصلاح‌طلبی که بخشی از آن هم‌نظر سیاسی با این جمعیت است، انجام گرفت. حالا هم مناظره‌ها با شفافیت بیشتری انجام شده و اکنون این سوال وجود دارد که تکلیف 60 درصدی که در دور اول انتخابات شرکت نکردند چه خواهد شد؟ آیا شرایط هفته اخیر توانسته است بخشی از این طیف را راضی کند تا روز جمعه به پای صندوق رای رفته و مشارکت از عدد 40 بالاتر برود؟

روند دومین دور از انتخابات چهاردهم ریاست‌جمهوری ایران از ساعت ۸صبح روز جمعه آغاز خواهد شد و به احتمال زیاد، تا ظهر شنبه نام رئیس‌جمهوری جدید ایران از ساختمان وزارت کشور اعلام می‌شود. نتایج دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری و نزدیکی آرای دو گزینه‎ای که به دور دوم رفته‎اند، در هر دو سو ولوله به پا کرده و البته مباحث سیاسی و نظری مختلفی را نیز در پی داشته است. از آن طرف جمعیت ۶۰ درصدی آنها که رای نداده‌اند، هم از جوانب مختلف مورد بحث قرار گرفته است.

مسعود پزشکیان گفته که صدای این جماعت را شنیده است، اما سعید جلیلی نسبت به این جمعیت سکوت کرد و عملاً بحثی بر سر اینکه چه نگاهی به این جمعیت گسترده دارد، به میان نیاورده است. حالا اما به توجه به دو گزینه بودن انتخابات، آرای خاکستری و مرددین می‎تواند نقش‌آفرینی تاثیرگذاری را داشته باشد.

در طی یک هفته گذشته تلاش‌ها برای اقناع جامعه و بخش خاکستری به‌ویژه از سوی جریان اصلاح‌طلبی که بخشی از آن هم‌نظر سیاسی با این جمعیت است، انجام گرفت. حالا هم مناظره‌ها با شفافیت بیشتری انجام شده و اکنون این سوال وجود دارد که تکلیف ۶۰ درصدی که در دور اول انتخابات شرکت نکردند چه خواهد شد؟ آیا شرایط هفته اخیر توانسته است بخشی از این طیف را راضی کند تا روز جمعه به پای صندوق رای رفته و مشارکت از عدد ۴۰ بالاتر برود؟

انتخابات روز جمعه شوخی‌بردار نیست خطر را جدی بگیریم

سید امیر خرم  پژوهشگر سیاسی و عضو سابق نهضت آزادی:

khoram-amir

دو مناظره کاندیداهای راه‌یافته به دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری انجام شد و تا ظهر شنبه رئیس‌جمهوری جدید ایران معرفی خواهد شد. در جریان انتخابات دور دوم، یکی از ابهامات مهم وضعیت رای‌های خاکستری و افرادی است که یا مردد هستند و یا می‌گویند در انتخابات شرکت نمی‌کنند. امیر خرم، عضو سابق شورای مرکزی نهضت آزادی در گفت‌وگو با هم‌میهن معتقد است باید برای پیش‌گیری از وقوع فاجعه دست به کار شد و انتخابات روز جمعه را جدی گرفت.

*در آستانه دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری قرار داریم. با توجه به برگزاری دو مناظره بین دو کاندیدا، فضای سیاسی جامعه و مخصوصاً آراء خاکستری را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

شرایط از دور اول خیلی شفاف‌تر شده و این به نفع آقای پزشکیان است. اگر آقایان پزشکیان و قالیباف به دور دوم می‌رفتند، به نظرم کار برای آقای پزشکیان سخت‌تر می‌شد، زیرا آقای قالیباف امتیازاتی داشت، اولاً بهتر از آقای جلیلی صحبت می‌کرد و دوماً سابقه کار اجرایی داشت. ولی الان منتهی‌الیه دو طیف سیاسی به دور دوم کشیده شده‌اند. یک نفر نماینده جریان سیاسی اصلاح‌طلب است که منتقد وضع موجود به شمار می‌رود و مثلاً درباره حجاب زنان و آزادی‌های اجتماعی نماینده قشر منتقد وضع موجود است.

سمت مقابلش فردی است که به‌طور کامل وضعیت را تایید می‌کند و می‌خواهد همان شیوه قبل را ادامه دهد. یعنی دو طرفی مقابل هم هستند که وضعیت‌شان واضح است. تصور من این است که با توجه به شناختی که مردم از جریان فکری که آقای جلیلی نماینده آن محسوب می‌شود، دارند؛ بخشی از قشر خاکستری تغییر عقیده می‌دهد و به مشارکت علاقه‌مند می‌شود. من این موضوع را در تماس‌هایی که با گروه‌های مختلف داشته‌ام، مشاهده کردم که افرادی هستند که در دور اول رای نداده‌اند اما با ایجاد این دوگانه می‌گویند حالا که آقای جلیلی وجود دارد، مشارکت خواهیم کرد، چنانچه این موضوع را در سطح نخبگانی مانند آقای غنی‌نژاد و یا کیوان صمیمی هم می‌بینیم.

سبد رای آقای جلیلی بعید است تغییر زیادی کند، نهایتاً بتواند یک بخش کوچکی از سبد رای آقای قالیباف را به‌دست آورد. یک بخش از سبد رای آقای قالیباف هم به سمت آقای پزشکیان می‌رود اما من معتقدم که سرمایه‌گذاری اصلی آقای پزشکیان باید روی قشر خاکستری باشد، افرادی که تا الان تمایل به عدم مشارکت داشتند. اگر این کار صورت بگیرد من امیدواری زیادی دارم که در دور دوم آقای پزشکیان برنده شوند.

*در بین ۶۰درصدی که مشارکت نکردند؛ یک عده وجود دارند که همچنان اعتقاد دارند نباید شرکت کرد و دلیل‌هایی را هم برای عدم مشارکت می‌آورند، مثلاً اینکه ما این راه را پیش از این در دوم خرداد و یا سال ۹۲ رفته‌ایم. این تحلیل را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من در این ایام از زمانی که تاییدصلاحیت‌ها اعلام شد تا به الان، بالای چند صفحه در فضای مجازی مطلب نوشته‌ام و به این موضوع پاسخ داده‌ام. همه جا هم سوالم از قشری که اعتقاد به عدم مشارکت دارند این بوده است که شما راه بهتری ارائه دهید. یک کنش‌گر سیاسی موظف است که راه‌حلی که به جامعه ارائه می‌دهد، واجد دو مشخصه «ممکن بودن و مطلوب بودن» باشد. یعنی هر دو این شروط را باید داشته باشد. اینکه بگوییم صرفاً ممکن باشد، نشستن و دست به هیچ کاری نزدن ممکن‌ترین راه است اما مطلوب‌ترین راه نیست.

مطلوب‌ترین راه از دید خیلی از افرادی که در دور اول رای ندادند، تغییر نظام سیاسی است که ممکن نیست. من با بسیاری از این دوستان حرف زدم و از آنها پرسیدم وقتی که می‌گویید رای دادن راه مطلوبی نیست، شما راه بهتری ارائه دهید که ممکن و مطلوب باشد اما هیچ‌کس نتوانست به من جواب دهد و صرفاً همان شعارهای قبل را تکرار کردند و راهکاری ارائه نکردند. راهکار اجرایی ما مشخص است، می‌گوییم موقعیتی پیش آمده که باید پای صندوق برویم و از فردی حمایت کنیم که می‌تواند زبان گویای ما باشد و می‌تواند بخشی از خواسته‌های ما را اجرا و پیاده کند. متاسفانه عموم مردم دو دسته کلی هستند و من با هر دو دسته مخالف هستم.

مشارکت در هر نوع انتخاباتی و یا عدم مشارکت در هر انتخاباتی هر دو غلط است. علت هم این است که مشارکت یا عدم مشارکت ابزار سیاسی است و نباید به ابزار سیاسی به‌عنوان یک استراتژی نگاه کرد. استراتژی راهبرد همیشگی است اما مشارکت یا عدم مشارکت یک تاکتیک است و نباید به آن نگاه استراتژی داشت. من همانقدر که به افرادی نقد دارم که می‌گویند تحت هر شرایطی باید پای صندوق رفت، به همان میزان به افرادی نقد دارم که می‌گویند نباید در هیچ انتخاباتی شرکت کرد، بدون اینکه هیچ راهکاری ارائه کنند.

من بارها خطاب به این دسته نوشته‌ام که شعارهای شما خوب است اما سنگ بزرگ علامت نزدن است، شعار تند دادن که راهگشا نیست. از دل این شعارهای تند چیزی که در می‌آید، انفعال است. من دو سه روز پیش در اینستاگرام پستی گذاشتم و نوشتم که به ما می‌گویند پای صندوق نروید که از نظام مشروعیت‌زدایی شود. از آنها پرسیدم که اولاً در انتخاباتی که 40 درصد شرکت کردند، آیا تحریم این انتخابات ایجاد بحران مشروعیت خواهد کرد؟ بحران مشروعیت در نهایت می‌تواند منجر به فقدان مشروعیت شود؟ آیا فقدان مشروعیت در نهایت می‌تواند منجر به سقوط نظام سیاسی شود؟

همینطور که نمی‌توان حرف زد. همین امروز پستی در اینستاگرام گذاشتم که پاسخی به همین‌هاست. نمونه‌هایی را آوردم که در این موارد جریان‌های مخالف حکومت تحریم کردند، جریان حاکم برنده شد، انتخابات از نظر کشورهای دیگر و سازمان ملل مورد تایید قرار گرفت و خیلی راحت به قدرت رسیدند بدون اینکه دست جریان مخالف به جایی بند باشد. من تاکید می‌کنم اصلاً و ابداً اعتقاد ندارم که باید در هر انتخاباتی شرکت کرد، باید در انتخاباتی شرکت کرد که امکان انتخاب وجود داشته باشد.

در انتخابات 1400 امکان انتخاب وجود نداشت و بنده شرکت نکردم و این موضوع را همان موقع با دلایلش گفتم، در انتخابات مجلس اخیر هم شرکت نکردم. بنابراین من از افرادی نیستم که اعتقاد به انتخاب بین بد و بدتر داشته باشم. من به این جمله هانا آرنت اعتقاد دارم که می‌گوید شما وقتی بین بد و بدتر انتخاب می‌کنید، اولاً به بد فرصت می‌دهید که تبدیل به بدتر شود، ثانیاً بعد از مدتی فراموش می‌کنید که شما بد را انتخاب کرده‌اید و فکر می‌کنید خوب است، پس خود را موظف می‌دانید که از او دفاع کنید. تاکید می‌کنم که اصلاً اعتقاد به انتخاب بین بد و بدتر ندارم و آقای پزشکیان را هم گزینه بد نمی‌دانم، بلکه گزینه خوب است.

*دلیل دیگری که بخشی از همین افراد قائل به عدم مشارکت هستند، این است که شرکت در انتخابات ۱۴۰۳ به نوعی بی‌احترامی به کشته‌شدگان آبان ۱۳۹۸ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. نظرتان درباره این تحلیل چیست؟

سوالم از دوستانی که اعتقاد دارند آبان 98 و جنبش «زن، زندگی، آزادی» نقاط عطف تحولات اجتماعی ما به شمار می‌رود و اینها را به‌عنوان راهکار ارائه می‌دهند، این است که آیا در شرایط موجود امکان ادامه آن راهکار وجود دارد؟ اگر افرادی اعتقاد دارند که این امکان وجود دارد که همچنان مردم به کف خیابان بیایند و کشته بدهند، دلایل خود را بیاورند. اما اگر بپذیریم که در شرایط موجود امکان ادامه آن راهکارها وجود ندارد، بنابراین ماندن در آن وقایع کار غلطی است و منطبق با شرایط امروز نیست.

اعتقاد من این است که نباید در آن وقایع بمانیم، اتفاقاً رای دادن امروز به آقای پزشکیان حمایت از خون‌هایی است که چه در آبان 98 و چه در پاییز 1401 به ناحق ریخته شدند. برای اینکه مجدد آن خون‌ها به زمین ریخته نشود، ما نیاز داریم به کسی رای دهیم که در همان زمانی که نماینده مجلس بود به این وقایع اعتراض کرد، مردانه پای حرفش هم ایستاد و با ردصلاحیت در مجلس چوب آن را هم خورد. اجازه دهید از زوایه دیگری به موضوع نگاه کنیم. وقوع این اتفاقات مثل آبان 98 یعنی فشار جامعه از پایین.

اگر ما معتقد باشیم که جامعه از پایین فشار می‌آورد که تحولی رخ دهد، شما نیاز دارید که در ساختار قدرت نماینده‌ای داشته باشید که این نماینده به پشتوانه فشاری که از پایین آورده می‌شود، بتواند در ساختار قدرت چانه‌زنی کند. ما تا الان این چانه‌زنی را نداشتیم. آقای روحانی اهل چانه زدن نبود و اینطور نبود که به پشتوانه مردم برود و خودش را با ساخت قدرت درگیر کند، بلکه سعی داشت با لابی‌های قدرت مسئله را حل کند که متاسفانه این باعث شد که نه لابی‌های قدرت و نه مردم پشتش قرار بگیرند و هر دو را از دست داد ولی آقای پزشکیان می‌تواند نماینده مردم در ساخت قدرت باشد که بتواند به پشتوانه مردم چانه‌زنی کند. اگر ما آن بخش چانه‌زنی را نداشته باشیم، هر چه از پایین فشار آورده شود سرکوب خواهد شد و راه به جایی نمی‌برد. موقعی این اعتراضات می‌تواند ثمر داشته باشد که شما در ازای آن افرادی را در ساخت قدرت داشته باشید که به پشتوانه آن بتواند چانه‌زنی کند.

*به‌عنوان آخرین سوال؛ آینده ایران پس از انتخابات ۱۵ تیر را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟ اگر مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور شود چگونه پیش خواهد رفت و یا در مقابل اگر سعید جلیلی به ریاست دولت برسد، چطور می‌شود؟

این دو شکل، خیلی متفاوت خواهد بود. من هفته قبل پس از اینکه در دور اول رای دادم، در یادداشتی نوشتم که من رفتم به آقای پزشکیان رای دادم نه به امید اینکه معجزه‌ای رخ دهد، بلکه به این امید که فاجعه رخ ندهد. آقای پزشکیان اگر بیاید قطعاً مشکلات عدیده‌ای را خواهد داشت اما با صداقت و سلامت نفسی که در ایشان می‌بینم، با پشتیبانی مردم مطمئناً تغییرات اندکی در زندگی مردم ایجاد خواهد شد. این نیست که بگوییم رئیس‌جمهور هیچ‌کاره است.

دوستانی می‌گویند که رئیس‌جمهور کاره‌ای نیست و همه مهره هستند. از این دسته باید پرسید که آیا دوره خاتمی با احمدی‌نژاد فرق نداشت؟ دوره رئیسی با روحانی فرق نداشت؟ ما نمی‌توانیم بگوییم همه عروسک خیمه‌شب‌بازی هستند، تفاوت اینها در زندگی و سفره مردم دیده شده است. من اعتقاد دارم اگر آقای پزشکیان بیاید، می‌تواند تغییرات اندکی ایجاد کند که اگر به مرور راه بیفتد و مردم حمایت کنند، چه‌بسا این تغییرات بتواند گسترده‌تر شود. اما اگر آقای جلیلی بیاید چه اتفاقی خواهد افتاد؟

من در پست‌هایی که منتشر کردم، نوشته‌ام که چرا من تاکید دارم یک جریان سیاسی در داخل ایران به‌دنبال کره شمالیزه کردن ایران است. من چند مؤلفه برای کره شمالی درآورده‌ام و این مؤلفه‌ها را می‌گویم، ببینم آیا این چند مؤلفه در داخل ساخت قدرت در ایران وجود دارد یا خیر؟ اگر وجود دارد ما خطر کره شمالیزه کردن ایران را از سوی آن جریان باید بسیار جدی بگیریم. این چند مؤلفه در کره شمالی را ذکر می‌کنم: «فقر گسترده مردم (در کره‌شمالی تقریباً تمام مردم زیر خط فقر هستند)، ساختار اداری فاسد، وابستگی به قدرت‌های خارجی، قطع ارتباط با جامعه جهانی، محدودیت شدید اینترنت، دستگاه عریض و طویل پروپاگاندا، حکومتی که بر پایه ایدئولوژی بنا شده، اداره کشور توسط نظامیان و ساخت ذهنی یک دشمن خارجی برای اینکه همه مشکلات را گردن آن بیاندازیم.»

اینها همه مشخصه‌های حکومت کره شمالی است. اعتقاد من این است که ضعیف شده این مؤلفه‌ها در داخل ساخت قدرت ایران وجود دارد و جریانی هست که دنبال این است که این مؤلفه‌ها را تقویت کرده و در نهایت از ایران کره شمالی اسلامی بسازد و من از این می‌هراسم. این مسیر در دولت آقای رئیسی شدت پیدا کرد اگر آقای جلیلی بیاید، چند درجه این روند شتاب خواهد گرفت. بنابراین تفاوت بین این دو دولت بسیار زیاد است. مهم‌ترین کاری که یک رئیس‌جمهور می‌تواند انجام دهد گفتمان‌سازی است، یک گفتمانی را می‌تواند نمایندگی کند و در داخل ساخت قدرت آن را پیش ببرد، که آن گفتمان نیروهایی که مقابلش هستند را به عقب براند.

آقای پزشکیان می‌تواند این کار را انجام دهد و این منجر به حفظ منافع ملی و حفظ معیشت مردم و آزادی‌های اجتماعی خواهد شد. امیدوارم جمعه همه پای صندوق بیایند برای اینکه مسئله شوخی‌بردار نیست. بعضی‌ها ماجرا را به شوخی گرفته‌اند، نباید با فاجعه شوخی کرد و از آن جوک ساخت. بعضی‌ها می‌گویند بدتر از این نخواهد شد. من می‌گویم بدتر از این هم امکان دارد و اگر آقای جلیلی بیاید وضعیت خیلی بدتر از این خواهد شد. فردی که ابایی ندارد که بگوید پایه و اساس سیاست خارجی‌اش بر تخاصم است، ابایی ندارد از اینکه بگوید نگران سفره مردم نیستم، مردم ایستاده‌اند. این آدم خیلی به‌طور شفاف دارد وضعیت آینده را ترسیم می‌کند. افرادی که نیایند به آینده خودشان و فرزندان‌شان خیانت می‌کنند.

این انتخابات منجر به مقابله جریان شده است، یک سمت جریان اصلاح‌طلبی است و در سمت دیگر جریان حاکم همراه با اپوزیسیون و شبکه‌های ماهواره‌ای خارجی قرار گرفته است. در یک توافق نانوشته، اپوزیسیون خارج از کشور، شبکه‌های ماهواره‌ای و جریان حاکم مانند دو تیغه یک قیچی در تلاش هستند که امید مردم را به تغییر و تحول در جامعه از بین ببرند و در مقابل آنها جریان اصلاح‌طلبی قرار گرفته است. اگر آقای پزشکیان پیروز شود، نشان می‌دهد که هنوز هم اکثریت مردم ما براساس عقلانیت تصمیم می‌گیرند نه از روی بغض و کینه و این برد بزرگی برای جریان اصلاح‌طلبی خواهد بود و دولت پزشکیان می‌تواند بهترین استفاده را از این سرمایه داشته باشد.

مدل اصلاح‌طلبی 1403 راهی برای دموکراسی پیدا می‌کند

تقی آزادارمکی  عضو هیئت علمی دانشگاه تهران:

Azad Armaki - Nima Mokhtari 1

در آستانه انتخابات دور دوم ریاست‌جمهوری دوره چهاردهم، بحث‎ها برای اقناع همدیگر میان آنها که در دور اول انتخابات شرکت کردند و آنها که شرکت نکردند، ادامه دارد. تقی آزادارمکی، عضو بازنشسته هیئت علمی دانشگاه تهران در رشته جامعه‌شناسی در گفت‌وگو با هم‌میهن معتقد است که جریان اصلاح‌طلبی با قرار گرفتن در میانه میدان، این توانایی را دارد که در صورت پیروزی در انتخابات، راهی برای دموکراسی باز کند.  

*تحلیل‌تان از وضعیت سیاسی جامعه پس از کشیده شدن انتخابات ریاست‌جمهوری به دور دوم پس از مشارکت ۴۰درصدی در دور اول چیست؟ با تشکیل دوگانه پزشکیان و جلیلی جامعه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

در باب عدم مشارکت 60درصد از مردم در دور اول انتخابات ابتدا بگویم که جمهوری اسلامی در فرآیندی طولانی در مسیر فرسایش مشارکت سیاسی قرار گرفته است؛ خصوصاً با انتخابات ریاست‌جمهوری دوره سیزدهم در سال 1400 که به کف مشارکت در انتخابات رسیدیم. پس از انتخابات سال 1400 هم مسیر کاهش مشارکت وجود داشت؛ یعنی پیش‌بینی‌هایی که سنجش افکار و اصحاب علوم اجتماعی می‌کردند این بود که اگر بخواهد انتخابات بدون رقیب برگزار شود، میزان مشارکت بین 20 تا 23 الی 24 درصد بیشتر نمی‌توانست باشد، حتی اگر یک رقیب بدلی وجود داشت و دوگانه قالیباف و جلیلی هم درست می‌شد، باز هم نمی‌توانست تاثیری روی مشارکت بگذارد.

اتفاقی که افتاد این است که آدمی به نام مسعود پزشکیان آمد که از نظر منطق شورای نگهبان اصول‌گرای منتقد محسوب می‌شد اما اصلاح‌طلبان آن را تصاحب کردند و او را اصلاح‌طلب تلقی کردند؛ به همین دلیل مشارکت احتمالی 20 تا 23 درصد به مشارکت 40درصدی رسید؛ یعنی 17 تا 20 درصد این مشارکت متعلق به اصلاح‌طلبانی است که وارد صحنه انتخابات شدند. پس ما الان 40درصد کف مشارکت را داریم اما 60 درصد هم عدم مشارکت داریم که شامل تحریمی‌ها و سایر گروه‌های اجتماعی می‌شوند که تحریمی نیستند اما انتخابات را کنار گذاشته‌اند ولی تفاوت آنها با تحریمی‌ها این است که این بخش در آستانه ورود به انتخابات هستند.

این دوگانه جلیلی و پزشکیان هم که الان شکل گرفته، دوگانه مهمی است. بخشی خودش را اصول‌گرا می‌داند اما بیان بنیادگرایانه دارد و در مقابل بخشی خودش را اصلاح‌طلب می‌داند و بیان اصول‌گرایانه دارد. چیز عجیبی اینجا رخ داده است، یعنی اصلاح‌طلبش کسی است که سر نظام داد نمی‌زند، تهدید نمی‌کند و آمده که نظام را کمک کند و ارتقا بخشد؛ به عبارتی این بخش اصلاح‌طلبیِ اصول‌گرا است. در آن سمت اصول‌گرایی وجود دارد که بنیادگراست و به ترتیب جامعه، فرهنگ و نظام سیاسی را تهدید می‌کند.

اصلاح‌طلبی در این مقطع در وسط قرار گرفته است. این وسط بودن اصلاح‌طلبان هم می‌تواند شانس باشد و هم آسیب باشد. شانس این است که بتواند بخشی از آراء بخش میانه اصول‌گرا را جمع کند، چنانچه این تحلیل وجود دارد که بخشی از آراء قالیباف به این بخش ریخته خواهد شد. اصول‌گرایی رادیکال هم البته می‌تواند علاوه بر سرمایه‌ای که داشته یک سرمایه دیگر را هم تصاحب کند که این سرمایه مربوط به بخشی از جامعه است که با فقر درگیر هستند و علت این فقر را دولت حسن روحانی می‌دانند و از آنجایی که تیم آقای جلیلی می‌گوید دولت پزشکیان تبدیل به دولت سوم روحانی خواهد شد، در نهایت رای این بخش به آقای جلیلی متمایل خواهد شد.

*بخشی از افرادی که قائل به عدم مشارکت در انتخابات پیش‌رو هستند، می‌گویند جامعه ایران این راه را در سال‌های ۷۶، ۹۲ و ۹۶ رفته و انتخابات ۱۴۰۳ تکرار همان تجربه است. سوال این است که می‌توان فضای سیاسی فعلی جامعه را با آنچه در دهه ۷۰ و ۹۰ وجود داشت، یکی دانست؟  

خیر، این حرف صحیح نیست. جامعه امروز با جامعه دهه‌های گذشته خیلی متفاوت شده است، فضای سیاسی جامعه در 1403 را نباید با پیش از آن یکی دانست و اصلاً اینطور نیست که شبیه دوم خرداد و یا سال 92 باشد. امروز این جامعه بیرون افتاده است درحالی‌که دیروز جامعه، درون بود و قدرت سیاسی مسلط وجود داشت و در قدرت بود که اصلاح‌طلبی دچار اضمحلال شد. الان اتفاقی که افتاده این است که جامعه بزرگتر شده و بخش اصلاح‌طلبی بیرون از حاکمیتش خیلی زیادتر است. حالا اگر همان بخش اصلاح‌طلبِ اصول‌گرا بازی راه بیاندازد، آن بخش اصلاح‌طلبی جامعه به آن کمک خواهد کرد، یعنی بیشتر از اینکه رنگ و بوی سیاسی بگیرد، رنگ و بوی اجتماعی و فرهنگی خواهد گرفت.

اصلاح‌طلبی دیروز می‌خواست نظام سیاسی را اصلاح کند اما اصلاح‌طلبی امروز می‌خواهد نیازهای مردم را پاسخ دهد؛ یعنی دو مسیر متفاوت است. به همین دلیل است که این اصلاح‌طلبی مدال 1403 قطعاً راهی برای دموکراسی و مهم شدن جامعه خواهد یافت. اگر اصلاح‌طلبی امروز خوب بتواند بازی کند و مسائل جامعه را حل کند، کنار اصلاح‌طلبان بیرون قرار خواهد گرفت و بر حجم جامعه می‌افزاید. این موضوع را از نظر آماری به شکل دیگری بگویم. آن 17 تا 20 درصدی که آمدند و مشارکت را به 40 درصد رساندند، چنانچه بیرون بروند نظام سیاسی زمین خواهد خورد و دوره سختی آغاز می‌شود. تا دیروز اگر اصلاح‌طلبی بیرون می‌رفت، نیرویی برای جایگزینی وجود داشت، چنانچه وقتی آقای موسوی و خاتمی بیرون رفتند، بخش میانه‌رویی مثل آقای هاشمی و روحانی وجود داشت که جایگزین شدند اما امروز دیگر سرمایه جایگزین وجود ندارد.

*دیدگاه دیگری که شنیده می‌شود و این روزها هم در بخشی از آن ۶۰درصد شاهد آن بودیم، این است که فرقی ندارد چه کسی رئیس‌جمهور شود. می‌توان به این تحلیل قائل بود؟

این حرف را همین بخش اصلاح‌طلبی به خورد جامعه داده‌اند و حالا هم می‌بینیم که جامعه همان حرف را پس می‌دهد. ولی در واقع اینطور نیست، نظام سیاسی مستأصل است. نظام سیاسی با محوریت اصول‌گرایی حتی میانه‌رو و اصول‌گرایی رادیکال در استیصال قرار گرفته و نمی‌تواند کاری کند و دچار ضعف مفرط شده است. البته به این معنی نیست که حاکمیت گفته که اصلاح‌طلبان بیایند، ولی همین آمدن اصلاح‌طلبان یک آگاهی در حاکمیت هم ایجاد شده است. به همین علت است که در دعوای قالیباف و جلیلی حاکمیت نیامد نقش یکسان‌ساز را ایفا کند. به نظرم حاکمیت دچار ضعف فراوان شده و احساس خطر می‌کند و اصول‌گرایی هم نمی‌تواند آن را نجات دهد. در همین موقعیت است که می‌توان کار کرد. اگر یک رئیس‌جمهور اصلاح‌طلب بیاید و وسط قرار بگیرد، به جای اینکه با حاکمیت منازعه کند، اقدام به رفاقت با جامعه کند، راه اصلاح نظام اجتماعی و سیاسی پیش خواهد آمد و ما با دوره‌ای جدید روبه‌رو خواهیم شد.

*به‌عنوان آخرین سوال؛ درباره آینده ایران با ریاست‌جمهوری مسعود پزشکیان و سعید جلیلی چه می‌توان گفت؟

چند سناریو وجود دارد. سناریوی اول این است که ایران وارد جنگ تمام‌عیار با خارج خواهد شد و به همین علت مجبور می‌شود که انسداد سیاسی ایجاد کند و شاهد سرکوب توأم با خشونت باشیم. سناریوی دیگر این است که اصلاح‌طلبان برنده شوند و وجه مدنی جامعه تقویت شود و به سمت جامعه همگرا حرکت کنیم. سناریوی سوم این است که بنیادگرایی حاکم شود و این بنیادگرایی با عبور از جمهوریت، به سمت دولت اسلامی حرکت کند و به جامعه روستایی و سنتی برخواهد گشت.

این سناریویی است که می‌تواند تا چند سال دیگر محقق شده و تمام سرمایه ایرانیان در باب ترقی‌خواهی و جمهوری‌خواهی را نابود کند و سیستمی شبیه سیستم عباسیان را حاکم می‌کند. حرف آخرم این است که ما الان در این دوره خاص تاریخی نیازمند این هستیم که همه را قانع کنیم که در دموکراسی 1+50 پیروز شویم و بعد از آن دنبال دموکراسی 70 درصدی باشیم. این پیروزی باعث خواهد شد که ما اولاً دنبال خشونت نرویم، ثانیاً مدافعان حکومت اسلامی (در برابر جمهوری اسلامی) به حاشیه بروند و نهایتاً کارشناسان و صاحبان تخصص بیایند و کار جامعه را پیش ببرند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی