| کد مطلب: ۱۷۹۲۲
قهرکردگان و مسئولیت پزشکیان

چرا بیش از شصت درصد در انتخابات شرکت نکردند و چگونه می‌توان آنان را امیدوار به مشارکت کرد؟

قهرکردگان و مسئولیت پزشکیان

انتخابات هشتم تیرماه در حالی به دور دوم کشیده شد که میزان مشارکت در انتخابات نسبت به دوره پیشین و معدل مشارکت در تمام انتخابات ریاست‌جمهوری ادوار گذشته کشور با رشد منفی قابل‌توجهی مواجه شده بود. حمایت تمام‌قد اصلاح‌طلبان و شخص سیدمحمد خاتمی و اعتدالی‌های نزدیک به حسن روحانی از کاندیداتوری آقای پزشکیان و این مفروض که حضور پزشکیان  موجب رشد مشارکت در استان‌های شمال غرب و نیز جنوب غربی و جنوب شرقی می‌شود، موجب امیدواری زیادی در میان ستاد انتخاباتی و نزدیکان آقای پزشکیان شده بود.

همچنین، انتشار اخباری که بر پایه نظرسنجی‌ها، که درصد مشارکت قطعی بین ۴۲ تا ۵۶درصد و یا برآوردهایی که برای درصد مشارکت قطعی نرخ ۴۴ تا ۵۲درصد واجدین آرا را پیش‌بینی کرده بود نیز از دیگر مشخصه‌های فضای انتخابات در این روزها بود که امید به پیروزی نامزد اصلاح‌طلبان در مرحله نخست را تقویت کرده بود. اما اعلام نتایج انتخابات در نهم‌تیرماه نشانگر مشارکت کمتر از 40درصد واجدین آرا بود و مشخص شد که در استان‌های شمال غرب مانند آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان و کردستان و نیز سیستان‌وبلوچستان و خوزستان نرخ مشارکت تفاوت چندانی با دیگر نقاط کشور نداشت.

همچنین، با اعلام نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری مشخص شد برآوردهای میزان مشارکت در انتخابات که بر مبنای نظرسنجی‌ها صورت گرفته بود، با واقعیت فاصله زیادی داشت. چرا به‌رغم حضور اصلاح‌طلبان و چهره‌های اصلی اصلاحات نظیر آقای سیدمحمد خاتمی و نیز اعتدالی‌هایی نظیر آقای ظریف در تبلیغات انتخاباتی، مشارکت در انتخابات به لااقل 50درصد واجدین مشارکت نرسید؟

آیا متغیرهایی چون اعلام اصلاح‌طلبان بر رقابتی بودن انتخابات، حضور صدای متفاوت در انتخابات، مشارکت چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب در ستاد انتخاباتی و حضور دو جناح اصلی کشور در انتخابات برای افزایش مشارکت در انتخابات کافی نبود؟

1- اصلاح‌طلبان اعلام کردند با حضور آقای پزشکیان انتخابات رقابتی شده است. اما چرا باید تنها به دلیل حضور نامزدی چون آقای پزشکیان، انتخابات رقابتی شود و مشخص نبود بر چه پایه‌ای این ادعا سنجیده شده است؟ یعنی، مشخص نبود اصلاح‌طلبان بر مبنای چه شاخصی انتخابات را رقابتی دانستند؟ آیا حضور نامزد موردنظر اصلاح‌طلبان تنها شاخصی است که می‌توان بر مبنای آن انتخابات را رقابتی دانست؟ یا بر مبنای تحولات صورت‌گرفته در فضای سیاسی کشور در یک دهه گذشته، باید برای رقابتی بودن انتخابات به دنبال شاخص‌های دیگری بود؟ به سخن دیگر، تنها با شاخص حضور یک نامزد اصلاح‌طلب که تأییدصلاحیت شده، می‌توان به رقابتی بودن جدی انتخابات حکم داد؟ از منظری دیگر، آیا عدم مشارکت بخش بزرگی از رای‌دهندگان را می‌توان بر مبنای کاریزمای چهره‌های تأییدصلاحیت‌شده مورد ارزیابی قرار داد؟

یعنی حکم داد که در میان نامزدهای موجود، کاریزمای لازم که بتواند به جذب مشارکت گسترده شهروندان منجر شود، وجود نداشت. در همین زمینه، برخی در فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی بر این باورند که حضور اشخاص درجه دوم در مقام کاندیداتوری ریاست‌جمهوری موجب عدم‌مشارکت اکثریت جامعه شده است. یعنی از نظر بخشی از افکارعمومی، نامزدها از توانایی لازم برای نشستن بر کرسی ریاست‌جمهوری برخوردار نبودند. اگرچه بخشی از چنین مفروضاتی می‌تواند درست باشد، اما تنها با این مفروضات نمی‌توان به تحلیل تام‌وتمام موضوع دست یازید. این دست از تحلیل‌ها بیش از آنکه ساختاری به تحلیل و ارزیابی بپردازد، میزان مشارکت را تنها در ویژگی‌های فردی نامزدهای انتخابات جست‌وجو می‌کند.

اگرچه سابقه و ویژگی‌های نامزدهای ریاست‌جمهوری می‌تواند در جلب اعتماد بخش بزرگی از شهروندان مورد توجه قرار گیرد؛ اما نمی‌توان تنها براساس شاخص‌های فردی نامزدها، به ارزیابی چرایی عدم‌مشارکت بخش بزرگی از ایرانیان در انتخابات پرداخت. این نوع ارزیابی‌ها عوامل مؤثر بر میزان مشارکت را به شاخص‌های فردی نامزدها تقلیل می‌دهد و دچار نوعی تقلیل‌گرایی است.

۲- در ۱۰سال گذشته حوادث و رویدادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قابل‌توجهی در کشور بروز کرده است. از سویی، با استمرار تورم 40درصدی در دوره‌ای چندساله و گرانی ناشی از آن، قدرت خرید بخش بزرگی از شهروندان دچار بحران شده است. افزایش بی‌رویه کرایه منزل، قیمت مسکن، قیمت مواد خوراکی، هزینه‌های بهداشتی و درمانی و دیگر کالاهای ضروری و رفاهی موجب شده تا شهروندان ایرانی در سال‌های اخیر شرایط سخت و دشواری را تجربه کنند. این وضعیت، پیامدهای سهمناکی بر مناسبات خانوادگی و آرامش درون خانواده‌ها و آرامش روانی شهروندان بر جای گذارده است.

افزایش تنش‌های خانوادگی، افزایش طلاق، افزایش آسیب‌های اجتماعی، کاهش تعداد فرزند، افزایش ناکامی و دیگر پیامدهای روانشناختی و اجتماعی از جمله پیامدهای استمرار وضعیت فعلی است. همچنین، در سال‌های گذشته بروز برخی اعتراض‌های اجتماعی هزینه‌های عینی و روانی قابل‌توجهی بر جای گذارده است. حوادث سال‌های ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ موجب شد تا افزون بر جان باختن گروهی از هموطنان، فضای جامعه به‌شدت دوقطبی شود. عدم‌پاسخگویی جدی به چرایی بروز این رویدادهای غم‌انگیز و اصرار بخشی از حاکمیت به اعمال فشار به هموطنان از طریق طرح‌هایی چون «طرح نور» درباره حجاب بانوان و اصرار بر محدودیت دسترسی به شبکه‌های اجتماعی از طریق فیلترینگ هم پیامدهای روانی اجتماعی خود را در پی داشت.

این حجم از فشار ناشی از عوامل عینی و عوامل ذهنی از تورم و گرانی، بیکاری گسترده نسل جوان، به‌خصوص بیکاری تحصیلکردگان دوره‌های مختلف دانشگاهی، مهاجرت صاحبان تخصص و جوانان و صاحبان سرمایه به خارج از کشور، اعمال فشار به هنرمندان و سلبریتی‌ها و ورزشکاران ناهمسو و اخراج برخی استادان و دانشجویان و بازداشت شماری دیگر موجب بروز نارضایتی گسترده اجتماعی در میان بخش بزرگی از ایرانیان شد.

اگر حجم فساد و نارضایتی اجتماعی عمیق از وجود فساد در لایه‌های مختلف دستگاه‌های بوروکراتیک و همچنین مسائل مرتبط با سیاست‌خارجی را هم بر سیاهه مسائل کشور بیافزاییم؛ آیا تنها و تنها با اعلام نامزدی یک چهره از میان اصلاح‌طلبان چنین امکانی وجود داشت که بتوان بر این حجم از نارضایتی و ناراحتی و حتی خشم غلبه یافت؟ آیا اصلاح‌طلبان دچار خطای بزرگنمایی جایگاه خود در نزد افکارعمومی نشده بودند؟

۳- انتخابات اخیر در روز جمعه هشتم‌تیرماه نشان داد که با توجه به نارضایتی‌های گسترده و فشارهای عینی و روانی واردشده بر شهروندان و اذعان هر دو جناح کشور بر نابسامانی موجود، تنها اعتراف به وجود مشکلات برای جلب مشارکت شهروندان کافی نبود. بیان صریح آقای پزشکیان که برنامه‌ای ندارد و در صورت نشستن بر کرسی ریاست‌جمهوری تنها با اجرای درست سیاست‌های کلی کشور که توسط عالی‌ترین مقام کشور ابلاغ شده و بر مبنای آن کشور را مدیریت می‌کند، نتوانست به جلب اعتماد بیش از نیمی از شهروندان ایرانی حتی در استان محل تولد و زندگی آقای پزشکیان منجر شود. پس باید به صورت جدی به صورت‌مسئله توجه کرد.

۴- آیا همچنان در روزهای باقیمانده یعنی در کمتر از چهار روز آینده برای آقای پزشکیان و جریان اصلاحات راهی هست تا بتوان بخش بزرگی از شهروندان قهرکرده با صندوق رای را به پای صندوق‌های رأی آورد؟ به نظر می‌رسد در این فرصت کوتاه چنین امکانی چندان به‌سادگی در دسترس نیست؛ مگر آنکه مسعود پزشکیان با استفاده از فرصت باقیمانده صادقانه با ملت ایران سخن بگوید و با اذعان به وجود مشکلات و مسائل پیش روی کشور اعلام کند که نه برای همه مسائل کشور بلکه برای 4 یا 5 چالش و مسئله اصلی کشور برنامه‌هایی دارد و بگوید که برای اجرای چنین برنامه‌ای چگونه عمل می‌کند؟ از چه ابزارهایی استفاده می‌کند؟ و ملزومات اجرای چنین برنامه‌ای برای رسیدن به هدف چیست؟ همچنین راه‌حل ایشان برای مدیریت مقاومت‌ها و سنگ‌اندازی‌ها چیست؟ و در صورت عدم موفقیت یا برخورد با موانع سخت برای اجرای برنامه‌هایی که به مردم وعده می‌دهند، راه‌حل ایشان چیست؟

در یک کلام، برای بازگرداندن امید و جلب مشارکت مستمر ملت ایران در دوره چهارساله چه برنامه‌ای دارند؟ همچنین، اگر ایشان در اجرای برنامه‌های خود ناکام شوند و یا با مقاومت‌هایی روبه‌رو شوند، آیا ازپشتوانه رأی خود استفاده می‌کنند؟ چگونه چنین می‌کنند؟ به دیگر سخن، جا دارد پزشکیان با صراحت با مردم گفت‌وگو کند و تعهد دهد که برای تنها 4 یا 5 یا چند چالش و مشکل اصلی کشور با برنامه‌ای کارشناسی‌شده و ملی‌اندیشانه تلاش می‌کند این مشکلات و چالش‌ها را مدیریت کند و در صورت بروز موانع با ملت سخن می‌گوید و از توان بزرگ ملی برای فائق آمدن بر چالش‌ها استفاده می‌کند... انتخابات جمعه محکی برای مدیریت چهار سال آینده کشور است. باید منتظر ماند و دید که آیا راهی برای بازگرداندن امید به بیش از ۶۰درصد از ملت ایران وجود دارد؟ یا اینکه انتخابات پیش رو دوباره به صدارت اقلیت بر اکثریت ملت ایران ختم می‌شود؟

دیدگاه

سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار