| کد مطلب: ۲۲۳۵۵

پیچیدگی صلح

شاید کمتر سیاستمداری باشد که در دفاع از صلح سخنرانی نکند و در فراق آن مرثیه‌سرایی ننماید. ولی آنچه که روشن و آشکار است پایان‌ناپذیری جنگ است.

شاید کمتر سیاستمداری باشد که در دفاع از صلح سخنرانی نکند و در فراق آن مرثیه‌سرایی ننماید. ولی آنچه که روشن و آشکار است پایان‌ناپذیری جنگ است. نمونه آن خاورمیانه است که پس از جنگ جهانی دوم و در ۸۰سال گذشته هیچ‌گاه روی صلح را ندیده است؛ خاورمیانه‌ای که به دلیل سیاست قدرت‌های جهانی دچار مشکلات گوناگونی شد؛ چه زمانی که پس از جنگ جهانی اول، بریتانیا و فرانسه جایگزین امپراطوری عثمانی شدند و چندین کشور مصنوعی در منطقه ایجاد کردند و چه از سال۱۹۴۸ که با آوردن صهیونیست‌های اروپایی و تأسیس اسرائیل، منطقه را ترک و رژیمی تحت حمایت غرب و ایالات متحده ایجاد کردند و در ۷۶سال گذشته حتی یک روز هم منطقه روی آرامش ندیده است.

در سال‌های ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، و ۱۹۷۳، چهار جنگ فراگیر را شاهد بودیم. در این فاصله جنگ داخلی لبنان و جنگ‌های بعدی علیه لبنان و فلسطین و غزه آرامش را از منطقه دور و به هدفی دست‌نیافتنی تبدیل کرد. آخرین و فاجعه‌بارترین آنها نیز جنگ غزه است که تاریخ جنگ را در اقدامات جنایتکارانه روسفید کرد و دیگران را بی‌نیاز از مطالعه هلوکاست برای فهم میزان سقوط اخلاق جنگ نمود.

از همان ابتدا که حملات علیه غزه و زنان و کودکان فلسطینی و‌ محو کردن غزه اوج گرفت، تصور برخی‌ این بود که جنگ محدود به غزه نخواهد بود. در اولین فرصت حمله به لبنان و سپس مواجهه با ایران و داخل کردن غربی‌ها به این جنگ، مطلوب اصلی اسرائیل است و دیر یا زود این کار را خواهد کرد. از این رو معتقد بودند که باید پیش از فراغت اسرائیل از غزه علیه اسرائیل اقدام کرد. حتماً آنان امروز هم خواهند گفت که دیدید درست گفتیم؟

این‌گونه استدلال کردن قدری مشکل و ناپذیرفتنی است. برای اینکه در آن زمان چنان اتفاقی که پیش‌بینی کرده بودند هنوز رخ نداده بود پس منطقاً باید تحت‌عنوان جنگ پیش‌دستانه وارد جنگ می‌شد که این رویکرد و منطق نادرست و مختص قدرت‌های زورگو و بی‌مسئولیت است که تحت هر عنوانی به خود حق می‌دهند اقدامات پیشگیرانه انجام دهند که توجیه آن از اصل جنگ بدتر است.

از سوی دیگر، جنگ زمانی رخ می‌دهد که یک طرف قادر به پاسخ دادن نباشد و طرف دوم انگیزه جنگ و حمله پیدا می‌کند. لذا صلح هنگامی برقرار می‌شود که امکان ضربه زدن متقابل وجود داشته باشد تا دو سوی جنگ متوجه شوند زیان ناشی از جنگ آن اندازه جدی خواهد بود که صلح را ترجیح دهند. بنابراین، برای رسیدن به صلح چاره‌ای جز آمادگی برای جنگ وجود ندارد.

ولی نکته ظریف اینجاست که وضعیت رسیدن به موازنه قوا در جنگ که منجر به صلح شود، با نگاه طرفین به یکدیگر مرتبط است. اگر راه گریزی برای طرف مقابل گذاشته شود جنگ پایان یافته و به صلح منجر خواهد شد؛ درغیراین‌صورت، ماجرا ادامه خواهد یافت. اگر از این زاویه نگاه کنیم، ایران نمی‌توانست جنگ پیشگیرانه‌ای را در دستور کار خود قرار دهد؛ زیرا شاید اغلب مردم ما و نیز افکار عمومی و دولت‌های جهان با آن همراهی نمی‌کردند و چه‌بسا اتحادی نامیمون علیه خود ایجاد می‌کردیم.

درحالی‌که در ۱۱ماه گذشته اسرائیل هزینه فراوانی را به صفت کشتار کودکان و زنان غزه و نسل‌کشی در آنجا پرداخته است که روی هیتلر را سفید کرده است. بنابراین، مواجهه اخیر و پاسخی که در سه‌شنبه‌شب به اسرائیل داده شد، اقدامی در جهت بازدارندگی و پرهیز از جنگ باید تلقی شود.

این نکته‌ای است که در سخنان  آقای رئیس‌جمهور به وضوح ابراز شد. ایران خواهان جنگ نیست؛ همچنان که این پیام را به ایالات متحده یادآوری کرده است. ولی راه جلوگیری از جنگ این است که آمادگی آن را هم داشته باشید.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی