| کد مطلب: ۱۳۳۹۹

سالی که نکوست

آخرین سخنان مقام‌رهبری درباره انتخابات واجد نکات مهمی بود. از جمله اینکه: «اگر بخواهیم راجع به اهمیت انتخابات پُرشور و قوی عرض کنیم، باید بگوییم انتخابات قوی و پُرشور یکی از ارکان اداره‌ درست کشور است. یکی از ارکان اصلی پیشرفت کشور است، یکی از مهم‌ترین وسیله‌های رفع موانع پیشرفت است؛ انتخابات قوی این خصوصیّات را دارد... یکی از دستاوردها این است که اگر انتخابات قوی بود، منتخب هم قوی خواهد بود... مجلس قوی می‌تواند کارهای بزرگ انجام بدهد، می‌تواند قدم‌های بلند بردارد؛ پشتوانه‌ی قوی دارد دیگر.» این گزاره‌ها ناظر به واقعیت و تجربه زیسته همه ما در ۴۵سال گذشته است و اگر به آنها توجه کنیم، به این نتیجه می‌رسیم که مجلس آینده بسیار ضعیف‌تر از مجلس کنونی خواهد بود. آرای نفرات برگزیده و راه‌یافته به این مجلس در شهرهای اصلی کشور و حتی سایر حوزه‌ها از حداقل‌های لازم رای مردم نیز برخوردار نیستند. برای نمونه در تهران آرای نفر اول حدود 5درصد واجدین حق رای است و آرای نفر سی‌ام شاید به یک درصد هم نرسد. در یک شهر مذهبی تک‌نماینده، فرد منتخب فقط با ۵۵۰۰رای انتخاب شده است. طبیعی است که مطابق نظر درست ایشان، مجلس برآمده از این انتخابات واجد نتایج مورد نظر یک مجلس قوی نباشد. پرسش این است که چرا به این مرحله رسیدیم؟ پاسخ چندان پیچیده نیست، هنگامی که امر سیاست به ابتذال کشیده شود، جز این، نتیجه دیگری را نباید انتظار کشید. ادعاهای فراوان و بی‌پایه و غیرمعقول در انتخابات‌ مختلف مطرح شد و اجازه ندادند چند نفر کارشناس مدعیان را به چالش بکشند و بگویند که این شعارها و وعده‌ها منطقاً قابل تحقق نیست، مثل این می‌ماند که کسی بخواهد یک استخر آب را در یک لیوان جا دهد.

این امکان فراهم نشد تا به آنها بگویند که این ادعاها در تعارض با یکدیگر است،‌ نمی‌توان تورم را نصف و تک‌رقمی کرد و سالانه یک میلیون شغل و یک میلیون خانه ساخت و هم‌زمان با جهان درگیر بود و برجام را به سرانجام نرساند. دولت هم مثل جسم انسان است؛ باید غذای کافی دریافت کند و عقل آن درست کار کند، سپس بتواند با اجرای برنامه‌های خود مفید واقع شود. دو شرط اول باید باشد تا برنامه‌ها تحقق یابد؛ البته فقط به‌شرطی که برنامه‌ها قابل‌اجرا باشد. این دولت به جای آنکه منابع درآمدی خود را از بیرون تعریف و محقق کند،‌ شروع کرد به خوردن از ذخیره چربی و پروتئین خودش. به عبارت دیگر، به‌جای افزایش درآمدهای نفتی و وارد کردن سرمایه و جلوگیری از خروج سرمایه، از مردم مالیات‌های عجیب و غریب گرفت یا شروع به مولدسازی کرد. بعد هم قوه برنامه‌ریز نیز نداشت. مجلس هم تابع آن بود و در مجموع سطح سیاست در ایران را بسیار تنزل دادند و این سطح نازل در انتخابات بازتاب یافت. از طریق ناتوانی در ارائه کوچکترین برنامه جمعی برای بهبود مسائل و مشکلات مردم، از طریق تبلیغات سطحی و بی‌ارتباط با سیاست، از طریق تهمت‌زنی و تبلیغات منفی علیه خودشان، سطح سیاست تنزل یافت. به‌علاوه، از یک‌سو مواجه با پرسش‌های فراوان مردم از مسئولین شدیم و از سوی دیگر، پاسخگویی در حد صفر شد. سیاست تنزل یافت، چون ساختار جمعی و حزبی ضعیف بود و در ادامه ضعیف‌تر هم شد. معلوم نبود کی به کیه؟ کدام گروه چه می‌گویند؟ سیاست رو به افول نهاد، چون اغلب مردم فاقد نمایندگانی شایسته در میان نامزدها بودند، ولی در عوض تعداد نامزدهای انتخاباتی چندین برابر شد. طبیعی است که این تعداد نامزد که نمی‌توانند حرف مفید و برنامه‌محور بزنند، لذا به شیوه‌های سطحی و خارج از عرف سیاسی رو می‌آورند. یکی برای مردم انگلیسی صحبت می‌کند، دیگری اسب‌سوار می‌شود، فرد دیگر کارناوال خیابانی راه می‌اندازد، توزیع غذا رواج پیدا می‌کند، یکی دیگر هم طب سنتی را وعده می‌دهد! در بهترین حالت، وعده‌های قومی و منطقه‌ای سرلوحه شعارهای انتخاباتی شده و ایران و مسئله ملی فراموش می‌شود. نتیجه همه اینها، تبدیل انتخابات به مناسک و خالی شدن از روح واقعی آن است. همان بلایی که بر سر مذهب آمد و مناسک جایگزین اخلاق و معنویت شد. بی‌توجهی به چنین صندوقی به آنجا می‌رسد که کمترین مشارکت‌کنندگان با کمترین درصد آرای تاریخ 45سال گذشته را شاهدیم. در واقع، سالی که نکوست از بهارش پیداست. آن مجلس که با آن اندازه رای، عملکردی زیان‌بار داشت، این مجلس چه خواهد کرد؟! عقلای قوم تا دیر نشده، باید به فکر چاره‌ای باشند.

دیدگاه

سرمقاله
آخرین اخبار