ثمره خالصسازی
روز موعود فرا رسید و 11اسفند را پشت سر گذاشتیم. از امروز خیلیها دچار دلهره میشوند. هرکس از زاویهای؛ و البته مردم عادی از این جهت نگران هستند که شاید پس از 11اسفند فشارها شدیدتر شود، چون روز انتخابات تمام شده است. این شدت در مسئله قیمتها و رشد تورم، در مواجهه با زنان و در سایر حوزهها قابلانتظار است. بهویژه آنکه مجلس هم ناپایدار و بیرون از ماموریت نظارتی نیمبند کنونی با دولت خواهد شد و هرکسی سرش به کار خودش گرم میشود. البته سیاسیون حکومتی نیز هرکدام نگرانی خاص خود را دارند. عدهای که تازهنفس میآیند دنبال جا پا باز کردن و جبران مافات و تامین هزینههای انتخاباتی هستند. بازندگان نیز میروند دنبال زندگی تا انتخاباتی دیگر و با شعارهای تندتر و برنامههای جذابتر بیایند. البته این گروه نگرانی دیگری هم دارند که چگونه میتوانند هزینههای صرفشده را جبران کنند، بدون اینکه نماینده شده باشند، یا چگونه برای خود شغل مناسبی پیدا کنند که مغایر با شئونات نمایندگی قبلی آنان نباشد. اگر از این بخش ماجرا بگذریم، این انتخابات بهترین زمان برای به ثمر رسیدن بذرهای انحصار و «خالصسازی» بود؛ بذرهایی که از گذشتههای دور کاشته و بهصورت استصوابی آبیاری شده بود و در سال 98 و 1400 رشد کرد و به بلوغ رسید و اکنون میوه آن به ثمر نشسته است. میوه آن جنگ قدرت میان نیروهای خالص شده؛ جنگی تمامعیار؛ که حتی اتهام تقلبهای احتمالی هم به یکدیگر زدند و البته این جنگ در آغاز راه است؛ جنگی که با افشاگریهای پیاپی آغاز شده و توهینها و تحقیرهای فراوانی علیه یکدیگر روا داشتند. جنگی که بازنده اصلی آن تعدادی از جوانان اصولگرایی بودند که سادهانگارانه گمان میکردند، مورد توجه و احترام هستند، ولی تنها افتخاری که نصیب آنان شد، در حد «پاجوش درخت چنار» بود. آنان حس کردند که احتمالا مثل دستمال کاغذی مصرف شدهاند و اکنون باید دور انداخته شوند. آنانی که گمان میکردند حضور در لیست انتخاباتی مستلزم داشتن صلاحیتهای حرفهای و سیاسی است؛ حالا متوجه شدهاند منشیها و کیفکشهای افراد شاخص است که در لیست قرار گرفتهاند. آنان که گمان میکردند، مبنای ائتلاف لیستها، صلاحیتهای فکری و اخلاقی است، حالا متوجه شدهاند که نه اشتراک فکری مهم است و نه سلامت رفتاری، فقط تعلقات نسبی و سببی و قومی و گروهی و تقسیم صندلیها مبنای کار است. گمان میکردند که باید برای عدالت کوشید، متوجه شدند که عدالت فقط یکی از قربانیان این نوع سیاستبازی اصولگرایانه است. متوجه شدند که انتخابات مصداق «آفتابهلگن صددست، شام و ناهار هیچی» شده است. چند ماه درگیر رد و تایید صلاحیت این و آن بودند. چند روز هم درگیر تشکیل لیست در پشت درهای بسته و سه چهار روز هم پخش پوستر و فعالیتهای توهینآمیز در فضای مجازی علیه یکدیگر و دریغ از یک خط یا گزاره درباره مشکلات مردم و راهحل آن. این انتخابات نشان داد که بالاخره نهال خالصسازی به بار نشست و اکنون به اندازهای بزرگ شده است که «چنار غیرمثمر» با «چند پاجوش بیخاصیت» و یک مجموعه از افشاگریها و توهینها و اتهامات بدون پاسخ را بتوان بهعنوان میوه نهایی آن معرفی کرد.
این انتخابات نشان داد که این رایدهندگان نیز از خواب خوشبینی سال۱۳۹۸ و 1400 بیدار شدهاند و با آرای پراکنده و متشتت و غیرلیستی، ناامیدانه میکوشند افرادی معتبر را به مجلس بفرستند که شاید در لیستهای اصولگرا معرفی نشدهاند. ولی چه فایده که این کار به نتیجه نمیرسد، زیرا برونداد نهایی مجلس را نه افراد؛ بلکه احزاب میسازند. اگر در سال1398 یک ائتلاف شناسنامهدار اصولگرا اکثریت قاطع اندک شرکتکنندگان را به دست آورد و طی چهار سال هیچ کاری نتوانست بکند، اکنون چندین گروه بیشناسنامه وارد مجلس میشوند؛ و هرکدام مثل گوشت قربانی آن را به سوی خود خواهند کشید.