سیاستگذاری کاریکاتوری
فرض کنید که یک هنرمند قصد کشیدن یک تصویر از ما را داشته باشد. هنرمندان واقعگرا، کلیت تصویری که میخواهند بکشند را در نظر میگیرند و همه اجزا را متناسب با هم به تصویر درمیآورند ولی کاریکاتوریستها خود را در بندِ تناسب نمیدانند. ممکن است سر فرد را خیلی کوچکتر از شکم او بکشند. یا دستهای دراز و پاهای کوتاه و گوشهای ناهنجار یا بینی بلند و... را به تصویر درآورند. این بیانی از واقعیتی است که در ذهن هنرمند نسبت به فردی است که تصویرش را میکشد. سیاستگذاری نیز همین است. اجزای سیاستگذاری باید متناسب و قابل اجرا باشد. در غیر این صورت هیچکدام از اجزایش با یکدیگر تناسب پیدا نمیکنند و سیاستگذار مجبور به اصلاح آن اجزا میشود بدون اینکه باز هم به واقعیت و تناسب اجزای آن توجه کند. سیاستگذاری اقتصادی در ایران، کمابیش مشابه تصویرپردازی کاریکاتوریستها است. هر بخشی را نگاه میکنید، بیتناسب با بخشهای دیگر است. لذا مجبور به اصلاحات بخش ناهنجار میشوند، ولی دوباره تناسب را به شکل دیگری به هم میریزند. دولتی که 30 ماه از روی کار آمدنش گذشته و هنوز تصویری از قیمت ارز و اثر آن بر اقتصاد کشور ندارد، گمان میکند که با دستور به بانک مرکزی این اثرگذاری از میان میرود. هنوز نمیدانند برای مهار تورم باید نقدینگی را مهار کرد ولی توجه ندارند که آنگاه نقدینگی کارخانجات و مراکز تولید دچار بحران میشود. برای حل این باید دست از قیمتگذاری از جمله نرخ بهره بردارند و این کار را نمیخواهند انجام دهند لذا دوباره مجبور میشوند که به خلق نقدینگی و تورم اقدام کنند. یکی از بدترین سیاستهای جاری که همه تناسبها را از میان برده، قیمتگذاری است.
دولت در یک دوراهی خطرناک قرار دارد؛ نه میتواند قیمتگذاری کند، چون هزینههای فراوانی را بر تولیدکننده و مردم و حتی دولت بار میکند و نه میتواند آن را بردارد چون تورم ایجاد میشود و سررشته امور از دستش خارج میشود و بدتر از همه اینکه به سوی برداشتن این بار نیز حرکت نمیکند و این شکاف روزبهروز بیشتر میشود و جالبتر اینکه همه میدانند نمیتوان قیمتها را ثابت نگه داشت و دیر یا زود فنر متراکمشده آن باز خواهد شد که البته با هزینه فراوان است.
سیاستگذاری اقتصادی باید مبتنی بر دانش و علم اقتصادی و نیز معطوف به یک اراده ثابت باشد. سیاستگذاری ضمن داشتن منافع بیشمار، همیشه هزینههایی دارد که باید آن را نیز پرداخت. این سیاستگذاری نیست که بانک مرکزی بانکها را جمع و تاکید کند که چرا سود سپرده را بیش از ارقام مقرر مثلاً یک یا دو درصد بیشتر پرداخت میکنید. ولی یک هفته بعد، یک دستورالعمل فوری بدهد که سود سپردهها را با زمان حبس یکساله به 30 درصد برسانید. چرا؟ به این علت که رهبری فرمودهاند، باید واحدهای تولیدی تامین مالی شوند! خُب این جمله ایشان را باید خودتان هم میدانستید که وظیفه نظام بانکی تامین مالی تولیدکنندگان است، پس چرا تا حالا مانع آن بودید؟ برای اینکه نتیجه سیاستهایتان پیشاپیش روشن بود. چون شما تورم را مهار نکردید، مردم هم با سود 23 درصد سپرده نمیگذارند، حالا که 30 درصد شده، واحدهای تولیدی میترسند که وام با این رقم بگیرند. وام ارزانتر هم فساد مطلق است و موجب ورشکستگی بانکها خواهد شد.
دولت محترم باید تصویرسازی خود را از اداره کشور مبتنی بر واقعیت اقتصادی کند و الا هر روز یک سیاست اتخاذ میکنید و فردا مجبور میشوید آن را تغییر دهید. چوب هر دو سیاست را مردم خواهند خورد، بدون اینکه خیری از آن نصیب اقتصاد و مردم شود. این سیاستگذاری از نوع کاریکاتوری است.