فرصتسازی و فرصتسوزی
فرصتها ترکیبی از آمادگی، بینش، و اقدام آگاهانه است که افراد براثر تلاش و هوشیاری بهدست میآورند. درواقع میتوان گفت فرصتها در تقاطع آمادگی فردی و شرایط بیرونی شکل میگیرند. برای یک کشور نیز فرصتها زاده میشود به این مفهوم که شرایطی گرد هم میآید تا آن فرصت پدیدار گردد و مسئولانی میتوانند از آن بهره ببرند که هوشیار و آماده باشند.

بهعنوان یک مسلمان باید به این سخن مولا علی(ع) ارج بنهیم که فرمود: فرصتها همچون ابر میگذرند، پس برای کارهای خوب آن را غنیمت بشمارید... سیاست خارجی از یک دیدگاه میتواند استفاده از فرصتها در شرایط مقتضی باشد. تاریخ پر است از فرصتهایی که سیاستمداران از آن بهره بردهاند و تاریخساز شدهاند.
مثلاً کیسینجر و نیکسون در سال 1972 از یک فرصت طلایی استفاده کرده و چین را به معادلات جهانی بازگرداندند، جورج بوش پدر از یک فرصت و غفلت صدام حسین در حمله به کویت استفاده کرد و عراق را که بعد از جنگ با ایران دارای توان نظامی بالایی بود، دچار اضمحلال نمود تا دیگر خطری برای منطقه و بهخصوص اسرائیل نباشد، نلسون ماندلا رهبر آزادیبخش آفریقای جنوبی از فرصت تحریمها و فشارهای جهانی علیه آپارتاید استفاده نمود و توانست آفریقای جنوبی را از سیطره مطلق سفیدپوستان خارج نماید... اما فرصتها چگونه پدید میآیند؟ فرصتها معمولاً به صورت ناگهانی و تصادفی «بهوجود نمیآیند» بلکه ساخته میشوند.
فرصتها ترکیبی از آمادگی، بینش، و اقدام آگاهانه است که افراد براثر تلاش و هوشیاری بهدست میآورند. درواقع میتوان گفت فرصتها در تقاطع آمادگی فردی و شرایط بیرونی شکل میگیرند. برای یک کشور نیز فرصتها زاده میشود به این مفهوم که شرایطی گرد هم میآید تا آن فرصت پدیدار گردد و مسئولانی میتوانند از آن بهره ببرند که هوشیار و آماده باشند. مواد لازم برای استفاده از فرصتها، آمادگی، آگاهی، ارتباطات قوی، ریسکپذیری و زمانشناسی است.
فرصتها در روابط خارجی در مواقع خاصی شکل میگیرد مثلاً در حیطه اقتصادی، با گسترش روابط تجاری، نمایشگاهها، سرمایهگذاریهای مشترک و.. شکل میگیرد یعنی کشورها وقتی وارد داد و ستد شدند، فرصتها را ایجاد میکنند و تجار و اقتصاددانها از آن بهره میبرند. در بخش سیاسی، ائتلافها، همکاریها، توافقات، پیمانهای منطقهای و جهانی و.. فرصتها را ایجاد میکند. برای مثال شوروی پس از جنگ جهانی دوم، از فرصت بیثباتی کشورهای شرق اروپا و تهدید ناتو استفاده کرد و پیمان ورشو را ایجاد نمود و یا در نظام دوقطبی با بهرهگیری از سیاستهای بیطرفی برخی کشورها، رهبرانی همچون تیتو، جمال عبدالناصر، لعل نهرو و سوکارنو استفاده نموده و سازمان عدم تعهد را پایهگذاری کردند.
اما در تاریخ فرصتهای بسیاری نیز از دست رفته است. دولت صفوی بهرغم آنکه روابط خوبی با اروپا داشت هرگز نتوانست به صنعتی شدن غرب گره بخورد، دولت قاجار با شهادت امیرکبیر فرصت نوسازی و توسعه کشور را از دست داد، مشروطه بهرغم همه مشقتها، در دوران رضاشاه در زمینه دموکراسی با شکست مواجه شد، محمدرضا پهلوی بهرغم گران شدن نفت، فرصت بهسازی زیرساخت کشور را از دست داد و... این فرصتسوزیها در روابط خارجی نیز مثالهای زیادی دارد: ناپلئون و هیتلر اگر طمع به خاک روسیه و شوروی نمیکردند و عمق استراتژیک آن را میفهمیدند، حکومتشان نابود نمیشد... ژاپنیها اگر با اتم و بمب اتمی آشنایی داشتند و میدانستند آمریکا به چه قدرتی رسیده است، هرگز به بندر پرل هاربر حمله نمیکردند و شاهد نابودی دو شهر خودشان نمیشدند... اوکراینیها اگر درک درستی از قدرت روسیه و ضعف اروپا داشتند، هرگز در جنگ ویرانگر کنونی وارد نمیشدند، انگلیس، شوروی و حتی آمریکا اگر به فرهنگ و مبارزهجویی مردم افغانستان آگاهی داشتند، درصدد اشغال آن بر نمیآمدند... فرصتسوزی در روابط خارجی کشورها علاوه بر نداشتن ویژگیهایی که گفته شد، میتواند دلائل دیگری هم داشته باشد:
1-مشغول شدن رهبران کشورها به دعواهای داخلی
2-نگرش ایدئولوژیک و ایدهآلیستی به محیط خارجی و نظام بینالملل
3-توهم قدرت داشتن
4-غفلت از تغییرات خارجی و عدم درک اتفاقات پیرامون کشور
5-فریب اطلاعات نادرست از دستگاههای ذیربط در روابط خارجی
6-آشنا نبودن مسئولان به الفباء سیاست خارجی
در نهایت باید گفت فرصتها در روابط خارجی به آسانی بهدست نمیآید و باید برای ایجاد آن تلاش کرد. دردناکترین زمان وقتی است که بهدلیل عدم آگاهی و یا تلاش مسئولان یک کشور این فرصتها از بین رفته و کشور از بهرهمندی از آن محروم میشود. تاریخ مملو از این فرصتسوزیهاست که نتیجه آن سالهای آتی خود را نشان میدهد. نسلهای بعد از ما همانند خود ما که امروز برای خاندانهای قاجار و پهلوی قضاوت میکنیم ما را محاکمه خواهند کرد و علیه این فرصتسوزیها حکم خواهند داد.