| کد مطلب: ۲۶۵۹۵
فرصت مغفول دیپلماسی پنهان

استقبال از یک خبرسازی و امید برای حل پرونده‏‌های پیچیده ایران و آمریکا

فرصت مغفول دیپلماسی پنهان

استقبال از یک شایعه امیدوارکننده اما شاید ریشه در ناامیدی جامعه پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده داشته باشد که افق نامعلومی را پیش روی هرگونه ابتکار برای کاهش تنش میان تهران و واشنگتن ایجاد کرده است.

در فاصله زمانی انتشار شایعه دیدار امیرسعید ایروانی، نماینده ایران در سازمان ملل متحد با ایلان ماسک یکی از افراد تاثیرگذار در کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ و یکی از مدیران اداره «کارآمدی دولت» آینده ایالات متحده، تا تکذیب آن توسط اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه، فرصتی ایجاد شد تا بار دیگر موضوع دیپلماسی پنهان و دیپلماسی مسیر دوم در افکار عمومی و رسانه‌های داخلی و خارجی مورد توجه قرار بگیرد که بخش قابل توجهی نیز از آن استقبال کرده و نسبت به بازگشایی پنجره ارتباط و رایزنی با دولت جدید ایالات متحده ابراز امیدواری کردند.

 این خبر تا جایی در ارکان رسانه‌ای کشور مورد پذیرش قرار گرفته بود که حتی تکذیب دستگاه دیپلماسی نیز از حجم پرداختن به این موضوع کم نکرد و بسیاری از روزنامه‌ها در روز یک‌شنبه نیز بر آنچه باورناپذیری روایت وزارت امور خارجه نامیدند، تاکید کردند.

استقبال از یک شایعه امیدوارکننده اما شاید ریشه در ناامیدی جامعه پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده داشته باشد که افق نامعلومی را پیش روی هرگونه ابتکار برای کاهش تنش میان تهران و واشنگتن ایجاد کرده است.

رویکردهایی که دونالد ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود در پیش گرفت و مهمترین اقدامش در خروج یکجانبه ایالات متحده از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ و متعاقب آن ترور فرمانده نیروی قدس سپاه، کلیه کانال‌های مرسوم پشت پرده و با میانجیگری طرف ثالث که به‌صورت تاریخی، در برهه‌های حساسی فعال شده و مانع از کنترل خارج شدن تحولات بودند را به‌صورت کامل مسدود کرد و حال نیز این نگرانی از ماه‌ها قبل ایجاد شده بود که بار دیگر برای چهارسال، دیگر خبر قابل توجهی از کانال‌های قطر و عمان در سیاست خارجی کشور وجود نخواهد داشت.

در این میان، امکان بهره‌مندی جمهوری اسلامی ایران از مسیرهای دیپلماتیکی غیر از مسیر رسمی که موانع فراوان و پیچیده‌ای را پیش روی خود دارد، می‌تواند یکی از مسیرهای دست‌یافتنی برای بازگشایی پنجره جدیدی پیش روی دو کشور باشد.    

موضوع Track two diplomacy اما شاید برای مردم ایران مانند سایر کشورهای جهان که موضوع لابی‌ها در آن‌ها امری عادی و به رسمیت شناخته شده است، آشنا نباشد. دیپلماسی مسیر دوم شامل گفت‌وگوهای غیررسمی میان بازیگرانی مانند دانشگاهیان، رهبران مذهبی، مقامات ارشد بازنشسته و مقامات سازمان‌های غیردولتی است که می‌تواند ایده‌های جدید و روابط جدید را به روند رسمی دیپلماسی بیاورد.

دیپلماسى مسیر دوم یا دیپلماسی شهروندى و یا حل تعاملى اختلافات نخستین بار توسط جوزف مونتویل دیپلمات آمریکایى در اوایل سال ١٩٨١ به کار برده شد؛ تعریفى که وى از دیپلماسى مسیر دوم ارائه کرد بدین شرح است: «تعاملات غیررسمى بین اعضاى گروه‌هاى متخاصم و یا ملى جهت حل منازعات با هدف ایجاد استراتژى، تأثیر بر افکار عمومى و سازمان‌دهى منابع انسانى و مادى به روش‌هایى که می‌تواند در حل اختلاف کمک کند».

مونتویل که در آن زمان یک دیپلمات آمریکایی بود، این واژه را برخلاف دیپلماسی مسیر اول Track one به کار برد که به تلاش‌های دیپلماتیک برای حل مناقشات از طریق کانال‌های رسمی دولت اشاره دارد. در سال‌های نخست توسعه مفهوم دیپلماسی مسیر دوم، این اصطلاح عمدتاً بر کار متخصصان در زمینه حل و فصل منازعات متمرکز بود.

این متخصصان افراد را به طور غیررسمی گرد هم آوردند تا راه‌حل‌های خلاقانه‌ای برای درگیری‌های بین‌المللی پیدا کنند که به طور همزمان در مسیر دیپلماسی رسمی نیز در حال طی شدن بود. در سال ۱۹۹۱مشخص شد که دامنه تعاملات غیررسمی که می‌تواند از حل مناقشات بین‌المللی پشتیبانی کند بسیار متنوع و پیچیده است که نمی‌تواند به اندازه کافی با عبارت Track Two نشان داده شود.

بنابراین لوئیز دایموند عبارت دیپلماسی چند مسیری را ابداع کرد که نه مسیر متفاوت را مشخص می‌کند که در مجموع سیستمی را برای ایجاد صلح در سطح بین‌المللی تشکیل می‌دهد. این سیستم شامل متخصصان حل منازعه Track One (دولتی) و Track Two (غیردولتی) است، اما نفوذ هفت مسیر دیگر را نیز شامل تجارت، شهروندان خصوصی، تحقیق و آموزش، فعالیت، مذهب، بشردوستی و رسانه را به رسمیت می‌شناسد.

دیپلماسی مسیر دوم با توجه به اینکه ملاحظات دیپلماسی رسمی در آن وجود ندارد و یا این ملاحظات بسیار اندک هستند، دارای ظرفیت‌های فراوانی در راستای صلح‌سازی است. دیپلماسى مسیر دوم، مکمل دیپلماسى مسیر اول است و مى‌تواند بیش، حین و یا یس از مذاکرات اصلى صورت گیرد. در هریک از این مراحل، فعالیت‌هاى دیپلماسی مسیر دوم در صورت انتقال دستاوردها به مجراى اصلى مى‌تواند به دیپلماسی مسیر اول کمک کند. دیپلماسی مسیر دوم در واقع خلأ ناشى از محدودیت‌هایى را که در مذاکرات رسمى وجود دارد، پر می‌کند. 

همچنین باید به این واقعیت پرداخته شود که مسئله استفاده از ظرفیت بازیگران غیردولتی همچنان امری غیرمرسوم و یا حتی مذموم در سیاست کشور است. این بازیگران غیردولتی که شامل مسئولین پیشین و چهره‌های آکادمیک و حتی رسانه‌ای می‌شوند، نقش‌های تعریف‌شده‌ای را در کشورهای خود ایفا می‌کنند که شامل تلاش برای دستیابی به منافع ملی از کانال‌های غیررسمی و غیردولتی است.

برای مثال بسیاری از کشورهای جهان از رؤسای‌جمهور و وزرای امور خارجه پیشین خود که در زمان تصدی پست‌های دولتی، چهره قابل قبولی را در فضای بین‌المللی از خود ارائه داده‌اند و مقبولیت جهانی دارند، در چهارچوب دیپلماسی پنهان و یا مسیر دوم استفاده می‌کنند. چهره‌های سیاسی این کشورها حتی برای ریاست بر سازمان‌های بین‌المللی از سوی کشور متبوع خود کاندیدا می‌شوند تا علاوه بر بالا بردن وجهه کشور، منافع ملی را نیز در این سازمان‌ها پیگیری کنند؛ موضوعی که در کشور ما هیچگاه در دستور کار قرار نگرفته است. 

یکی از نخستین تجربه‌های آمریکایی در حریم هوایی شوروی سرنگون و به یک بحران دیپلماتیک تمام‌عیار در دوران جنگ سرد بدل شد. نورمن کازینز، دوست دوایت آیزنهاور، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده یک گردهمایی از هیئت‌های غیررسمی آمریکا و شوروی را در کالج دارتموث تشکیل می‌دهد. این نشست با مشارکت ترکیبی از دانشگاهیان و مقامات سابق دو کشور، با موضوع گفت‌وگوی صریح درباره تفاوت‌های دو کشور، طرحی برای دیپلماسی مسیر دوم ارائه می‌دهد. 

یکی از مصادیق نوستالژیک دیپلماسی مسیر دوم برای ایرانیان به مسابقه فوتبال ایران و ایالات متحده در جریان جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه بازمی‌گردد که نخستین رویارویی مهم و پربیننده ورزشی دو کشور پس از قطع روابط دیپلماتیک در سال ۱۹۸۰ بود. در خاطرات افرادی که در آن مسابقه حاضر بودند روایت شده که برای مثال در موضوع حرکت یک تیم به سوی دیگری نیز ملاحظاتی مطرح بوده که بازیکنان دو تیم تصمیم گرفتند برای عدم بروز هرگونه حاشیه، همزمان به سمت یکدیگر حرکت کنند.

بیل کلینتون، رئیس‌جمهور آمریکا نیز در پیامی تصویری که قبل از بازی پخش شد، ابراز امیدواری کرده بود تا این بازی «گامی به سوی پایان روابط سرد میان کشور‌هایمان» باشد. رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده حتی پس از بازی، پیروزی تیم ایران را تبریک گفت. این فرصت اما در داخل کشور مورد استفاده قرار نگرفت و سیدمحمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت نیز هیچ واکنشی به سخنان همتای آمریکایی خود نشان نداد.

این در حالی است که با معرفی ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها از سوی رئیس دولت اصلاحات، این امیدواری نه‌تنها در داخل کشور برای حل و فصل موضوعات فیمابین تهران و واشنگتن -که در آن مقطع هنوز پیچیدگی‌های کنونی را پیدا نکرده بود - ایجاد شد بلکه این تلقی در آمریکا نیز به وجود آمده بود که یک ابتکار که نشان‌دهنده حسن‌نیت کاخ سفید باشد می‌تواند مسیری را برای پایان خصومت چندین‌ساله کلید بزند. سخنان مدلاین البرایت، وزیر امور خارجه پیشین آمریکا در خصوص پذیرش مسئولیت کودتای ۲۸ مرداد که تلقی نوعی پوزش را نیز در خود داشت در چهارچوب همین تلقی صورت گرفته بود. 

دیدگاه

ویژه دیپلماسی
سرمقاله
پربازدیدترین