پاسخ به «امضای طلایی بلای جان محیطزیست»
پس از انتشار گزارشی با تیتر «امضای طلایی بلای جان محیطزیست» در روزنامه هممیهن، جمعی از کارشناسان سازمان محیطزیست، پاسخی را دراینباره ارسال کردهاند که در اد
پس از انتشار گزارشی با تیتر «امضای طلایی بلای جان محیطزیست» در روزنامه هممیهن، جمعی از کارشناسان سازمان محیطزیست، پاسخی را دراینباره ارسال کردهاند که در ادامه میخوانید:
سرکار خانم منصوره محمدی، خبرنگار روزنامه «هممیهن» برای تهیه و انتشار مطلبی با عنوان «امضای طلایی بلای جان محیطزیست»، مصاحبهای با محمد درویش، مدیرکل اسبق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیطزیست انجام داده که حاوی اتهامی زننده به پرسنل این سازمان است.
در این گزارش بهنقل از محمد درویش و با اشاره به کمبضاعتی سازمان و مشکلات ناشی از آن آمده است: «در چنین سازمانی که با فقر دستوپنجه نرم میکند، پیشنهادات اغواکننده فراوانی ممکن است به مدیران و پرسنل آن داده شود که از قانون عبور کنند و اجازه بدهند یک توسعه ناپایدار اتفاق بیفتد و از آنجایی که این پرسنل از نظر بنیه مالی وضعیت قابلدفاعی ندارند، امکان لغزش زیاد است». شکی در این نیست که سازمان حفاظت محیطزیست، هیچگاه از جایگاه و اعتبار حقوقی و مالی شایستهای برخوردار نبوده و همین امر منجر به شکلگیری مطالبهگریهای متعدد ازسوی پرسنل این سازمان در ادوار مختلف شده است. کارشناسان دلسوز و قدیمی سازمان همگی به مشکلات و معضلات حاکم بر این سازمان واقف بوده و آنچه البته تاکنون به جایی نرسیده، فریاد است.
در این روزها که بر حجم معضلات محیطزیست روزبهروز افزودهتر شده و در بسیاری از تصمیمات کلان، به محیطزیست بهعنوان یکی از عوامل مهار توسعه نگاه میشود؛ سازمان حفاظت محیطزیست بیپناهتر و مظلومتر از همیشه نهتنها از اعتبارات ریالی مناسبی برخوردار نیست بلکه متاسفانه بدنه متخصص، مجرب، خبره و صادق آن نیز در انزوای اداری نگاه داشته شده است. اما اینکه فارغ از بررسی دلایل متعدد نزول روزافزون جایگاه سازمانی، انگشت اتهام بهسوی پرسنلی بگیریم که بهرغم تمام نامهربانیها همواره تلاش کردهاند پاسداران امین میراثطبیعی این سرزمین برای نسلهای آتی باشند، تعریفی جز بیانصافی ندارد.
کارشناسان قدیمی و باسابقه باوجود این بیبضاعتی سازمانیافته، از دیرباز همچنان بر سر عهد، عشق و عِرق خود به محیطزیست بوده و برای حفظ آبوخاک این مرز و بوم تلاش کردهاند. محمد درویش که روزی از مقام کارشناسی مرکز تحقیقات وزارت جهاد کشاورزی به سازمان ورود و بر مسند مدیریت تکیه زد، باید بهخوبی مطلع باشد که یکی از بزرگترین چالشها در این سازمان، ورود اتوبوسی مشاوران، معاونان و مدیران غیرمتخصص، مشورتناپذیر، ناآشنا به جزئیات محیطزیست و مصر در حذف و گوشهنشین کردن کارشناسان متخصص، در دورهها و دولتهای مختلف است. از ایشان سوال شود آیا درست است حالا که برخلاف میل و خواسته باطنیشان در این سازمان حضور ندارند، کارشناسان سازمان را متهم کنند که بهخاطر فقر به پیشنهادات اغواکننده تن میدهند؟ آیا شایسته است که عملکرد ضعیف مدیران بیسابقه، بیتجربه و وارداتی را که برای حفظ موقعیتهای بادآورده تن به هر امضایی میدهند، به پای پرسنل توانمند، دلسوخته و عاشق سازمان بنویسند؟
بنابراین برای ردیابی فساد بهجای آنکه انگشت اتهام بهسوی پرسنل سازمان گرفته شود؛ باید در جستوجوی کسانی بود که حفظ یا طمع نشستن بر میز و صندلی و کسب قدرت، شهرت و ثروت را ارجح بر حفظ محیطزیست و بهتبع آن حفظ زندگی و سلامت مردم میدانند. آیا درست است که محمد درویش که بهواسطه فن سخنوری به سلبریتی محیطزیستی تبدیل شدهاند، بهجای نقد گزینشهای مدیریتی در سازمان، اینگونه به پرسنل خسته از همه تبعیضات و تصمیمات ناروا بتازند و آنها را متهم کرده، سپس از سر ترحم بخواهند این اتهام را با فقر تلطیف کنند؛ آنهم درحالیکه ازجانگذشتگی محیطبانان که ازقضا از پایینترین ردیف حقوق و مزایا در سازمان برخوردارند، شاهد مسلمی بر تعهد پرسنل این سازمان بر حفاظت از طبیعت است.
در پایان بد نیست به محمد درویش، کنشگر محترم محیطزیست یادآور شویم که پیشنهادات اغواکننده در حوزههای مختلف کاری و در سطوح درآمدی بسیار بالاتر که هیچ رنگ و بویی از فقر ندارند نیز جریان دارند و اینگونه اتهام به پرسنل برای تعریف فقر و بیبضاعتی سازمان نه در شأن آنهاست، نه در شأن ایشان.
شایسته آنکه محمد درویش که روزی از تقدیرکنندگان و حامیان انتخاب علی سلاجقه بهعنوان رئیس سازمان حفاظت محیطزیست بود و انتخاب او را به فال نیک گرفت، بپرسیم چرا تا بهامروز نقدی بر انتصاب افراد بیتخصص و بدون تجربه کافی برای جایگاههای مدیریتی در سازمان نداشتهاند و توصیه میشود بهجای اتهامزنی به پرسنل شریف سازمان حفاظت محیطزیست، بر تصمیمها و تبعیضهای ناروای مدیریتی تاخته و احترام نیروهای قدیمی، باسابقه، کارآمد و دلسوخته این آبوخاک را نگاه دارند.
آقای مهندس درویش همگی در یک قایق نشستهایم، سخنی نگویید که دوره مدیریتی خودتان را نیز زیر سوال ببرید.