ضرورت روایات مستند غیرحکومتی
طی چندین دهه، حکومت بهترین، عاقلترین و انسانترین شهروندان این خطه از دنیا را دستچین کرده و به دورافتادهترین و بدآبوهواترین مناطق به کام شکنجه فرستاده و زجرمرگ کرده است. حاکمانی که همواره به دنبال تصفیهی جامعه از مغز بودهاند و این میل به تصفیه و پاکسازی جامعهی روسیه از عناصر متفکر، برخلاف تصور بسیاری، تنها مختص رهبران شوروی نبوده و صرفاً هم زائیدهی ایدئولوژی کمونیسم نیست.

قرن بیستم بهقول ایوان کلیما قرن دیوانه بود، بهویژه برای نیمهی شمالی آسیا و شرق اروپا، جایی که اتحاد جماهیر شوروی جا خوش کرده بود. بلایای غیرطبیعی که مقیاسشان انسان را شگفتزده میکند. دهها میلیون کشته، معلول و تبعیدی. میلیونها خانواده که از هم پاشیدند، نابود شدند و قطعهقطعه شدند. دهها میلیون انسان که جراحتها و معلولیتهای عمیق روحی خود را ناخواسته به نسلهای پس از خود انتقال دادهاند.
طی چندین دهه، حکومت بهترین، عاقلترین و انسانترین شهروندان این خطه از دنیا را دستچین کرده و به دورافتادهترین و بدآبوهواترین مناطق به کام شکنجه فرستاده و زجرمرگ کرده است. حاکمانی که همواره به دنبال تصفیهی جامعه از مغز بودهاند و این میل به تصفیه و پاکسازی جامعهی روسیه از عناصر متفکر، برخلاف تصور بسیاری، تنها مختص رهبران شوروی نبوده و صرفاً هم زائیدهی ایدئولوژی کمونیسم نیست.
در نردبان یعقوب ما با رمانی روبهرو هستیم که در آن سه دورهی تاریخی، که به لحاظ فرم متفاوت، اما به لحاظ محتوا شبیه یا شاید تکرار یکدیگرند، به تصویر کشیده شدهاند. دهههای پایانی حکومت روسیهی تزاری، 70 سال حکومت شوروی و دو دههی پساشوری. اولیتسکایا در اینجا روایتی فرادورهای و فرارژیمی به دست میدهد؛ روایتی شخصی، خانوادگی و در عین حال مستند از اثری که وقایع هولناک 120 سال اخیر تاریخ روسیه بر زندگی یک خانواده گذاشتهاند.
وقایعی چون: تبعیض نژادی، یهودیستیزی، سرکوب اعتراضات در آغاز قرن بیستم و در دوران حکومت تزاری، انقلاب کمونیستی، جنگ داخلی میان سرخها و سلطنتطلبها، تعقیب میلیونها نفر به جرم دشمنی با رژیم شوروی، پاکسازی درونحزبی، اعدام میلیونها شهروند خودی، جنگ جهانی دوم و کشتهشدن دستکم 28 میلیون شهروند شوروی در آن، گروگانگیری و دشمنی حکومت با شهروندان خودی، فقر و قحطیهای عمدی و غیرعمدی و موارد بیشماری از این دست که بسیاری از آنها تا پس از فروپاشی هم به قوت خود باقی ماندند. این اتفاقات دامن تکتک شهروندان اتحاد شوروی را گرفته بود. امروز به زحمت بتوان شهروندی را در کشورهای مشتق از شوروی پیدا کرد که اجدادش دستگیر، تبعید یا اعدام نشده باشند. داستان تکتک این دستگیریها هولناک و منحصربهفرد است؛ بهویژه بهواسطهی اثری که روی اعضای خانواده و نسلهای بعدی گذاشته.
این روایات شخصی، خصوصی و خانوادگی معمولاً در تضاد هستند با روایات تاریخی رسمی و حکومتی. در دورههای مختلف، حکومتِ وقت، معمولاً حقیقت را مصادره کرده و روایت مطلوب خود را ارائه داده است. حکومت همواره از نفوذ خود استفاده میکند تا روایات مغایر با مطلوبِ خود را حذف کند. اینجاست که میشود به اهمیت روایاتِ مستندِ غیرحکومتی پی برد و «نردبان یعقوب» روایتی است از همین جنس. نردبان یعقوب شما را از قالبِ محدودِ شرقگرایی یا غربگرایی بیرون میکشد و امکان لمسِ مستقیم و بیواسطهی زندگی روسی را برایتان فراهم میآورد. اینجا مهم انسانِ خُردِ روس است، مهم احساسات و افکار اوست، نه شخصیتهای درشتی چون لنین، استالین و...
لودمیلا اولیتسکایا، نویسندهی توانای معاصر روسیه، در این رمان تاریخ 120 سال اخیر خانوادهی خود را روایت میکند. تاریخی به عمق ششنسل. شالودهی این رمان را نامههایی که از پدربزرگاش، یعقوب اولیتسکی بهجا مانده، پروندهی پدربزرگاش در آرشیو «کا.گ.ب» و البته خاطرات شخصیاش تشکیل میدهند. داستان حول دو محور موازی پیش میرود؛ محور اول سرنوشت یعقوب، پدربزرگ نویسنده است که کاملاً مستند و صادقانه تصویر شده، یک انسان تحصیلکرده و عاشق علم و هنر که همین عشق به دانایی هم او را طی 30 سال دربهدری در تبعید و اردوگاههای کار اجباری نجات داده و محور دوم هم شامل سرگذشت نورا، نوهی یعقوب میشود؛ بانویی که تا حدود زیادی با شخصیت و سرگذشت خودِ نویسنده همخوانی دارد. نویسنده حتی تجربهی ازسرگذراندن بیماری سرطانش در سال 2010 را نیز در این رمان گنجانده. تکتک جزئیات این رمان پرمغز و پرمحتوا با مستندترین روایات تاریخی مطابقت دارند.
شما با تعداد زیادی قهرمان واقعی با سرنوشتهای واقعی مواجه هستید. محتوای رمان، انسجامی مثالزدنی دارد و حجم عظیم جزئیات دقیق تاریخی، علمی و فرهنگی خواننده را به شگفت وامیدارد. در اینجا موضوعات و دغدغههای روزِ علومی چون زیستشناسی، فیزیک، ریاضیات و فناوری اطلاعات با ادبیات، تئاتر و اُپرا همزیستی مسالمتآمیز دارند و این همزیستی بدون همراهی موسیقی امکانپذیر نمیبود. موسیقیای که همچون خون در تکتک مویرگهای این اثر سترگ جریان دارد.
این روایت صادقانه و انسانی قطعاً یکی از شایستهترین آثار خانم لودمیلا اولیتسکایاست، که نویسنده و اثرش را در زمرهی نویسندگان و شاهکارهای ماندگار ادبیات روسی قرار میدهد. در کنار صداقت در روایت، «نردبان یعقوب» یک شباهت مهم دیگر هم دارد به شاهکارهای روسی و آن هم، پرداختن به جزئیات بیشمار است.
جزئیاتی که همچون قطعههای بیشمار پازل با هنرمندی نویسنده، در کنار هم چیده میشوند و تصویری عمیق، کلیشهگریز، انسانی، پراحساس و نزدیک به واقعیت در برابر دیدگان خواننده پدید میآورند. جزئیات پرشمار این رمان برای من بهعنوان مترجم اثر، چالشی بسیار جذاب بود و برای انتقال تمام و کمال این جزئیات راهی نبود جز مطالعات فراگیر جنبی، پانوشتها و ارجاعات پرشمار. چه بهعنوان خواننده و چه در جایگاه مترجم این اثر، از یعقوب، نورا، تنگیز، یوریک، ویتاسیا، گریشا و سایر قهرمانان تاثیر فراوانی پذیرفتم. امیدوارم این روایتِ شاهکار از قرن دیوانه، تصورات پیشینمان را نسبت به زندگی در قرن بیستم به چالش بکشاند و چند گامی ما را بهسوی درک حقیقت پیشتر ببرد.