رابطه آمریکا با جهان
الکسی دو توکویل، اندیشمند فرانسوی، زمانی نوشت که «ناآرامی و بیثباتی» بخشی جداییناپذیر از جمهوریهای دموکراتیک است. اکنون که دونالد ترامپ به قدرت بازگشته و دولت او شروعی پرتلاطم داشته است، به نظر میرسد توکویل شدت این امر را کمتر از حد واقعی برآورد کرده بود.

الکسی دو توکویل، اندیشمند فرانسوی، زمانی نوشت که «ناآرامی و بیثباتی» بخشی جداییناپذیر از جمهوریهای دموکراتیک است. اکنون که دونالد ترامپ به قدرت بازگشته و دولت او شروعی پرتلاطم داشته است، به نظر میرسد توکویل شدت این امر را کمتر از حد واقعی برآورد کرده بود.
انتخابات در هر کشور دموکراتیکی پیامدهایی به دنبال دارد. در آمریکا، انتخابات نوامبر ۲۰۲۴، که به روی کار آمدن دولت ترامپ انجامید، به دلیل کاهش اعتماد داخلی به کارشناسان و سست شدن بنیانهای سنتی سیاست خارجی، بیثباتی و دگرگونیهای بیشتری را برای جهان به ارمغان آورده است.
ترامپ با هدف دگرگون ساختن روابط واشنگتن با جهان دور جدید ریاستجمهوری خود را آغاز کرده و در ۱۰۰ روز نخست، گامهای مؤثری در این مسیر برداشته است. متحدان و رقبای آمریکا همگی با پیامدهای این دوره جدید مواجه شدهاند؛ برخی غافلگیر و برخی دیگر امیدوار گشتهاند. با کاهش نفوذ جهانی آمریکا تحت سیاستهای کنونی، این تغییرات شتابان، جهان را به سمت ساختاری پراکندهتر و کمتر تحت سلطه ایالات متحده سوق میدهد. نحوه واکنش کشورها به این تحولات، نهتنها مسیر آینده خودشان، بلکه طرح کلی نظم نوین جهانی را نیز رقم خواهد زد.
اتحادیه اروپا، آلمان، کانادا، ژاپن و کره جنوبی در تلاشاند تا با ایجاد مناسبات جدید، فشار وارده بر روابط خود با آمریکا را جبران کنند. آفریقای جنوبی و برزیل نیز از این فضا برای افزایش نفوذ جهانی خود و پیشبرد نظم بینالمللی فراگیرتر بهره میجویند. چین نیز میکوشد از این وضعیت به نفع خود استفاده کرده و روابط منطقهایاش را تحکیم بخشد. با این حال، گستردگی این تحول به حدی است که کشورها همزمان با تلاش برای تعامل و معامله با واشنگتن، به تعمیق روابط خود با دیگر بازیگران نیز میپردازند.
گروه دیگری از کشورها، نظیر روسیه، عربستان سعودی، ترکیه و هند، ریاستجمهوری مجدد ترامپ را یک فرصت تلقی کرده و به دنبال برقراری روابط نزدیکتر با آمریکا یا همسویی راهبردی با او هستند. اما این نزدیکی، لزوماً آنها را از گزند آشفتگیهای اقتصادی جهانی یا آسیبپذیریهای امنیتی ناشی از سیاستهای دولت ترامپ مصون نمیدارد. این کشورها، علیرغم خوشبینی اولیه، بهطور کامل تسلیم خواستههای واشنگتن نشده و برای کاهش خطرات ناشی از تصمیمات غیرقابلپیشبینی کاخ سفید، سایر گزینهها را نیز مدنظر قرار میدهند.
ایران در موقعیتی منحصربهفرد قرار دارد. از یک سو با کارزار «فشار حداکثری» و تهدیدات نظامی دولت کنونی ترامپ مواجه است و از سوی دیگر، آگاه است که مذاکرات هستهای میتواند گشایش اقتصادی به همراه داشته باشد. همچنین، عقبنشینی آمریکا از نظم بینالمللی، که در سیاستهای فعلی مشهود است، با اهداف راهبردی ایران همراستاست.
سیاستگذاران نمیتوانند در انتظار قضاوت تاریخ بمانند. آنچه در حال حاضر، با روی کار بودن دولت ترامپ، قابل مشاهده است، وجوه اشتراک میان این گروهها و پرسشهای بنیادینی است که جهان با آنها دستبهگریبان است.
نظم کنونی جهانی بهشدت آسیب دیده است. ایالات متحده، که زمانی معمار این نظم بود، اکنون با سیاستهای دولت فعلی، خود به یکی از عوامل اصلی برهمزننده آن تبدیل شده است. این در حالی است که قدرت اقتصادی آمریکا نیز پیش از این رو به کاهش نهاده بود؛ سهم این کشور از تولید ناخالص داخلی جهانی از ۴۰ درصد در سال ۱۹۶۰ به ۲۶ درصد در سال ۲۰۲۳ رسیده و بر اساس شاخص برابری قدرت خرید، این سهم به ۱۵ درصد کاهش یافته بود. در مقابل، چین حدود ۲۰ درصد و کشورهای عضو بریکس مجموعاً ۳۵ درصد از تولید ناخالص داخلی جهانی را به خود اختصاص داده و ۴۵ درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند.
این دگرگونیهای ساختاری، اقدامات دولت کنونی ترامپ را در چشماندازی متفاوت قرار میدهد. برخلاف هدف اعلامی او مبنی بر احیای قدرت اقتصادی آمریکا از طریق اعمال تعرفهها، نتیجه ممکن است معکوس باشد. کشورها ممکن است مبادلات تجاری خود را با آمریکا کاهش داده یا به استفاده از ارزهای جایگزین دلار روی آورند. خروج از نهادهای چندجانبه و عقبنشینی از ائتلافهای امنیتی، که از سیاستهای دولت اوست، شاید منابعی را آزاد کند، اما بهاحتمال زیاد به تضعیف نفوذ آمریکا خواهد انجامید. بعید است طراحان این رویکرد به اهداف خود دست یابند و بازگشت به دوران ائتلافها، نهادها و تلاشهای پیشین آمریکا برای حفظ نظم مبتنی بر قوانین، دیگر امکانپذیر به نظر نمیرسد.