تصویر واقعی/درباره عکسی از خلوتی نمایشگاه کتاب
حقیقتاً نمایشگاه کتاب جای مردم عوام و کتابخوانهای غیرحرفهای نیست. نمایشگاه کتاب مکانی برای مخاطبان جدی حوزه کتاب و محل تبادل ایده و نظر بین ناشر و نویسنده و دستاندرکاران حوزه نشر است.

برای جوانهای دهه شصت نمایشگاه کتاب تنها یک نمایشگاه نبود. در حقیقت خیابان سئول و نمایشگاه بینالمللی مأمن امنی برای شکستن بسیاری از تابوها در سایه کتاب و کتابخوانی بود.
ما در آن نمایشگاه خیلی به دنبال کتاب نمیگشتیم. در آن فضا قرار میگذاشتیم. پیکنیک میرفتیم. سیگار میکشیدیم و هزار کاری که امکان انجامش را در فضای عمومی شهر نداشتیم انجام میدادیم.
آن سالها نه خبری از کافههای رنگ و وارنگ، نه خبری از رستورانهای آنچنانی، نه خبری از پارکها و پیادهراههای قشنگ و فضاهای عمومی شهری نبود و اگر هم بود هزار مانع و رادع سر راه جوان دهه شصتی وجود داشت که امکان حضور را حداقلی میکرد.
واقعیت این است که ایرانیها زیاد کتاب نمیخوانند. بالای منبر ننشستهام و حرف بیحساب و کتاب هم نمیزنم. بر اساس آمار، سرانه مطالعه در ایران نسبت به خیلی از کشورهای جهان پایینتر است.
آمارهای رسمی نشان میدهد زمان مطالعه روزانه در ایران حدود ۳۰ دقیقه است. سی دقیقهای که کتابهای درسی، قرآن، ادعیه، روزنامه و نشریات را هم شامل میشود. این آمار وقتی در مقام قیاس با دیگر کشورها قرار میگیرد ترسناکتر هم میشود.
در کشور هند میانگین مطالعه هفتگی بیشتر از ۱۰ ساعت است، درحالیکه در ایران این زمان حدود ۳ساعت و ۳۰ دقیقه در هفته است؛ سه ساعت و سی دقیقهای که اگر قرار باشد کتابهای درسی، مذهبی، روزنامه و نشریات را از این آمار کم کنیم جماعت ایرانی چیزی حدود ۱۸ دقیقه در هفته لای کتاب را باز میکنند.
حواسم هست که صرف خواندن کتاب، شعور اجتماعی و درک و دریافت آدمی از عالم بالا نمیرود. یک پله بالاتر حواسم هست که مردم ایران گاهی تجربه زیستهای دارند که از خواندن صد کتاب هم مهمتر است. اما این اعداد و ارقام و این آمار لعنتی بدجور توی دل آدم را خالی میکند.
با این مقدمه به سراغ عکسهای منتشرشده از نمایشگاه کتاب در خبرگزاریها میروم. در نگاه اول نکتهای که بیشتر از هر چیز به چشم میآید، کمرونقی نمایشگاه است؛ کمرونقیای که از اتفاق حقیقتی را روشن میکند.
شاید تصویری که امروز از نمایشگاه کتاب میبینیم تصویر واقعیتری از وضعیت کتاب و کتابخوانی باشد. این روزها احتمالاً کمتر جوانی را بشود دید که از اردبیل یا اهواز سوار اتوبوس شود و خودش را به نمایشگاه کتاب برساند و توی چمن بنشیند و هایدا گاز بزند.
احتمالاً همان جوان به فرض کتابخوان بودن محتوای دلخواهش را به صورت آنلاین میخواند و قرار و مدارش را در کافه نزدیک خانهاش میگذارد. این روزها زمانه عوض شده و دیگر شهری برای پیرمردها نیست.
نکته آخر اینکه حقیقتاً نمایشگاه کتاب جای مردم عوام و کتابخوانهای غیرحرفهای نیست. نمایشگاه کتاب مکانی برای مخاطبان جدی حوزه کتاب و محل تبادل ایده و نظر بین ناشر و نویسنده و دستاندرکاران حوزه نشر است.
عکس: احمد معینی جم-ایرنا