| کد مطلب: ۳۷۱۱۳

بهشت ثانی/درباره عکسی از سفر به نصف جهان

کنار ساحل زاینده‌رود نشسته‌ام و به این فکر می‌کنم مردمان کنار آب همان مردمی هستند که پشت ماشین‌ها نشسته‌اند اما اینکه چرا از آرامش اینجا وسط خیابان‌ها خبری نیست نمی‌دانم.

بهشت ثانی/درباره عکسی از سفر به نصف جهان

همین که به دروازه اصفهان رسیدم، صد متر جلوتر دو تا ماشین به هم پیچیدند، تاب خوردند، چپ کردند و رفتند توی فضای سبز کنار جاده. اول گمان کردم قدمم نحس است و از این بابت کلی خودم را ملامت کردم.

درست هشت دقیقه بعد در کمربندی غرب اصفهان یک پراید و پرشیا چنان به هم کوبیدند که سر و کله و تن بدن راننده و باقی سرنشین‌ها خونِ خالی شد. هنوز به خودم نیامده‌ام که یک پرادو خودش را جا می‌کند بین فاصله ایمنی که با ماشین جلویی رعایت کرد‌ه‌ام.

بدون اغراق تا خودم را به مکان امن برسانم سه تصادف دیگر هم دیدم. قلبم شروع به تند زدن می‌کند. بیشتر از بیست سال است که پشت فرمان ماشین رانده‌ام و کمتر چنین حسی به جانم نشسته. انگار ایراد از شهرسازی اصفهان است. از چپ و راست خروجی گذاشته‌اند و آسفالت کف خیابان عین آینه صاف و لیز است. طوری صیقل خورده که رفله هر ماشین را توی آسفالت می‌بینی.

با سلام و صلوات در یکی از خیابان‌های نزدیک به سی و سه پل پارک می‌کنم و کنار زاینده‌رود می‌روم. زن و مرد، پیر و جوان پا در آب زده‌اند، اما دل به دل آب داده‌اند. انگار کن که خستگی‌ روزشان را به دست آب می‌سپارند و جان تازه می‌گیرند و به خانه می‌روند.

بیخود نیست به این تکه از زمین خدا می‌گویند بهشت ثانی. کنار ساحل زاینده‌رود نشسته‌ام و به این فکر می‌کنم مردمان کنار آب همان مردمی هستند که پشت ماشین‌ها نشسته‌اند اما اینکه چرا از آرامش اینجا وسط خیابان‌ها خبری نیست نمی‌دانم.

یک نکته دیگر هم بگویم و عرضم را جمع کنم. همین چند روز پیش که مردم برای بندرعباسی‌ها خون اهدا می‌کردند استان اصفهان با فاصله اول شد. نمی‌دانم چطور این میزان رواداری و از خودگذشتگی پشت فرمان دود می‌شود و هوا می‌رود.

ادای آدم بزرگ‌ها را درنمی‌آورم. من کوچک تک تک مردم اصفهان هم هستم. اما شما را به جان عزیزتان قسم می‌دهم که پشت فرمان مثل بارباپاپا عوض نشوید و همان خود خود قشنگ و آرامتان کنار زاینده‌رود باشید.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
پربازدیدترین
آخرین اخبار