| کد مطلب: ۴۰۳۰۵

داستان سـه بیژن/روزنامه‌نگاری حرفه‌ای که لیبرالی ستیزه‌گر شد

وقتی خبر درگذشت بیژن اشتری رسید، سه تصویر از او به ذهنم آمد. به‌عنوان مخاطب، در طی نزدیک به سه دهه، خود را با سه بیژن اشتری متمایز و متفاوت، مواجه می‌بینم. سه بیژنی، که یادآور و متاثر از سه فضای سیاسی-اجتماعی است. فضای نخست، سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۷۰ تا دوم‌خرداد؛ فضای دوم، دوران پس از شکست تجربه اصلاحات دوم‌خرداد و به‌ویژه پس از ۱۳۸۸ که نقد ریشه‌ای مبانی فکری-تجربی الگوهای انقلابی‌گرا سکه پررونق بازار بود و فضای سوم، عصر خالص‌سازی پس از ۱۴۰۰ و به‌ویژه اعتراضات ۱۴۰۱ که جامعه ایران و بالطبع، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان را به تضاد و دوقطبی دچار کرد.

داستان سـه بیژن/روزنامه‌نگاری حرفه‌ای که لیبرالی ستیزه‌گر شد

وقتی خبر درگذشت بیژن اشتری رسید، سه تصویر از او به ذهنم آمد. به‌عنوان مخاطب، در طی نزدیک به سه دهه، خود را با سه بیژن اشتری متمایز و متفاوت، مواجه می‌بینم. سه بیژنی، که یادآور و متاثر از سه فضای سیاسی-اجتماعی است. فضای نخست، سال‌های ابتدایی دهه 1370 تا دوم‌خرداد؛ فضای دوم، دوران پس از شکست تجربه اصلاحات دوم‌خرداد و به‌ویژه پس از 1388 که نقد ریشه‌ای مبانی فکری-تجربی الگوهای انقلابی‌گرا سکه پررونق بازار بود و فضای سوم، عصر خالص‌سازی پس از 1400 و به‌ویژه اعتراضات 1401 که جامعه ایران و بالطبع، روشنفکران، نویسندگان و هنرمندان را به تضاد و دوقطبی دچار کرد. شاید بازخوانی کارنامه بیژن اشتری، نمونه‌ای باشد از آنچه تحولات سیاسی-اجتماعی با نویسندگان می‌کند و آنان را از حاشیه و مطالعات به متن منازعات می‌افکند. 

 

داستان اول: بیژن روزنامه‌نگار

نیمه اول دهه 1370 بود. دانش‌آموزی بودم در سال‌های آخر دبیرستان و مثل بسیاری از هم‌نسلانم روزنامه و مجله‌خوان. در آن سال‌ها، «همشهری» از نظر تیراژ و دربرگیری و «سلام» از نظر سیاست‌ورزی انتقادی مهمترین روزنامه‌ها بودند. اما در این میان، من خواننده روزنامه‌ای بودم که نه آن تیراژ و آب‌ورنگ همشهری را داشت و نه آن هویت و موقعیت سیاسی سلام را. خواننده «اخبار» بودم. روزنامه‌ای با قطع بزرگ، سیاه‌وسفید، لوگویی متفاوت، تیترهای قوی و گزارش‌های خواندنی اجتماعی و بین‌الملل.

صفحه بین‌الملل «اخبار» برایم چنان خواندنی بود که رخدادهایی مثل ماجراهای آلبرتو فوجیموری، رئیس‌جمهور وقت پرو، و درگیری‌های او با مخالفانش را هر روز پیگیری می‌کردم و این سوال هم به ذهنم نمی‌آمد که ایران را چه به پرو؟ آن‌هم برای یک دانش‌آموز دبیرستانی! گزارش‌های ژورنالیستی و پراحساس و پیگیرانه صفحه اجتماعی «اخبار» هم خواندنی بود و هم برای کسی مثل من که دنبال یاد گرفتن و نوشتن بودم، کلاسی آموزشی. همچنان که از تیترهای صفحه اول «اخبار» که اغلب از الگوی «دوتیتره» تبعیت می‌کرد، می‌آموختم. اما آنچه «اخبار» را جذاب‌تر کرد، آن بود که پس از یکی دو سال، عملاً به جای یک روزنامه، تبدیل به سه روزنامه شد.

روزنامه نخست، همان صفحات اصلی بود که در هشت صفحه به سیاست و جامعه و اقتصاد و بین‌الملل می‌پرداخت. روزنامه دوم، در چهار صفحه «اخبار ورزشی» بود، به سردبیری صدرالدین کاظمی و با گزارش‌های خواندنی فوتبال و والیبال و بسکتبال و حتی دوومیدانی و ژیمناستیک. اما گل سرسبد اخبار ورزشی، کشتی بود که حوزه تخصصی خود کاظمی بود.

در دورانی که برادران خادم، علیرضا حیدری، عباس جدیدی، علیرضا دبیر، محمد طلایی و... روی تشک‌های جهانی و المپیک می‌درخشیدند، گزارش‌ها و مقالات کاظمی مخاطب را تا روی تشک می‌برد. انگار بوی تن و جای چنگ ودرد دست‌وپاهای آسیب‌دیده را با خود کشتی‌گیران می‌چشیدی. با آنها سالتو و فیتیله و بارانداز می‌زدی و از اینکه خیلی وقت‌ها زورت به غول‌های روسی و آمریکایی و کوبایی نمی‌رسید، سرت خم می‌شد و اشک و عرق را با هم از صورت می‌ریختی.

روزنامه سوم اما، «اخبار سینمایی» بود که انتشار آن در چهار صفحه قطع بزرگ و روزانه، کاری کارستان می‌طلبید. سردبیری این کارستان را بیژن اشتری عهده‌دار بود. برای مخاطبی چون من که نه‌چندان فیلم‌باز بودم و نه خواننده مجلاتی از جنس فیلم و گزارش فیلم و دنیای تصویر و هفته‌نامه سینما، چهار صفحه سینمایی اخبار آبی نطلبیده بود برای دهانی تشنه. 

به‌ویژه گزارش‌ها و ترجمه‌های مفصلی که در حوزه سینمای جهان و جوایز و جشنواره‌های خارجی داشت و اغلب هم خود اشتری می‌نوشت. در روزگاری که مجادلات سینمایی میان دو طیف موافقان و مخالفان جشنواره‌های خارجی حتی گرم‌تر از امروز بود و «سوره» و «کیهان» و «صبح» به فیلمسازان مستقل می‌تاختند، این صفحات سینمایی اخبار بود که مرا با نخل طلای کن و خرس برلین و شیر ونیز آشنا می‌کرد و از فیلم‌های ایرانی و خارجی حاضر در این جشنواره‌ها می‌نوشت. بیژن اشتری آن زمان، روزنامه‌نگار و مترجمی سینمایی بود که به‌شکلی حرفه‌ای کار خود را پیش می‌برد. گویی، همچنان که جامعه پس از جنگ پوست می‌انداخت و در مسیر توسعه در داخل و آشتی با خارج گام برمی‌داشت، روزنامه «اخبار» نیز آرام و بی‌سروصدا توسعه پیدا می‌کرد. کمااینکه بعدها، «اخبار اقتصاد» را هم راه انداخت.

اما دوم‌خرداد 1376 که رسید، به‌تدریج «اخبار» به حاشیه رفت. صراحت و قدرت و تیراژ و تاثیرگذاری روزنامه‌های نوپای پس از دوم‌خرداد چنان بود که کمتر مخاطب روزنامه‌های ماقبل دوم‌خرداد را وفادار نگاه می‌داشت و هوس یارانی زیباتر و جذاب‌تر و خوش‌بیان‌تر را به دلش نمی‌انداخت. «جامعه» که در زمستان1376 درآمد، من هم دل از «اخبار» کندم و خواننده روزنامه شمس‌الواعظین و یارانش شدم. بعد هم که «صبح امروز» و «خرداد» منتشر شدند و ماجراهای قتل‌های زنجیره‌ای و کوی دانشگاه و پس از آن، مواجهه اصلاح‌طلبان و هاشمی‌رفسنجانی در انتخابات مجلس‌ششم پیش آمد، حتی روزنامه‌های شمس‌الواعظین هم تشنگی مخاطب مست جوان و پرهیجان را کفاف نمی‌داد؛ تکلیف امثال «اخبار» که روشن بود.

خودش کم‌کم فتیله را پایین کشید و کنار رفت. حتی نمی‌دانم کی و چگونه تعطیل شد. دیگر پیگیرش نبودم. فقط «اخبار اقتصاد» بود که انتشار آن به عیسی سحرخیز واگذار شد و همراه با دیگر روزنامه‌ها، در آن شب اردیبهشت 1379 توقیف شد. ماجرای «اخبار» که به اینجا رسید، دیگر کمتر نامی از بیژن اشتری بود؛ حداقل برای من که پیگیر نشریات تخصصی سینمایی نبودم. حتی وقتی خبرنگار «حیات‌نو» شدم و سردبیرمان مسعود سفیری (سردبیر پیشین «اخبار») بود، اشتری در آنجا نبود.

صفحه فرهنگ‌وهنر را هم حسین سناپور درمی‌آورد؛ اما خبری از بیژن روزنامه‌نگار نبود. انگار همراه با «اخبار» و صفحات سینمایی‌اش، او هم خانه‌نشین شده بود. دوران طلایی روزنامه‌های دوم‌خرداد اگر در بهار 1379 به پایان رسید، برای روزنامه‌نگاران روزنامه‌های قبل از دوم‌خرداد که وارد روزنامه‌های جدید نشده بودند، زودتر از اینها تمام شد. اشتری دهه1370، نمونه‌ای از این روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بود؛ پرکار، بی‌هیاهو، دور از سیاست و نهایتاً، حاشیه‌نشین. داستان «بیژن اول» اینجا بود که به سر رسید.

 

داستان دوم: بیژن مترجم

بیژن اشتری اول را شاید خیلی‌ها نمی‌شناختند و یا اگر هم می‌شناختند، دیگر او را به‌خاطر کارنامه و دوران روزنامه‌نگاری‌اش به خاطر نمی‌آورند. در واقع، این «بیژن دوم» بود که بر زندگی و کارنامه او سایه انداخت و بسیاری را مخاطب و هوادار او ساخت. تولد بیژن دوم هم اما، متأثر از تحولات سیاسی-اجتماعی بود. اگر برآمدن دوم‌خرداد و رونق بازار پرهیجان و ستیزه‌آلود سیاست، روزنامه‌ای چون اخبار و روزنامه‌نگارانی چون اشتری را به حاشیه راند؛ این، افول دوم‌خرداد و کسادی بازار سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه بود که راه را بر بحث‌ها و تولیدات فکری و فرهنگی ریشه‌دارتر گشود و زاویه نگاه منتقدان را فراتر از حاکمان برد و متوجه مبانی ایدئولوژیک و بازخوانی تجارب نیروهای انقلابی‌گرا و چپ کرد.

این رویکرد، به‌نوعی تداوم الگوی فکری-تحلیلی قبل از دوم‌خرداد در مجلات و کتاب‌های حوزه اندیشه و سیاست بود که در سال‌های دوم‌خرداد تاحدی به حاشیه رفته بود. بسیاری از سردبیران و نویسندگان مجلات تئوریک قبل از دوم‌خرداد (و بیش از همه حلقه «کیان») در سال‌های اصلاحات به کنشگران سیاسی و ناشران روزنامه‌های پرتیراژ تبدیل شده بودند و به‌نوعی از آن الگوی تئوریک قبل از 1376 دل کنده بودند. حتی در حوزه کتاب هم، کتاب‌های پرفروش اغلب مربوط به مجموعه مقالات یا مصاحبه‌های نویسندگان و سیاستمداران شاخص پس از دوم‌خرداد بود و کتاب‌های جدی حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی میدان را تا حد زیادی به آنان سپردند.

می‌توان گفت از اواسط دهه 1380 و به‌ویژه پس از 1388 بود که بار دیگر، مجلات تئوریک در قیاس با روزنامه‌ها محوریت و اهمیت یافتند و همزمان با آن، نسل جدیدی از نویسندگان و مترجمان به انتشار کتاب‌هایی با رویکرد انتقادی نسبت به مبانی گفتمان مسلط پرداختند. گویی، چرخ روزگار چنان گشته بود که از کنش و واکنشی دیالکتیکی میان رویکرد تئوریک مجلات و کتاب‌های قبل از دوم‌خرداد (تز) و رویکرد سیاست‌محور روزنامه‌ها و حتی کتاب‌های پس از دوم‌خرداد (آنتی‌تز)، مجلات و کتاب‌های تئوریک و درعین‌حال با تم پررنگی از ژورنالیسم، سنتز کند.

این کنش و واکنش اگر در حوزه مطبوعات به انتشار مجلاتی چون «مهرنامه» و «اندیشه پویا» انجامید و نسلی از روزنامه‌نگاران برآمده از دوم‌خرداد را «مجله‌نگار» کرد؛ در حوزه کتاب نیز، بستر ظهور و بروز مترجمانی چون بیژن اشتری را فراهم آورد که با کتاب‌هایی پرفروش و خواندنی که بیشتر به رمان می‌مانست، کارنامه دیکتاتورها و چپگرایان و انقلابی‌گرایان را پیش روی مخاطب قرار دهد؛ مخاطبی که حالا برخلاف سال‌های پرهیجان و روزهای پرامید پس از دوم‌خرداد، از سیاست دلزده و ناامید شده بود و آخرین تیرش در 1388 نیز، کمانه کرد و دستاوردهای تدریجی پس از 1376 و حتی پس از 1368 را به خطر انداخت. چنین مخاطبی، حالا نگاهی انتقادی‌تر به کلیت سیاست داشت.

نه‌فقط حکومت که مبانی آن را به نقد می‌کشید. نه‌فقط تجربه ایران که تجارب جهانی را می‌خواست ببیند و بخواند و دریابد. چنین بود که اگر مجلات پس از 1388 تا ابتدای دهه 1390 به بستری برای نقد علی شریعتی، جلال آل‌احمد، محمد حنیف‌نژاد، بیژن جزنی و حتی محمد مصدق و در مقابل، بازخوانی مثبت کارنامه محمدعلی فروغی، احمد قوام و مهدی بازرگان تبدیل شدند؛ کتاب‌هایی از جنس مجموعه ترجمه‌های جلد قرمز بیژن اشتری هم پرمخاطب شد؛ کتاب‌هایی که در آن تجارب انقلابیون و دیکتاتورها و چپگرایان قرن بیستم از لنین و استالین و مائو تا صدام و قذافی و کاسترو را بازمی‌خواند و نشان می‌داد چگونه تفکر چپ و رویکردهای تمرکزگرای سیاسی و اقتصادی، از انسان‌هایی عادی و اغلب محروم و حتی عدالت‌طلب، جنایتکارانی خون‌ریز و دشمنان ملت می‌سازد.

چنین بود که «بیژن دوم» رخ نمود. برخلاف «بیژن اول» که صرفاً روزنامه‌نگاری حرفه‌ای در حوزه‌ای تخصصی چون سینما بود، «بیژن دوم» گرچه مترجمی حرفه‌ای و جست‌وجوگر برای یافتن منابعی جدی و تحقیقی بود؛ اما فراتر از آن، آشکارا پروژه‌ای سیاسی-فکری را در نقد چپ پیش می‌برد و در این مسیر، عملاً کار روشنفکری می‌کرد. در واقع، فضای پس از 1388 همانطور که احزاب و سیاستمداران اصلاح‌طلب را به بازخوانی الگوی سیاست‌ورزی خود واداشت (که انتخاب حسن روحانی و حتی مسعود پزشکیان را می‌توان محصول آن بازنگری دانست)، روزنامه‌نگاران و نویسندگان را نیز به بازخوانی و نقد مبانی سیاست حاکم و تجارب داخلی و الگوهای جهانی آن واداشت که در این مسیر، «بیژن دوم» جایگاه و نقشی ویژه و غیرقابل‌انکار ایفا کرد.

کتاب‌های سرخ او، بقایای اندیشه‌های سرخ را می‌سوزاند. گرچه، نقد چپ در روزگاری که تجربه آن در اغلب کشورها شکست خورده بود و نزدیک به دو دهه از سقوط بلوک شرق می‌گذشت، چندان نیازی به شجاعت اخلاقی نداشت و کار اشتری و دیگر منتقدان چپ در ابتدای دهه1390 از این منظر، با کسانی چون مصطفی رحیمی که در روزهای اوج تفکرات انقلابی و چپ، به نقد آن می‌پرداخت و درباره پیامدهای آن هشدار می‌داد، قابل‌قیاس نیست.

 

داستان سوم: بیژن ستیزه‌گر

فضای پس از 1388 تا ابتدای دهه1390 حتی با روی کار آمدن حسن روحانی هم چندان تغییر نکرد. نه روزنامه‌ها دیگر به رونق دهه1370 و حتی 1380 بازگشتند و نه مباحث سیاسی روز، برخلاف سال‌های پس از دوم‌خرداد (جز ایام انتخابات) چنان محوریت و جدیت داشت. در این میان، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها هم پررنگ‌تر از قبل ظهور کردند و بسیاری از کارکردهای مطبوعات را هم برعهده گرفتند. امکانات شبکه‌های اجتماعی برای کنشگری و گفت‌وگوی بی‌واسطه افراد با یکدیگر و مخاطبان، بسیاری از روشنفکران، نویسندگان و سیاستمداران را جذب کرد.

در این میان، بیژن اشتری هم که با کتاب‌های پرفروش خود به مترجمی سلبریتی و پرمخاطب تبدیل شده بود، به‌تدریج در فضای مجازی فعال‌تر شد. همزمان، بروز مجموعه اتفاقات سیاسی-اجتماعی که به افول مجدد اصلاح‌طلبان و روی کار آمدن خالص‌سازان و یکدست شدن دوباره حاکمیت در سال 1400 انجامید؛ گرایش‌های رادیکال و ضدسیستم را به‌ویژه در فضای مجازی تقویت کرد. اعتراضات 1401 نیز بنزینی بود که بر این آتش ریخت و اندک پیوندهای بخش گسترده جامعه را با وضع موجود، ازهم گسیخت.

در این میان، فضایی دوقطبی در حوزه‌های رسانه، فرهنگ، هنر و حتی ورزش شکل گرفت که در آن، کنشگران و فعالان این حوزه‌ها باید تکلیف خود را بر سر دوراهی «سیستم/ ضدسیستم» روشن می‌کردند. جامعه در قطبی‌ترین شرایط خود قرار گرفت. بی‌طرفی ممکن نبود. میانه‌روی و حتی ابراز مخالفت با انقلابی‌گری و خشونت‌ورزی، با انگ «وسط‌بازی» طرد می‌شد. اصلاح‌طلبی نه‌فقط از ساخت قدرت که تا حد زیادی، از ساحت جامعه هم داشت حذف می‌شد. حتی بسیاری از سیاستمداران، نویسندگان و گویندگان طرفدار اصلاحات در دهه‌های قبل نیز به تشکیک جدی و مبنایی در راه طی‌شده و مبانی اصلاح‌طلبی دست زدند و به رد و نفی رفتارهای سیاسی انتخابات‌محور پرداختند.

در چنین فضایی بود که «بیژن سوم» متولد شد. برخلاف بیژن اول که ظهور و بروز سیاسی نداشت و حتی بیژن دوم که پروژه سیاسی خود را در قالبی غیرستیزه‌جویانه و تحقیقی پیش می‌برد، «بیژن سوم» خشمگین، عصبانی و ستیزه‌جو بود. گویی، روند تحولات و تعارضات سیاسی-اجتماعی داشت او را شبیه سوژه‌های کتاب‌هایش می‌کرد. اگر آنان چپگرایانی بودند که انقلابی شدند و در ادامه به ستیز با مخالفان خود برخاستند؛ اشتری (و اندیشه‌ورزان دیگری چون مرتضی مردیها، حاتم قادری و حتی سیدجواد طباطبایی) که به مبانی فکری-سیاسی لیبرال اتکا داشتند، خواسته یا ناخواسته در همان راه پای گذاشتند. انگار فضای دوقطبی و شعارهای انقلابی 1401، از سخنگویان و مترجمان و مدافعان لیبرالیسم، چهره‌ای دیگر رو کرده بود.

لیبرال‌هایی که لیبرال نبودند. صرفاً «ضدسیستم» بودند و در جهت نفی و رد سیستم حاکم، هر گفتار و حتی رفتاری را توجیه می‌کردند. گویی، هرآنچه گفته و نوشته بودند یا تجربه‌هایی که ترجمه کرده بودند؛ نه در رد و نفی انقلابی‌گری و آزاد کردن هیولا از درون شیشه خلق، بلکه صرفاً در رد و نفی چپگرایی بوده است. طیفی از این جریان، پا را فراتر گذاشتند و با روایت رادیکال از اندیشه ایرانشهری و خودداری از دگرپذیری، عملاً در مسیر نوعی تمرکزگرایی پای نهادند که از مسیری راستگرایانه به همان مقصدی می‌رسد که در دهه‌های قبل، چپگرایان رفته‌اند.

راست افراطی که در این سال‌ها، سایه سنگین خود را بر اسرائیل و آمریکا و حتی بخش‌هایی از اروپا افکنده است، در قالب لیبرالیسم ستیزه‌جو و تاحدی ناسیونالیسم، در ایران هم خودنمایی می‌کند. جالب آنکه، این ستیزه‌جویی و دگرناپذیری، بیش از آنکه در میان سیاستمدارانی که مشی لیبرال یافته‌اند، دیده شود؛ سکه پررونق روشنفکران و بخشی از اهالی فرهنگ و هنر است.

«بیژن سوم» یکی از کنشگران شاخص این جریان در سال‌های اخیر بود که مواضع او در فضای مجازی، بیشتر رنگ‌وبوی ستیز داشت و برخلاف بیژن روزنامه‌نگار و مترجم، نه‌چندان حرفه‌ای بود و نه‌ حتی اندیشمندانه. نوعی هویت‌گرایی ضدسیستم بود که راهی در میانه نمی‌دید. حال آنکه، حتی راه تعارض با سیستم‌های ضدلیبرال، نمی‌تواند از مسیری ضدلیبرال بگذرد.

این، نکته‌ای بود که «بیژن سوم» به آن، چندان توجه نداشت و یا داشت؛ اما حفظ جایگاه و اعتبار مجازی را بر روشنفکری حقیقی ارجح می‌داشت. و این است دشواری سیاست‌ورزی و حتی اندیشیدن در روزگار سلطه فضای مجازی. کاش اشتری، همان بیژن اول و دوم می‌ماند...

طرح: هادی حیدری بر اساس عکسی از امیر جدیدی/هم میهن

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار