ترجمه علیه استبداد/بیژن اشتری مترجم ،روزنامهنگار و منتقد سینما در ۶۴ سالگی درگذشت
شامگاه شنبه هجدهم خردادماه ۱۴۰۳، خبر درگذشت بیژن اشتری مترجم، نویسنده و روزنامهنگار مشهور، اهالی فرهنگ را در شوک فرو برد.

شامگاه شنبه هجدهم خردادماه 1403، خبر درگذشت بیژن اشتری مترجم، نویسنده و روزنامهنگار مشهور، اهالی فرهنگ را در شوک فرو برد. او که بهخصوص در دودهه اخیر با ترجمه آثاری درخصوص تاریخ اتحاد جماهیر شوروی، کمونیسم، بلوک شرق، رهبران دیکتاتور و پوپولیست جهان، شهرتی عمده در میان کتابخوانان پیدا کرده بود و در سالهای اخیر پستهای تند و تیز او در فضای مجازی نیز بسیار دستبهدست میشد، هنگام ایستقلبی منجر به مرگاش، 64 سال بیش نداشت.
اشتری البته در دانشگاه تهران میکروبشناسی خوانده بود، اما از نوجوانی علاقه به نوشتن و روزنامهنگاری او را به دنیایی دیگر سوق داد. اینگونه بود که از اوایل دهه 1360، همکاری با روزنامهها و مجلههای سینمایی را آغاز کرد و سالها در روزنامههایی چون «اخبار»، «انتخاب»، «جامجم» و مجلههایی چون «فیلم و هنر» و «دنیای تصویر» نوشت.
معرفی هالیوود و تحسین مردم آمریکا
از مهمترین کارهایی که اشتری بهخصوص در مجله «دنیای تصویر» بهطرزی مداوم در آن کوشید، آشناکردن سینمادوستان ایرانی با فیلمهای هالیوودی بود. در دورانی که «مجله فیلم» بهعنوان اصلیترین پایگاه نقدنویسان ایرانی، گرایشی آشکارا به سینمای روشنفکری اروپا داشت و کمتر دیده میشد که به سینمای آمریکا و محصولات بدنه آن بپردازد، این علی معلم بود که در «دنیای تصویر» راه را برای کسی چون اشتری گشود تا او در بخشی پروپیمان به معرفی فیلمهای هالیوودی بپردازد. در آن نوشتهها او در یادداشتهایی نهچندان بلند، به فیلمهای در حال اکران میپرداخت و اگرچه از قضاوت صریح درباره فیلمهای بد پرهیز نداشت، اما میکوشید بیشتر به ریویونویسی مشغول باشد و چندان پا به عرصه نقد فیلم نگذارد.
بااینهمه آن ریویوها در آشنایی مخاطب ایرانی با جریانهای موجود در سینمای آمریکا تاثیری معنادار داشت؛ ضمن آنکه تا حدی از علاقهمندی نویسندهاش به فرهنگ آمریکایی نیز پرده برمیداشت؛ چیزی که او خود نیز در یکی از آخرین پستهایش در کانال تلگرامیاش بدان اشاره کرد: «اذعان میکنم که همیشه ستایشگر کشور آمریکا بودهام. منظورم حکومت آمریکا نیست بلکه مردم آمریکاست که نسلهای پیاپی، نمونه یک ملت متمدن و دموکراسیخواه بودهاند. شوخی نیست این مردم 250 سال است که هر چهارسال یکبار پای صندوق رأی میروند و حاکمان خود را ـ از رئیسجمهور تا شهردار و رئیسپلیس شهرشان ـ آزادانه انتخاب میکنند.
از زمانی که ما ایرانیها درگیر حکومت آقا محمدخان قاجار بودهایم، آمریکاییها هر چهارسال یکبار انتقال قدرت بهصورت مسالمتآمیز را تجربه کردهاند. زمانی که بقیه نقاط جهان فجایعی مثل نسلکشی ارامنه، هولوکاست، جنگهای جهانی اول و دوم و دیکتاتوریهای مخوفی مثل استالین، هیتلر و موسولینی را تجربه میکردند، مردم آمریکا متمدنانه رهبران خود را انتخاب کردهاند. به همین خاطر مردم آمریکا شایسته بیشترین احترامند.»
ترجمههای سینمایی
در همین دوران روزنامهنگاری سینمایی، اشتری طبع خود را در ترجمه نیز آزمود و با ترجمه کتابهایی در همین زمینه به جرگه مترجمان پیوست. ازجمله کتابهای سینمایی که اشتری ترجمه کرده است، میتوان به این آثار اشاره کرد: «فرهنگ واژههای فیلم» (1369)، «سینمای انگلستان از آغاز تا 1992» (1371)، «فرهنگ سینمای معاصر آمریکا» (1374)، «کارگردانان سینمای معاصر آمریکا» (1374)، «جاودانههای سینما» (1375)، «سینمای هند» (1376)، «به دوربین نگاه نکن: گفتوگو با هنرپیشههای جهان» (1376)، «مردان پشتپرده سینما: گفتوگو با کارگردانهای مشهور جهان» (1376)، «هالیوود؛ نسل جدید بازیگران سینمای آمریکا» (1378)، «سده سینما (صد سال سینما)» (1378)، «برتون بهروایت برتون» (1379)، «چنین گویند بزرگان؛ فرهنگ جملات قصار سینمایی جهان» (1380)، «فرهنگ فیلمهای هالیوود» (1381) و «سینمای آمریکا و هالیوود» (1381). در این میان او چندین کتاب نیز درباره سینمای ایران تدوین و تألیف کرد؛ کتابهایی چون «گفتوگو با بازیگران مطرح سینمای ایران» و «ستارگان سینمای ایران» (1378).
دیکتاتورها و هنرمندان
آخرین اثری که از اشتری در حوزه سینمایی منتشر شد، کتابی بود که او درباره «دیکتاتورها و سینما» نوشت و در آن دیدگاه رهبرانی چون لنین، استالین، هیتلر، گوبلز، موسولینی، مائو و کیم جونگ ایل را درباره سینما و نوع مواجههشان با سینماگران را بهطور دقیق و مفصل شرح داد. بخشهایی از این کتاب البته پیش از چاپ در قالب این کتاب بهشکل مقالاتی بلند در مجله «دنیای تصویر» منتشر شده بود و اشتری بعدتر، هنگام انتشار کتاب در مقدمهای کوتاه که بدان مقالات افزود و در طلیعه کتاب چاپ کرد، با وامگیری از مقاله «آوانگارد و تمامیتخواهی» تزوتان تودورف، به بیانتهایی جاهطلبی دیکتاتورها و هنرمندان ـ هر دو ـ اشاره کرد: «وجه مشترک دیکتاتورها و هنرمندان، رادیکالیسم و بنیادگرایی آنان است» زیرا «دیکتاتور و هنرمند، هر دو آمادهاند از هیچ آغاز کنند و هیچ اعتنایی به آنچه از قبل موجود است، نکنند تا به این تعریف اثری بسازند که تنها مبتنی بر معیارهای آنان است.» اشتری البته به تفاوتهای هنرمند و دیکتاتور نیز در همین یادداشت کوتاه التفات داشت: «آنچه کار این دو را از هم جدا میسازد، مقیاس و اندازهای است که در آن کار میکنند. در یکی، مقیاس کار تمامیت یک کشور با همه مردماش است و در دیگری مقیاس کار یک کتاب، یک بوم، یک صحنه، یک خانه یا یک تکهسنگ است.»
در همین مقدمه او همچنین عطف اعتنایش به بلایای خانمانسوز رویابافیهای رمانتیک در عرصه سیاست را بر پرده انداخت و ضمن اشاره بدین امر که «نگرشهای آرمانشهرباورانه که وعده آینده تابناک را بهجای میانمایگی کنونی میدادند، به نظامهای تمامیتخواه قرن تغییر یافتند» و «به مرضی بسیار بدتر از مرضی که نخست ادعای درمانش را داشتند تبدیل شدند»، از دست رد زدن «نسل نو» به «سینه مبلغان رویاهای سیاسی» خبر داد زیرا بهزعم او آنها دریافتهاند «که اینگونه وعدهها تنها به کار پنهانکردن ترفندهای شیطانی دیکتاتورهایی همچون لنین، استالین، مائو، هیتلر و موسولینی آمده است.»
ترجمههای تاریخی و سیاسی
نکاتی که اشتری در همین مقدمه از آگاهی جوانان از مصائب آرمانگراییهای انتزاعی و شعارهای انقلابی طرح میکند، شاید چرایی شروع دور جدیدی از فعالیتهای ترجمهای او در دو دهه اخیر را روشن کند؛ زمانی که او با ترجمه آثاری که همگی در نشر «ثالث» به چاپ رسیدند و بعدتر در میان مخاطبان به کتابهای «جلد سرخ» معروف شدند، زندگی و زمانه و پیامدهای حکمرانی مستبدان را بر آفتاب افکند. او در این مسیر علاوه بر دیکتاتورهای مشهوری که ذکرشان رفت، به انتخاب کتابهایی دست زد درباره وضعیت کشورهای تحت سیطره کمونیسم چون کره شمالی و بلوک شرق و شخصیتهایی سیاسی چون صدام حسین، معمر قذافی، برژنف، چائوشسکو، انور خوجه، پل پوت، چهگوارا، هوگو چاوز، بوخارین، تروتسکی و...
در عین حال در کنار این آثار زندگینامهای، او به نقش روشنفکران و ادبیات در مقابله با توتالیتاریسم نیز علاقه پیدا کرد و برخی از کتابهای مهم در این زمینه را به فارسی برگرداند؛ کتابهایی دورانساز چون «امید علیه امید» نوشته نادژدا ماندلشتام و «دستنوشتهها نمیسوزند» اثر میخائیل بولگاکف. از دیگر کتابهای اشتری در همین زمینه نیز میتوان به «ادبیات علیه استبداد؛ پاسترناک و ژیواگو»، «بایگانی ادبی پلیس مخفی» و «سکوت همچون سلاح» اشاره کرد. این آخری، آخرین کتابی بود که از اشتری به ویترین کتابفروشیها راه یافت؛ اثری درباره ایساک بابل، روشنفکری یهودی که نخست در خدمت تبلیغات نظام شوروی قرار گرفت، اما با روشنشدن تفاوت دیدگاههای او با نظام استالینی، به همان وضعیتی دچار شد که دو هزار نفر دیگر از نویسندگان در حکومت شوروی تجربه کردند؛ از دستگیری تا اعدام تا جاندادن در اردوگاههای کار اجباری.
مترجمی پرفروش
استقبالی که از این بازگردان های سیاسی شد، البته قابل مقایسه با ترجمههای سینمایی او نبود. در همین دوران درحالیکه تیراژ کتاب کاهش پیدا میکرد، اشتری به مترجمی برند با خوانندگانی ثابت و مشتاق بدل شد که کتابهایش مدام تجدیدچاپ میشد. بخشی از این استقبال به تبحر اشتری در انتخاب کتابهایی بازمیگشت که در میانه تاریخ و داستان، تحلیلهایی ساده و همهفهم از وقایع جهان معاصر نیز بهدست میدادند.
این امر وقتی با ترجمههای روان اشتری که چهبسا تجربههای او در روزنامهنگاری نیز در آن دخیل بود، همراه میشد، خوانندگانی از لایههای مختلف را جذب میکرد. در این میان انتشار منظم این کتابها در نشری معتبر نیز بیتاثیر نبود اما درنهایت شاید مهمترین دلیل این موفقیت به هوشمندی اشتری در دریافت گرایش نوظهور و روزافزون نقد چپ در میان اقشاری قابلتوجه از جامعه ایران بازمیگشت؛ مردمانی معترض به وضعیت موجود که درست یا غلط بر این باورند که چپرویهای سیاسی و روشنفکری در ایران معاصر، مسبب بروز نابهسامانیهایی انکارناشدنی شده است.
بااینهمه نباید فراموش کرد که مهمتر از انگارههای چپ، اشتری با استبداد سر ستیز داشت و به همین دلیل شخصیتهایی را که در ترجمههای او بازخوانی و نقد شدند، بیش از هرچیز باید دیکتاتورهایی دانست که با تندروی و خودکامگی، میلیونها انسان را به نابودی رساندند و میراث حکمرانیشان، جوامعی آشوبزده بود.