حقوق اساسی در اندیشه سیدجواد طباطبایی
شاید مطالعه آثار طباطبایی برای پژوهشگران حقوق اساسی در ایران، از خواندن کتابهای درسی حقوق واجبتر باشد.

9 اسفند دو سال از درگذشت دکترسیدجواد طباطبایی استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر فلسفه، تاریخ، حقوق و سیاست گذشت. مردم عادی طباطبایی را به حاشیههای رسانهای در مواضع صریح او نسبت به اشخاص میشناسند؛ اما اهل تحقیق از نگاه راهبردی و عمیق ایشان نسبت به ایران و آینده آن آگاه هستند.
او پیش از انقلاب اسلامی در دانشگاه تهران حقوق خواند، اما برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد و مطالعات دانشگاهی خود را در زمینه فلسفه سیاست ادامه داد. با بازگشت به ایران در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران با سمت معاونت پژوهشی دانشکده، به تدریس اندیشه سیاسی اشتغال داشت که در سال 1374 اخراج شد.
او در پاسخ به چرایی عدم اعتراض به اخراجاش میگوید: «من همانی هستم که هستم. واقعاً نه میدانند لیبرال چیست، نه ملیگرا و نه لائیک. ماجرا این است که هر کسی که در بیرون از تقلیدِ رایج نظام علمی صحبت کند یکیدوتا از این مفاهیم را میچسبانند تا حذفش کنند؛ حتی وقتی معنایش را بپرسی هم پاسخی ندارند».
طباطبایی همانند دیگر استاد اخراجشده این دانشکده (دکتر ناصر کاتوزیان) تحقیق را رها نکرد و بیش از پانزده کتاب با عناوینی همچون «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران»، «تاریخ فلسفه اسلامی»، «زوال اندیشه سیاسی در ایران»، «تاریخ فلسفه سیاسی»، «فلسفه و سیاست»، «تأملی درباره ایران» و شاید مهمترین از منظر مبانی حقوق عمومی «ملت، دولت و حکومت قانون» تألیف کرد. وی خارج از دانشگاه جریانی را شکل داد که اثرگذارتر از فضای دانشگاههای ایران بود.
نمیتوان در ایران از حقوق عمومی و اساسی سخن گفت و تحولات پیش و پس از جنبش مشروطیت را نادیده گرفت. گزافه نیست اگر گفته شود مهمترین بخش حقوق عمومی «مبانی حقوق عمومی» است.
گرچه امروزه روز کتابهای متعددی با نام مشخص «کلیات حقوق اساسی» یا «مبانی حقوق عمومی» با توجه به سرفصلهای مصوب وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا شورای عالی انقلاب فرهنگی منتشر میشود که بیشتر ترجمه تجربه یا دیدگاههای دیگران پیرامون این مفاهیم است؛ اما مفهوم بومی این مبانی در کشور ما را باید در اندیشههای آخوند خراسانی و میرزای نائینی یافت.
خواندن کتابهایی چون «تاریخ مشروطه ایران» به قلم احمد کسروی (گفته میشود ارزش تاریخی کتاب به تأیید بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز رسیده است)، «مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» اثر محمدعلی تهرانی (کاتوزیان) و همچنین چندین جلد از دوره 19 جلدی «مقالات سیدحسن تقیزاده» که به تحولات مشروطیت اختصاص دارد؛ مهمتر از آثاری گاهی کممایه و بیجهت با نام «مبانی حقوق عمومی» است که هر روز نسخهای جدید راهی بازار نشر میشود.
از دانشجویان سیدجواد طباطبایی در دوران کوتاه تدریس در دانشگاه تهران، میتوان شادروان داود فیرحی را نام برد که آثار متعددی در زمینه مبانی حقوق عمومی و فلسفه سیاسی چون «دولت مدرن و بحران قانون (چالش قانون و شریعت در ایران معاصر)» و «مفهوم قانون در ایران معاصر (تحولت پیشامشروطه)» دارد.
در فضای رسانهای نیز نشریات ادواری چون «سیاستنامه» به سردبیری حامد زارع و «آگاهی نو» متعلق به محمد قوچانی نقش بسزایی در شناساندن اندیشههای ملی و «ایرانشهری» طباطبایی داشتهاند. روز پنجشنبه گذشته و مصادف با دومین سالگرد استاد، همایشی به عنوان «آینده تفکر در ایران» برگزار شد که مهمترین حرفها در سخنان محمد قوچانی بود.
او محوریترین اندیشههای طباطبایی را حول «جنبش حقوق اساسی» (همان مشروطیت یا constitutionalism) دانست و ارجاعی به شماره 14 نشریه «آگاهی نو» داد که در کتابچهای 100 صفحهای با نام «جمهوری از یاد رفته» روایتی از ظهور و سقوط پیشنویس قانون اساسی در سالهای 1357 تا 1358 ارائه کرده است.
گاهی در سطح جامعه انتقادهایی پیرامون سیاست خارجی کشور و حضور در منطقه در حمایت از جنبشهای اسلامی دیده میشود؛ برای درک علت، در گام اول نیازمند مراجعه به اصولی همچون 154 «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» که بیان میدارد: «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان میشناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند»
و در گام دوم و عمیقتر؛ اندیشههای شکلدهنده این اصول هستیم. شاید مطالعه آثار طباطبایی برای پژوهشگران حقوق اساسی در ایران، از خواندن کتابهای درسی حقوق واجبتر باشد.