مار در آستین/درباره آنهایی که نمیخواهند مشکلات ملت حل شود
حقیقت امر این است که نمیدانم برخی چهرههای سیاسی مثل عباسی، چه منفعتی در حفظ و معرفی ایران بهعنوان یک کشور ویژه و خطرناک دارند. همواره دوست دارند در اظهارنظرها و عملکردشان این خط را سرلوحه قرار دهند که ما در حال جنگ هستیم یا رسالت بزرگی داریم که باید با به جان خریدن این سختیها، آن را به سرانجام برسانیم.
پیشتر نوشته بودم که پرونده هستهای و دور باطلی که ایران در آن گرفتار شده، دژاووی یک ملت است. بخشی از اعتبار این دژاوو را باید به یادآوری برخی بدیهیات به برخی چهرههای شناختهشده سیاسی بدهیم. فریدون عباسی، نماینده پیشین مجلس اخیراً در توئیتر نوشت: «یادمان نمیرود ۱۵ سال پیش دکتر مسعود علیمحمدی شهید شد. قرار است به زودی با سه کشور اروپایی حامی رژیم صهیونیستی مذاکرات قطعاً بیثمری صورت گیرد. از یک سوراخ چند بار باید گزیده شویم؟ آیا مواضع آنها تغییر کرده یا برجامیان برای سومین بار اشتباهات قبل را تکرار و خسارتساز خواهند بود.»
یاد شهیدان علیمحمدی، احمدیروشن، قشقایی (راننده شهید احمدیروشن) رضایینژاد، فخریزاده و علیالخصوص شهریاری همیشه در خاطر ما هست. بهخصوص شهید شهریاری چون همزمان با عباسی ترور شد. اما او از پروژه تروری که حتی یک مورد خطا نداشت، به طرز معجزهآسایی جان سالم به در برد که خیلی عجیب بود و بعد از آن هم رئیس سازمان انرژی اتمی شد.
حقیقت امر این است که نمیدانم برخی چهرههای سیاسی مثل عباسی، چه منفعتی در حفظ و معرفی ایران بهعنوان یک کشور ویژه و خطرناک دارند. همواره دوست دارند در اظهارنظرها و عملکردشان این خط را سرلوحه قرار دهند که ما در حال جنگ هستیم یا رسالت بزرگی داریم که باید با به جان خریدن این سختیها، آن را به سرانجام برسانیم. علاقه زیادی دارند ایران را به عنوان یک تهدید معرفی کنند اما بخش زیادی از جامعه مثل آنها فکر نمیکنند.
میتوانیم با نگاهی به استقبال مردم از انتخابات پنج سال اخیر، کم شدن فاصله میان رخدادهای اعتراضی و بیحس شدن جامعه نسبت به وقایع این موضوع را به خوبی بفهمیم. پیمایشهایی که در این خصوص انجام شده و تغییر نگاه مردم نیز منابع خوبی برای فهمیدن این موضوع هستند. نمایندگان مجلس احتمالاً به این پیمایشها دسترسی دارند.
آنها برای اینکه راه گشایش را ببندند یا اغراض سیاسی خود را پیش ببرند، اینطور القا میکنند که حامیان مذاکره، عاشقان مذاکره هستند. خیر؛ مذاکره به خودی خود چیزی نیست که کسی بخواهد آن را به خاطر خودش دوست داشته باشد. مذاکره بیحاصل به چه درد این مردم میخورد؟ همین آقای جلیلی مگر مذاکره نمیکرد؟ چه برای ما آورد جز قطعنامه؟ مذاکره وقتی به درد میخورد که آوردهای برای ملت داشته باشد. اگر غیر از این باشد، همان جلسات درس فلسفه دانشگاه است، نه چیزی بیشتر.
نفهمیدن اینکه ایران در شرایط بدی قرار دارد، از عرصه تصمیمگیری و تاثیرگذاری در منطقه تقریباً حذف شده و بهعنوان بخشی از مسئله شناخته میشود نه راهحل، یا ناشی از عدم توجه است یا... برای ادامه مسیر پیشین نه بنیه اقتصادی وجود دارد نه پشتوانه مردمی. چه کسی در این شرایط بر طبل جنگ یا انزوا میکوبد درحالیکه پرتگاه به وضوح در معرض دید قرار دارد؟
صدای لِه شدن مردم مستعضف و طبقه متوسط سابق زیر فشار این وضعیت نیازی به گوشهای تیز ندارد. باخبر شدن از اعتراضات و تجمعات صنفی بهخصوص در حوزه بازنشستگان نیز علم غیب نمیخواهد. اصلاً برای درک وضعیت بغرنج ایران لازم نیست به قول آن بولتن معروف، مطالب روزنامههای زنجیرهای را مطالعه کرد. گوش دادن به اخبار رسمی کشور و صحبتهای سران سه قوه به ما نشان میدهد چقدر گرفتار مشکلات شدهایم. آن کسی که بخواهد همین وضعیت را با اندیشه مبتنی بر توهمات خود حفظ کند، چه توجیهی دارد؟ اهل فن پاسخ بدهند.
عباسی در بخش دیگری از توئیت خود به مذاکره قطعاً بیثمر با کشورهای اروپایی اشاره و بر قید حامیان رژیم صهیونیستی تاکید کرد. اگر آنها حامی اسرائیل نبودند، مشکلی نداشتیم؟ مذاکراتمان مثمرثمر میشد؟ گوینده و اعقاب تئوریک او معتقدند ما باید سر قضیه اسرائیل همه چیزمان را وسط بگذاریم. اما تحولات ۱۵ ماه اخیر نشان میدهد که اسرائیل یک کشور جنایتکار، قاتل مردم بیدفاع و از همه مهمتر یک حقیقتِ تلخ در خاورمیانه است که با این دستفرمان نابود نمیشود.
کشورهای منطقه هم این مسئله را فهمیدند. اما ما در برابر پذیرش آن مقاومت میکنیم. مجوزی نداریم که زندگی ۹۰ میلیون ایرانی را پای این هدف قربانی کنیم. این منازعه، از ۸۰ سال پیش منازعه اعراب و اسرائیل بوده و هنوز هم هست. اگر زمانی به این درگیری وارد شدیم و امروز به این نقطه رسیدیم که باید در سیاستمان تجدیدنظر کنیم، چرا باید در برابر این تصمیم سخت از خودمان مقاومت نشان دهیم؟
کشورهای اروپایی حامی اسرائیل هستند، روسها هم همین وضعیت را دارند. همین چند روز پیش فایل صوتی یکی از مقامات ستادکل نیروهای مسلح منتشر شد که بر گمانه قدیمی خاموش کردن رادارها و سیستمهای پدافندی روسیه موقع حمله اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه، مهر تائید پررنگی زد. روسها در ۱۵ ماه گذشته و در پرونده امنیتی خاورمیانه کاملاً در پازل اسرائیل بازی کردند.
حالا چه کار کنیم؟ روابط مهم ایران و روسیه را پای اینکه آنها روابط مهمی با اسرائیل دارند، سر ببریم؟ چینیها روابط تجاری گستردهای با اسرائیل دارند. آیا قرار است آن را به پای روابط با ما قربانی کنند؟ نه به چینیها خردهای میگیرم نه روسها. برخلاف ما، آنها منافع ملی خود را اولین و آخرین انتخاب میدانند. همان درسی که ما باید از مسکو و پکن بگیریم.
خوب است که سعید جلیلی و فریدون عباسی روشن کنند خسارتی که از آن مدام صحبت میکنند، چیست. کند شدن برنامه هستهای – که نه بمبش را داریم نه برقش را – خسارت است یا ضرر مردمی که مدام میگویید ما از حق هستهای آنها دفاع کردیم. گیریم که توافق هستهای خسارت بود. از سال ۹۸ که دیگر تعهدات برجامی وجود ندارد. همین حالا پنج سال از آن زمان میگذرد و اورانیوم ۶۰ درصد داریم. محدودیتی که نداشتید، به صورت رسمی و غیررسمی هم جلوی احیای توافق را گرفتید. حالا هم در مسیر دیپلماسی سنگاندازی میکنید.
کاش بفهمید که مجبوریم مسائلمان را با اروپا و آمریکا حل کنیم. فرقی ندارد آبراهام لینکلن رئیسجمهور آمریکا باشد یا دونالد ترامپ. همان اندازه که نیازمند بهبود روابط و ارتقای آن به سطح عالی با روسیه، چین و کشورهای عربی منطقه هستیم، به روابط عادی با غرب نیز نیاز داریم. چین، عربستان، قطر و امارات را الگوی خود قرار بدهید نه سودان، سوریه، شوروی و یمن. با خود تکرار کنید که مجبوریم تن به این توازن بدهیم.
غربستیزی و شرقپرستی یا برعکس، دردی از کشور ما دوا نمیکند. شرایطمان نسبت به سال ۹۴ در این ۹ سال بسیار سختتر شده و اگر دست کشیدن از هر سیاستی به طور جدی مطرح باشد، باید تجدیدنظر کنیم. ما هم کشوری هستیم در منطقه که به اندازه دیگر کشورها در این خصوص مسئولیت اخلاقی داریم، نه بیشتر. قرار نیست همه چیزمان را پای شعارهای امثال شماها حراج کنیم.
کشور زمانی مارگزیده شد که مارهای در آستین ملت را نیش زدند. ما این بار هم تلاش میکنیم تا حدی که میتوانیم، مقابل کارشکنیهای پیدا و پنهان شما ایستادگی کنیم که چندبار از یک سوراخ گزیده نشویم.