| کد مطلب: ۳۱۴۰۲

به سوی موازنه مثبت؟/درباره تفاهمنامه راهبردی ایران و روسیه و جایگاه آن در سیاست خارجی امروز ایران

هرچند هنوز جریان ایدئولوژیک تندرو داخلی و متنفذ در ساختار سیاسی، در کارشکنی و بحران‌آفرینی در این مسیر فعال‌تر از قبل بر طبل خود می‌کوبد؛ اما به‌نظر می‌رسد راهبرد ایران بر مبنای موازنه مثبت در سیاست خارجی معماری می‌شود که اگر موفق شود، امری مبارک است.

به سوی موازنه مثبت؟/درباره تفاهمنامه راهبردی ایران و روسیه و جایگاه آن در سیاست خارجی امروز ایران

در چند دهه بعد از انقلاب هرگاه ایران به غرب متمایل شده و یا قراردادهای اقتصادی با کشورهای غربی منعقد کرده، روسیه و در دو دهه اخیر چین را به واکنش واداشته است. این واکنش‌ها در دوران گفت‌وگوی برجامی و پس از امضای برجام بیش از گذشته و از جانب روسیه بسیار آشکارتر و فعال‌تر بود؛ به‌طوری‌که در دوران احیای برجام در دوره دولت سیزدهم عملاً سخنگوی مذاکرات برجامی را اولیانف نماینده روسیه در مذاکرات از جانب ایران هم برعهده گرفته بود. در نهایت هم، نه‌تنها کمکی به تحقق احیای برجام نکردند؛ بلکه در نافرجامی آن نقش موثری ایفا کردند. این کمک نکردن و تلاش برای نافرجامی آن از سوی روسیه دو دلیل داشت:

1- روسیه در طول تاریخ همسایگی با ایران نزدیکی ایران به غرب را مضر و حتی خطرناک برای منافع ملی خود دانسته است؛ به‌طوری‌که صفراف، مدیر مرکز مطالعات ایران در روسیه، یک‌بار در مصاحبه تلویزیونی با بر شمردن ۱۳دلیل به‌روشنی بیان کرد که نزدیکی ایران به غرب از ایران هسته‌ای برای روسیه خطرناک‌تر است و البته، دلیل این ارزیابی روسیه هم تحلیل جداگانه‌ای می‌طلبد که مورد بحث در این مقال نیست.

2- روسیه اگر نتواند مانع نزدیکی ایران به غرب شود حداقل می‌خواهد مطمئن باشد که نزدیکی ایران به غرب نباید موجب قطع روابط و یا رابطه حداقلی با روسیه شود. یک نمونه چنین نگرانی برای روسیه، روابط یکطرفه با غرب در زمان پهلوی دوم بود.

ایران هم در طول حداقل چهار قرن اخیر که موضوع منازعه قدرت‌ها بوده؛ به‌استثنای مواقع محدودی نتوانسته از رابطه یکطرفه و یا حداکثری با یکی از قدرت‌ها پرهیز کند. ایران هزینه‌های هنگفتی را در طول چهار قرن گذشته به دلیل عدم برقراری «موازنه مثبت» با قدرت‌ها متحمل شده است. یک دلیل اصلی ناکامی برقراری موازنه مثبت در سیاست خارجی ایران عدم استقلال در تامین امنیت خود بود.

جنگ تحمیلی ۸ساله با عراق این نگرانی ایران را عینیت بخشید. هریک از بلوک‌های قدرت از گذشته تاکنون با استفاده از همه اهرم‌ها از جمله القاء اندیشه پرهیز از رابطه با بلوک دیگر با نفوذ فکری در گروه‌ها و جریان‌های سیاسی داخلی مانع برقراری موازنه مثبت در سیاست خارجی می‌شوند. ایران دو دهه است که با تحمل سنگین‌ترین هزینه اقتصادی، اجتماعی و روابط بین‌المللی به سطح نسبتاً اطمینان‌بخشی به استقلال دفاعی و تامین امنیت ارضی رسیده و البته این موضوعی نیست که خوشایند قدرت‌ها و کشورهای منطقه باشد و آنها را به تکاپو برای تضعیف یا از بین بردن استقلال دفاعی ایران واندارد.

اگر تحرکات قدرت‌ها و کشورهای منطقه را از این دید در دوسه سال گذشته رصد کنیم، متوجه می‌شویم که چگونه برای حمله به ایران و از بین بردن توان نظامی ایران از هیچ کوششی فروگذار نیستند و این امر تا مرز درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل کشیده شد و تلاشی بسیاری شد و کماکان می‌شود که این هدف با درگیری مستقیم آمریکا تحقق یابد. اما از بین بردن توان دفاعی یا نظامی ایران توسط آمریکا و اسرائیل و حتی جلب همکاری اروپا در این زمینه، چیزی نیست که همکاری روسیه و چین را هم با خود به همراه داشته باشد.

نه از باب اینکه آنها مدافع ایران و منافع ملی ایران هستند؛ بلکه به‌دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران است که در صورت تضعیف شدن و غلتیدن ناگزیر، بر هریک از دو سمت بلوک قدرت به ضرر منافع سمت دیگر قدرت خواهد بود و ایران تجزیه‌شده هم که آرزوی شوم کشورهای منطقه و بعضاً همسایه ایران است و البته به ضررقدرت‌های بازیگر اصلی در عرصه‌های ژئواستراتژیک منطقه.

این دیدگاه و تمایل دوگانه در کنار دیگر عناصر ملی، تاریخی و فرهنگی خود راز بقای ایران در طول تاریخ بوده و درعین‌حال، عاملی بالقوه برای ایجاد تعادل در روابط خارجی است که تاکنون به فعل در نیامده است. با توجه به چنین وضعیت و کشمکشی است که هرگاه عقلانیتی مستقل، بر قوه اجرایی ایران حاکم شده؛ ضمن تلاش برای حفظ توان دفاعی خود درصدد ایجاد موازنه‌ای مثبت در برقراری روابط خارجی خود نیز شده است. هرچند جریان‌های ایدئولوژیک متاثر از القاء فکری و نظری پیش‌گفته و دارای نفوذ سیاسی، همواره در یکی از دو سمت این کشمکش بازی کرده‌اند و مشکلات و موانعی را بر سر راه جریان عقلانیت مستقل و به محاق بردن آن ایجاد کرده‌اند و کماکان از تلاش و تکاپو نیفتاده‌اند. 

مذاکرات با چین و روسیه، همزمان با مذاکرات اجرای برجام در دولت دوازدهم و تنظیم تفاهمنامه بلندمدت همکاری با این دو قدرت تلاشی بود برای اطمینان‌بخشی به این دو بازیگر جهانی، در صورت اجرای برجام. اما نهایی نشدن تفاهمنامه با روسیه و پایان عمر دولت دوازدهم و تصاحب دولت و مجلس توسط جریان ایدئولوژیک هم به نافرجامی برجام انجامید و هم تفاهمنامه بلندمدت روسیه مسکوت ماند.

با چنین سوابقی، امضای تفاهمنامه بلندمدت با روسیه توسط دولت چهاردهم، در کنار تفاهمنامه امضاءشده با چین می‌تواند اطمینان دو قدرت اخیر را از عدم روابط اقتصادی، سیاسی و امنیتی در صورت توافق با غرب برای آنها تا حدودی تامین کند و همچنین، تلاش دولت برای اخذ مصوبه FATF از مجمع تشخیص مصلحت، مسیر امضاء توافق بر سر منازعه با غرب را که سیگنال‌های تمایل به رسیدن به چنین توافقی از سوی ایران به انحاء مختلف در حال ارسال است، تسهیل می‌کند و ایران را در مسیر پیشبرد موازنه مثبت در سیاست خارجی و برقراری روابط همسنگ با همه قدرت‌ها قرار می‌دهد. هرچند هنوز جریان ایدئولوژیک تندرو داخلی و متنفذ در ساختار سیاسی، در کارشکنی و بحران‌آفرینی در این مسیر فعال‌تر از قبل بر طبل خود می‌کوبد؛ اما به‌نظر می‌رسد راهبرد ایران بر مبنای موازنه مثبت در سیاست خارجی معماری می‌شود که اگر موفق شود، امری مبارک است.

در این میان، ماده۳ و ۴ تفاهمنامه ایران و روسیه که بر  مضمون «همکاری در تامین امنیت داخلی...» استوار است، شاید تا حدودی نگرانی جریان‌های آزاداندیش داخلی را فراهم کند. اما درعین‌حال پیام روشنی است برای جریانی که در غرب با همکاری تنگاتنگ اپوزیسیون برانداز خارجی و داخلی که نگران موفقیت این راهبرد عقلانی هستند، در تلاش به دامن زدن به نارضایتی‌ها و ناامیدی‌ها و ایجاد شورش و کشاندن موج نارضایتی کشور به اغتشاش و براندازی هستند.

ارسال سیگنال انسجام و همگرایی اجتماعی در پشتیبانی از راهبرد عقلانی جاری که توسط دولت چهاردهم در حال پیگیری است، هم در پیشبرد این راهبرد موثر است و هم پیام قوی و بازدارنده‌ای است به جریان‌های متنفذ در قدرت‌های غربی و برخی کشورهای منطقه که بر طبل ایران ضعیف‌شده می‌کوبند و آنها را به حمله نظامی تشویق می‌کنند و یا به ایجاد شورش داخلی و براندازی دل بسته‌اند.

دیدگاه

ویژه تیتر یک
آخرین اخبار