درباره آنچه دیروز قالیباف به ظریف گفت
خود را نشناختن
چنین وضعیتی است که ناظر سیاسی را وامیدارد قالیباف را خطاب قرار دهد و به او بگوید: پیش و بیش از آنکه بخواهی جای ظریف باشی یا جایگاه او را به او بنمایی، جایگاه خودت را بشناس و خیر و صلاح خودت را.
محمدباقر قالیباف، رئیسمجلس، دیروز با قانونی خواندن بلوایی که تندروها برای حذف محمدجواد ظریف به راه انداختهاند، سعی کرد موضعی صلحکل بگیرد و ازاینرو، گفت که من اگر جای آقای ظریف بودم، ظریفانه به رئیسجمهور میگفتم و استعفا میدادم. البته، جهت اطلاع آقای قالیباف باید گفت که ظریف در همان روز معرفی کابینه هنگامی که مطلع شد ملاحظات و محذوریتهای قانونی برای حضور او در مسئولیت معاونت راهبردی رئیسجمهور وجود دارد، استعفا داد و بیهیچ حاشیهسازی از دولت کنار رفت اما پس از مدتی، با پیگیریها و رایزنیهای رئیسجمهور و بنا به انتظاری که نخبگان و اکثریت رایدهندگان برای حضور ظریف در دولت داشتند و او را مهمترین نماد و نماینده مطالبات خود در کابینه جدید میدانستند و نیز نیاز کشور در شرایط پیچیده کنونی بینالمللی به حضور مسئولانه ظریف در دولت، وی به مسئولیت خود بازگشت.
بنابراین، حتی اگر قرار بود ظریف همانند همیشه و برخلاف مخالفان کینهورز و دلواپس خود، مصالح ملی را بر خود ارجح بداند و برای کاستن از حاشیهها از همان ابتدای کار دولت، از مسئولیت کنار بماند؛ او این کار را خیلی قبلتر از توصیه و نصیحت جناب قالیباف کرده است. او همان ابتدای دولت استعفا داده است، کنار نشسته است و سپس، با تصمیم رئیسجمهور و دریافت تاییدات لازم، مجدداً به مسئولیت خود بازگشته است.
بنابراین، اگر بهزعم رئیسمجلس حضور ظریف در دولت تخلف قانونی است (فارغ از آنکه قانون مورد استناد چه نسبت و تناسبی با اداره کشور دارد و تاچهحد مانع حضور بسیاری از نخبگان در دولت است)، متهم و مسئول در اینجا نه ظریف که شخص رئیسجمهور است که بهرغم استعفای ظریف، بر بازگشت او به دولت و برعهده گرفتن مسئولیت تاکید کرده است.
در نتیجه، اگر مجلس و احیاناً قوه قضائیه تصمیمی برای برخورد با متخلف دارند، شایسته است با شخص رئیسجمهور برخورد کنند و در صورت نیاز (همچنان که برخی نمایندگان تندرو نیز گفتهاند)، آقای پزشکیان را برکنار، محاکمه و حتی زندانی کنند؛ آنهم به جرم بهکارگیری اصلیترین حامی انتخاباتی خود و قویترین دیپلمات کشور در شرایط پیچیده بینالمللی و شبهجنگی امروز ایران.
البته، قبل از اینکه آقای قالیباف و نمایندگان مخالف دولت بخواهند آقای پزشکیان را برای محاکمه و طرح کیفرخواست به مجلس فرا بخوانند، بهتر است جلسه رایاعتماد کابینه را به یاد آورند و کمی ظریفانه بیاندیشند که ممکن است رئیسجمهور چه مطالبی را بیان کند و تصمیم خود را به کدام مراجع منتسب کند.
اما فارغ از این نکته، به نظر میرسد اکثریت شهروندان (و یا دستکم رایدهندگان) در انتخابات اخیر، نشان دادند که میخواهند چه کسی با چه گفتمانی و چه رویکردی در کجا باشد. اکثریت رایدهندگان همانطور که برای جلوگیری از پیروزی سعید جلیلی و تداوم مشی و مسیر دولت سیزدهم و سیطره خالصسازان بر همه امور کشور به مسعود پزشکیان رای دادند؛ به گفتمان و رویکردی که ظریف نماد اصلی آن بود نیز رای دادند.
گفتمانی که در داخل خواستار ارتقا و برکشیدن نخبگان توسعهگرا جهت دستیابی به تصمیمات ملی و موثر است و در خارج، بر تنشزدایی و پیگیری الگوی برجام برای خروج کشور از بحران کنونی تاکید دارد. آقای قالیباف باید بداند که جایگاه و مسئولیت کنونی ظریف، نسبت به اقبالی که اکثریت رایدهندگان به او نشان دادند و «تیم برنده» را با حضور او در کنار پزشکیان شکل دادند، بسیار حداقلی است و نفس پذیرش این مسئولیت از سوی ظریف، نشانه پرهیز و خودداری او از ستیزهای درونساختاری برای کسب مسئولیتهایی است که چه از منظر نخبگان و چه از منظر حامیان سیاسی و چه از منظر اکثریت رایدهندگان و چه حتی از منظر شخص رئیسجمهور، کمترین حق اوست.
ظریف اگر میخواست مصالح کلان را بر خود ترجیح ندهد، میتوانست بهراحتی بر سر مناصب عالیتر دولت به مجادله و ستیز روی آورد و یا در انتصاب وزرا و مسئولان دیگر، از حاکم کردن الگوهای دموکراتیک در قالب کمیتهها و شورای راهبری تشکیل دولت خودداری کند و از این فرصت برای بهکارگیری نزدیکان و همفکران و دوستان خود سود جوید.
نکته مهمتری که در این میان وجود دارد، اما نه درباره ظریف که درباره شخص قالیباف است. قالیباف دو دهه است لباس نظامی از تن درآورده و حالا خود را سیاستمداری باتجربه میانگارد که نظام و کشور و مردم همچنان یک ریاستجمهوری به او بدهکارند. اما بهرغم این تجربه طولانی که با شکستهای پیاپی در انتخابات ریاستجمهوری ادوار مختلف نیز همراه بوده، قالیباف هنوز نتوانسته جایگاه خود را در صحنه سیاست بشناسد.
او پس از تجربه انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری که در آن تندروها (و به تعبیر خود قالیباف: «سوپرانقلابیها») هرچه خواستند و توانستند با او و نزدیکان و همفکرانش کردند، عملاً با رتبه چهارم انتخابات مجلس در تهران و سه میلیون رای انتخابات ریاستجمهوری به آستانه بازنشستگی رسید. اگر قالیباف پس از انتخابات اخیر ریاستجمهوری توانست وجهه و موقعیت خود را تاحدی بازسازی کند، ناشی از روی کار آمدن دولت پزشکیان و محوریت یافتن گفتمان وفاق است که در آن، بر همراهی و همکاری و توافق نیروهای میانه و ریشهداران دو جناح تاکید میشود.
قالیباف در سه ماه گذشته تاحدی نشان داد که این موقعیت خود را شناخته است. اما نوع مواجهه دیروز او در صحن مجلس با ظریف و نیز اظهاراتش در نشست خبری عصر دیروز، نشان داد قالیباف همچنان جایگاه خود را در صحنه سیاست نمیشناسد و فکر میکند میانهروی به معنی «با همه ساخت و پاخت کردن» است.
او سیاست و از جمله بحث وفاق را نه یک پروسه تاریخی-اجتماعی که همچون دوران مسئولیتش در شهرداری و نیروی انتظامی، پروژهای تلقی میکند که حاضر است پیمانکاری آن را بپذیرد و جالب اینکه همچون اغلب پیمانکاران، حاضر است هیچ استانداردی هم نداشته باشد و با هر کارفرمایی هم ببندد؛ البته اگر برایش بصرفد. چنین است که او روزی حامی جدی پزشکیان و مدافع ظریف میشود و روز دیگر، مجری سیاست و اوامر جبهه پایداری که بخشی از آنها در مجلس یازدهم لباس قانون هم پوشیده است.
چنین وضعیتی است که ناظر سیاسی را وامیدارد قالیباف را خطاب قرار دهد و به او بگوید: پیش و بیش از آنکه بخواهی جای ظریف باشی یا جایگاه او را به او بنمایی، جایگاه خودت را بشناس و خیر و صلاح خودت را. همه شکستهای قالیباف در این دو دهه ناشی از نشناختن خویش و پروژه انگاشتن سیاست بوده است و ظاهراً ضربات مهلک دو انتخابات اخیر هم، تاثیری بر او ننموده است...