| کد مطلب: ۲۴۸۳۲
پس از انتخابات آمریکا ورق برمی‌گردد؟

چشم‌انداز آتش‌بس در افق بحران فعلی خاورمیانه

پس از انتخابات آمریکا ورق برمی‌گردد؟

می‌توان اجمالاً اینگونه پیش‌بینی کرد که بعد از انتخابات آمریکا با هر نتیجه‌ای که داشته باشد، این بحران وارد سیر نزولی آن خواهد شد و احتمالاً آرام‌آرام به پایان خود نزدیک خواهد شد. نمی‌توان آن را «پروسه صلح» دانست؛ اما می‌توان فعلاً از «پروسه کاهش تنش» سخن گفت. به عبارت دقیق‌تر، می‌توان گفت که فعلاً اعمال آتش‌بس میان طرف‌های درگیر، در افق نزدیک این بحران، دور از انتظار نیست.

بحران‌های بین‌المللی فارغ از هر نوع تفاوتی که با هم دارند، اما از حیث شکلی دارای ویژگی‌ها و مختصاتی هستند که کارشناسان روابط بین‌الملل، آن را در ذیل آن مختصات مورد مطالعه قرار می‌دهند. به‌اجمال می‌توان گفت که هریک از بحران‌های بین‌المللی، دارای فونکسیون و کارکرد مخصوص به خود است.

هرکدام دارای بازیگران اصلی و فرعی خود است و نیز هر بحرانی، نقطه آغاز و مسیر پرالتهاب و نقطه پایانی دارد. همچنین، در ذیل مبحث هر بحران بین‌المللی، این نکات هم اجمالاً و یا تفصیلاً مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد که:

*  بحران مورد بحث چگونه آغاز شد؟

*  بازیگران اصلی و فرعی آن کدام کشورها و گروه‌ها بودند؟

*  ائتلاف‌ها و اتحادهای این بحران در دو جبهه‌ آن کدام کشورها و گروه‌های نظامی و شبه‌نظامی بودند؟

*  طرفین بحران، به چه میزان قدرت ضربه زدن به همدیگر و توان بازدارندگی در مقابل هم داشتند؟

*  عوامل موثر در خاتمه بحران چه بودند؟

*  پیامدهای بحران برای بازیگران اصلی و فرعی و عوامل دخیل در بحران چه بود؟

*  درس‌هایی که از این بحران می‌توان آموخت، چه بود؟

فی‌المثل در مورد همین سوال آخر، بعد از بحران موشکی کوبا، دو بازیگر اصلی بحران این درس را آموختند که دو غول بزرگ نظامی و هسته‌ای که قدرت ویرانگری چند بار جهان را با فشار دادن یک دکمه دارند، نباید بر سر هر مسئله‌ای، این اندازه رویاروی مستقیم هم قرار بگیرند که تداوم رویارویی‌شان، هر دو و نیز بخش وسیعی از جهان را در خطر نیستی و نابودی قرار دهد.

با در نظر گرفتن مختصات فوق، آنچه که مسلم است بحران جاری خاورمیانه با حمله هفتم‌اکتبر حماس به کیبوتص‌هایی از اسرائیل کلید خورد. اما شدت و حدت آن با تمایل و تصمیم اسرائیل تداوم یافت؛ طوری‌که منجر به ویرانی کامل غزه شد و کشتار ده‌ها هزار نفر و آوارگی و بی‌خانمانی صدها هزار را در پی داشته است. نتانیاهو از این بحران برای بقای بیشترش در قدرت و به قیمت کشتار و بی‌خانمانی صدها هزار نفر بهره برد.

همویی که قبل از آغاز این بحران، جای پای محکمی در سیاست اسرائیل نداشت و نفس ماندنش در قدرت به شماره افتاده بود. از طرفی، تداوم و شدت این بحران، اخبار مناقشه و بحران اوکراین و روسیه را هم به محاق نسبی برد و آن بحران را در اخبار جهان به خبری دست‌چندم تبدیل کرد و از آن جهت  فرصتی برای روسیه فراهم کرد که در میان دلمشغولی‌های دولت فعلی آمریکا به بحران خاورمیانه، نفسی تازه کند و خود را تاحدودی از تب و تاب بحران خودش برهاند.

به‌رغم اینکه معمولاً در هر بحران بین‌المللی، پای آمریکا در دمیدن بر آتش آن در میان است؛ اما استثنائاً می‌توان گفت که در بحران جاری خاورمیانه، تمایل آمریکا بر محدود ساختن دامنه بحران استوار گشت. اگرچه در کنترل دامنه آن توفیق چندانی به‌دست نیاورد. به‌نوعی می‌توان گفت که دولت بایدن کاملاً از آغاز بحران غافلگیر شد و به‌رغم تمامی تلاش‌هایی که در کنترل دامنه آن به کار بست، سیاست‌ها و اتاق‌های فکر و تصمیم‌گیری‌هایش کاملاً به گروگان اسرائیل و شخص نتانیاهو درآمد و با توجه به ایام رقابت‌های انتخاباتی آمریکا، ولو بالاجبار و از ترس شکست انتخاباتی در مقابل رقیب جنجالی و ماجراجوی خود، دونالد ترامپ‌، و با توجه به نفوذ و تأثیر لابی آی‌پک در آمریکا، سیاست‌های دولت بایدن کاملاً در خدمت اهداف نتانیاهو قرار گرفت و اینگونه بود که الزاماً سنگ‌ها را بست و سگ‌ها را رها کرد تا امروز خاورمیانه با یک غزه کاملاً ویران و کشته شدن ده‌ها هزار نفر در غزه و کشته شدن هزاران نفر در لبنان و ویرانی بخش‌هایی از بیروت و سایر نقاط این کشور بی‌دفاع مواجه گردد.

در کشاکش این بحران و با درک ناگزیری آمریکا از هرگونه حمایت از اسرائیل، نتانیاهو و تیم راستگرای افراطی اسرائیل، تمامی عملیات تحریک‌آمیز را هم به کار گرفت تا ایران هم مستقیماً وارد مناقشه نظامی بشود و به‌دنبال عملیاتی پینگ‌پُنگی، پای آمریکا هم جهت مداخلات نظامی در حمایت از اسرائیل به میان آید.

ایران برای مقابله با این عملیات تحریک‌آمیز، به‌طور همزمان میدان و دیپلماسی را در دستور کار قرار داد و ضمن اینکه طی دو عملیات نظامی موفق، توان بازدارندگی خود را به رخ اسرائیل و منطقه کشید؛ در اقدامات دیپلماتیک خود هم به تمامی بازیگران اصلی و فرعی این بحران، این پیام را به‌طور روشن و شفاف داد که بوی کبابی برای هیچ‌کس در کار نیست و کوچکترین تعرضی به خاک ایران، بخش‌های عمده‌ای از خاورمیانه را به آتش خواهد کشید.

اکنون با در نظر گرفتن چند متغیر، به‌طور نسبی می‌توان پیش‌بینی کرد که کارکرد این بحران به انتهای خود رسیده است. انتخابات آمریکا امروز برگزار می‌شود و پیروزی هرکدام از کاندیداها می‌تواند سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا را عجالتاً از سیطره و گروگانی اسرائیل که بیش از یکسال است در تب‌وتاب انتخابات گرفتار آن شده، تا حدودی برهاند.

با در نظر گرفتن این متغیر، نتانیاهو همانند یکسال گذشته، چراغ سبز و حمایت بی‌چون‌وچرای آمریکا را در اختیار ندارد و هیچ‌کدام از دو کاندیدای پیروز آمریکا، مثل یکسال گذشته از در التماس و خواهش و عجز وارد تل‌آویو نخواهند شد.

اگرچه فرضیات این یادداشت نافی آن اتحاد و هم‌پیمانی آمریکا با اسرائیل نیست؛ اما اجمالاً می‌توان گفت که در ایام بعد از انتخابات آمریکا، به جای اینکه آمریکا دنباله‌روی اسرائیل در این بحران باشد؛ در یک تغییر پارادایمی، اسرائیل است که ناچار باید دنباله‌روی آمریکا در مدیریت این بحران باشد و ازاین‌جهت با توجه به اهداف رقابتی آمریکا با چین و مشکلات مختلفش در نقاط مختلف جهان و از جمله در مدیریت و جهت‌دهی بحران اوکراین و روسیه و... بیش از این شدت یافتن بحران خاورمیانه به صرفه و صلاح آمریکا نخواهد بود.

اگرچه کماکان سیاست‌ کاخ‌سفید بر بستن سنگ‌های خاورمیانه استوار خواهد بود؛ اما ناچار است که قلاده سگ هار خود را هم ببندد و از طرفی، کشورهای منطقه هم‌ دریافته‌اند که در صورت شعله‌ور شدن آتش بحران، هیچ‌کدام از آنها از آتش آن مصون نخواهند ماند.

ضمن اینکه این بحران تا همین مرحله هم از حیث فروش آفندها و پدافندهای گرانقیمت به منطقه به اهداف میلیتاریزاسیون خود با قراردادهای محرمانه و آشکار رسیده است و از آن جهت، چوب خط این کارکرد هم پر شده است. در ارزیابی نسبی از این مقطع برش زمانی بحران،  می‌توان گفت که تنها توفیق بخش فعلی حاکمیت آمریکا این بود که تمامی تلاش‌های خود را کرد که حمله اخیر اسرائیل به ایران، به‌گونه‌ای نباشد که ایران نتواند آن را نادیده بگیرد.

از این جهت، تیم راستگرای اسرائیل در طول این بحران، برای یکبار هم که شده، بر نظر دولت فعلی آمریکا گردن نهاد تا  دولت و حاکمیت فعلی  آمریکا را در آستانه انتخابات سرنوشت‌ساز آن، در معرض یک چالش بزرگ قرار ندهد. طوری‌که راستگراترین عضو کابینه اسرائیل، یواو گالانت، در کلامی تعرض‌آمیز به نتانیاهو گفت که نخست‌وزیر اسرائیل، گویی قطب‌نمای خود را عوض کرده است. این سخن می‌تواند طلیعه‌ای از فروپاشی این کابینه و پایان امپراطوری خونبار نتانیاهو هم باشد.

با در نظر گرفتن ‌این متغیرها و متغیرهای مختلف دیگر منطقه‌ای می‌توان تا حدودی پیش‌بینی کرد که زمینه‌های کاسته شدن از دامنه این بحران، اندک‌اندک فراهم شده است. چه زمانی به پایان برسد؟ اللهُ اعلم. و چه پیامدهایی داشته باشد؟ می‌توان در مورد آن بعداً گفت‌وگو کرد.

اما می‌توان اجمالاً اینگونه پیش‌بینی کرد که بعد از انتخابات آمریکا با هر نتیجه‌ای که داشته باشد، این بحران وارد سیر نزولی آن خواهد شد و احتمالاً آرام‌آرام به پایان خود نزدیک خواهد شد. نمی‌توان آن را «پروسه صلح» دانست؛ اما می‌توان فعلاً از «پروسه کاهش تنش» سخن گفت. به عبارت دقیق‌تر، می‌توان گفت که فعلاً  اعمال آتش‌بس میان طرف‌های درگیر، در افق نزدیک این بحران،  دور از انتظار نیست...

دیدگاه

ویژه تیتر یک
  • نشست فصلی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، روز گذشته در وین آغاز به کار کرد. پیش‌نویس قطعنامه پیشنهادی تروئیکای…

  • هرچند تعبیر دوشنبه‌های ملاقاتی و سه‌شنبه‌های نظارتی و چهارشنبه‌های درایتی به طعنه به کار رفته اما اتفاقاً شاهد…

  • نمایندگان مجلس با تقاضای یک فوریت بررسی لایحه «اصلاح قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس» با ۳۸ رأی موافق، ۲۰۷ رأی…

سرمقاله
آخرین اخبار