درباره اینکه عکاسی مستند عکاسی نمایشی نیست
لایَتَچَسبَک
احتمالاً پیش خودتان بگویید این هم دلش خوش است. در میان اخبار جنگ، ترور، زلزله، فیلترینگ، لایحه حجاب و اخراج افغانستانیها و... گیر داده به یک مجموعه عکسی که آزارش به کسی نمیرسد. حق با شماست. اصلاً من باب مشتریمداری اهالی نشریه هم، حق با توی خواننده است. واقعیت اما این است که روزنامه هممیهن هر روز در ۱۶ صفحه منتشر میشود. دوستان و همکارانم در تمام صفحات هر چه هر روز در دل تنگ عالم و خودشان است را به شکل مبسوط مینویسند. حالا برای اینکه جنس این بقالی جور باشد گوشه صفحه سه را به یک آدم چشمچرانِ سر به هوا سپردند تا فارغ از اخبار و شنیدهها به عالم و آدم نگاه کند و از مشاهداتش بنویسد.
احتمالاً پیش خودتان بگویید این هم دلش خوش است. در میان اخبار جنگ، ترور، زلزله، فیلترینگ، لایحه حجاب و اخراج افغانستانیها و... گیر داده به یک مجموعه عکسی که آزارش به کسی نمیرسد. حق با شماست. اصلاً من باب مشتریمداری اهالی نشریه هم، حق با توی خواننده است. واقعیت اما این است که روزنامه هممیهن هر روز در ۱۶ صفحه منتشر میشود. دوستان و همکارانم در تمام صفحات هر چه هر روز در دل تنگ عالم و خودشان است را به شکل مبسوط مینویسند. حالا برای اینکه جنس این بقالی جور باشد گوشه صفحه سه را به یک آدم چشمچرانِ سر به هوا سپردند تا فارغ از اخبار و شنیدهها به عالم و آدم نگاه کند و از مشاهداتش بنویسد.
نگارنده که من باشم به توی خواننده که تاج سرم باشی قول میدهم و قرار و مدار میگذارم که در این روزگار وانفسا، در زمانه بالانشینی عقلهای مهجور و آیینههای قیر اندود دردی به دردهات اضافه نکنم. اگر دل به دلم دهی، هر روز دور هم مینشینیم و مضمونی کوک میکنیم و برای لختی، دل از قُلزُم پر خون بیرون کنده و کنار ساحلی آرام که همین گوشه عکسنوشت باشد مینشینیم و گل میگوییم و گل میشنویم. رودهدرازی کردم، بگذارید به حساب روز اول و به بزرگواریتان ببخشید.
اما عکسنوشت امروز؛ خبرگزاری ایرنا مجموعه عکسی از یک روحانی پرورشدهنده شترمرغ در خراسان شمالی منتشر کرده است. ظاهراً عکاس خواسته یک روز کاری این روحانی را نمایش دهد. اتفاقاً در نمایش هم موفق بوده و به لحاظ تکنیکی عکسهای خوبی گرفته است. اما واقعیت این است که عکاسی مستند عکاسی نمایشی نیست. وقتی به مجموعه عکس نگاه میکنیم جابهجا مشخص است که قبا و عمامه پوششهای مناسبی برای کارگری و کار یدی نیستند.
کافی است باغچه کوچکی را با قبا و عمامه بیل بزنی، بیل اول به دوم نرسیده، پایین قبا به زیر بیل گیر میکند و کلهات چنان داغ میکند که همان اول کار یا خودت را خلع لباس میکنی یا بیخیال بیل زدن میشوی. به عنوان بیننده مجموعه دریافتم این است که عکاس یا سوژه با پوشیدن این لباس سعی در ساخت صحنهای خلاف آمد عادت داشتند که بتوانند بیننده بیشتری بگیرند.
اتفاقی که در سالهای بعد از انقلاب در عکاسی ایران کم ندیدیم. چه بسیار عکسهایی که یک روحانی را سوار بر موتور یا ماسک اکسیژن یا در حال حرکات رزمی و... به تصویر کشیدند. اما حقیقت این است حالا که بعد از سالها به عکسها نگاه میکنیم میبینیم چیزی به تاریخ عکاسی ایران اضافه نکردند. فارغ از عکس و عکاسی، هر لباس آداب خودش را دارد. اگر یک نفر با فراک یا روبدوشامبر هم بیل میزد و به شترمرغها آب میداد و از درخت سیب میچید همینقدر لایتچسبک بود.