اکسیر وارونه قدرت
در روزهایی که بنا بر مناسبت ایام دهه فجر، هر روز گروهی از مسئولان و مقامات نهادهای مختلف حکومتی به آرامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی میروند و تجدید میثاق میکنند؛ گفتارهای سیدحسن خمینی در مقام میزبان، طبعاً رنگ و بوی تکرار میگیرد و در بسیاری از این مراسم، نقل قول و سخن مفصلی از وی منتشر نمیشود و گویی، فراتر از حد رعایت ادب سخنی نمیگوید. اما در میان این برنامههای متعدد، برخورد سیدحسن خمینی در مراسم حضور مدیران ارشد سازمان صداوسیما، متفاوت بوده است. او در این مراسم که دیروز برگزار شد، فرصت را مناسب دید تا از منظری متفاوت و البته کنایهآمیز و آمیخته به هشدار، با مدیران صداوسیما سخن بگوید و تلویحاً از آنان بخواهد از تجربه همتایان خود در دوران پهلوی درس بیاموزند و بیش از این، تحت عنوان «رسانه ملی» از آحاد ملت و افکارعمومی فاصله نگیرند. سخنان سیدحسن خمینی از آن جهت اهمیت دارد که همین چند روز پیش، خبر رسید دولت و مجلس بودجه سازمان صداوسیما را برای سال آینده چنان بالا بردهاند که به سه برابر سال قبل میرسد. آن هم درست در شرایطی که فشارهای اقتصادی و تورم، بخش زیادی از جامعه را متأثر ساخته است و در گذران و قوت یومیه خود ماندهاند.
چنین است که صداوسیما و لشکر چنددههزار نفری کارمندان آن، در منظر جامعه، نورچشمیهایی را میمانند که با تولید گفتارهایی بر سبیل مدح و شعار، از آسایش و رفاه بهره میبرند؛ درست برخلاف سایر کارمندان دولت که افزایش حقوق آنها از 18 به 20 درصد محل تردید و سوژه کشاکش دولت و مجلس است. گویی، صداوسیما جزیره جدا از آحاد ملت و کارکنان دولت است که این موقعیت از آن یافتهاند که خود را رسانه و صدای اکثریت ملت قرار ندادهاند. گفتار سیدحسن خمینی درعینحال، درست در روزهایی بیان میشود که شبکه تلویزیونی «منوتو» کرکره خود را پایین کشیده است؛ شبکهای که ناظران و کارشناسان رسانه، آن را تجربهای موفق در دستیابی به هدفی که ترسیم کرده بود، تحلیل میکنند. آن هدف، درست همان بود که نواده امام دیروز از شکست آن در مقطع انقلاب سخن گفت. «منوتو» میخواست و توانست تصویر رژیم پهلوی را در منظر افکارعمومی ایرانیان – بهویژه نسلهای جوانتر- بهبود بخشد؛ تا جایی که بسیاری از مؤثران انقلاب و حتی درگذشتگان فرهنگ و هنر در سالهای اخیر، سوژه حملات گسترده در فضای مجازی و افکارعمومی قرار گرفتهاند با این اتهام که در برانداختن رژیم سابق، نقشی و اثری داشتهاند. در چنین بستر و موقعیتی است که گفتار دیروز سیدحسن خمینی اهمیت بیشتری مییابد. گفتاری که در آن، از تجربه دوسویه صداوسیمای پهلوی ازیکسو و کنش رسانهمحور انقلابیون از سوی دیگر سخن گفت و سقوط را فرجام بیتوجهی رسانه اصلی رژیم سابق به افکارعمومی دانست. نکته کلیدی سخن سیدحسن خمینی آنجا بود که از شکست صداوسیمای پهلوی از یک برنامه نیمساعته در رادیویی خارجی گفت. منظور او، همان برنامه «صدای روحانیت» بود که در دوران تبعید امامخمینی به عراق با مدیریت سیدمحمود دعایی از رادیو بغداد پخش میشد؛ برنامهای که شاید توفیق و تاثیرگذاری آن، رهبران انقلاب را به این تصور انداخت که وقتی با یک برنامه نیمساعته میتوان موتور انقلاب را راه انداخت و رژیمی به استحکام پهلوی را برانداخت؛ لابد با در اختیار گرفتن حکومت و انبوه رسانههای آن، میتوان انسان و جهانی از نو ساخت. این تصور و توهم بود که گرچه تا چند سالی پیش رفت؛ اما از مقطعی به بعد تاثیری وارونه گذاشت. کار به جایی رسید که هرچه صداوسیما و رسانههای مشابه آن بگویند و بخواهند، درست در مقابل راهی است که جامعه میپیماید. اگر جامعه میدید کسی در صداوسیما مورد اتهام یا مشغول اعتراف است، اتفاقاً با آن ابراز همدلی و همراهی میکرد. در مقابل نیز، صداوسیما (بهویژه در سالهای اخیر) هر چهره و مجری را که محبوب جامعه یافت، او را به اتهامی بیرون انداخت. حاصل این وضعیت و روند، جز آن نبوده و نیست که امروز صداوسیما با وجود بودجه و امکانات و هزاران نیرو، به اندازه یک شبکه کوچک ماهوارهای و حتی کانالی تلگرامی تاثیر ندارد. این روند که از یک برنامه رادیویی نیمساعته اما مؤثر و جریانساز در سال 1357 به صدها کانال و روزنامه و خبرگزاری بیاثر و حتی دشمنساز در سال 1402 رسیده است، روند درسآموزی است؛ البته برای آنان که ببینند و بشنوند. این، همان اکسیر وارونه قدرت است. اکسیری که طلا را مس میکند و بزرگترین رسانه را بیاثر و بیمخاطب میسازد...