| کد مطلب: ۱۲۴۷۱

فوتبال را ببینید

هنوز داشتند نفس‌نفس می‌زدند. هنوز شانه‌هایشان از سنگینی فشار روانی آزاد نشده بود. شاید هنوز این برد بزرگ را باور نکرده بودند. دهان‌هایشان بیش از آنکه بخندد، باز مانده بود. در شگفت از حماسه‌ای که آفریده بودند. (و چقدر دست‌مالی شده این کلمه «حماسه» - مثل بسیاری واژگان دیگر- اما چه می‌شود کرد که بی‌جانشین است؛ باید باز هم به کارش برد). و این خود، از شگفتی‌های فوتبال است؛ کار بزرگ را، حماسه را می‌آفرینند؛ اما خود در باور آن می‌‌مانند. بزرگی کاری را که کرده‌اند، هضم نمی‌کنند. بردن ژاپن در بازی دیروز، کمتر از حذف استرالیا در ملبورن نبود. ادعای بی‌ربطی نیست اگر بگوییم این ژاپن از آن استرالیا ترسناک‌تر بود. این را می‌شد در پیش‌بینی‌های کارشناسان و مربیان و ملی‌پوشان قدیمی دید. همان‌ها که این شب‌ها به برنامه‌های تلویزیونی آمدند و اغلب آنها، این تکیه‌کلام را داشتند: «دل‌مان می‌خواهد بگوییم تیم ملی می‌برد، اما...». و بعد می‌گفتند: «از نگاه کارشناسی، ژاپن!». البته، حق هم داشتند. اعتبار، آمار، ساختار و سابقه کارزارها همه به سود ژاپن بود. مگر می‌شد کارشناس باشی و حذف آلمان به دست سامورایی‌ها در همین جام جهانی قبل را نبینی. آمار بازی‌های تدارکاتی که دیگر گفتن نداشت؛ بردهای چهارگله و پنج‌گله مقابل آلمان و ترکیه و کانادا و چندین و چند کشور مطرح دیگر دنیای فوتبال. سطح بازیکنان هم جای قیاس نداشت. با آنکه ما هم ملی‌پوشانی در لیگ‌های انگلیس و ایتالیا و پرتغال و هلند و چند کشور دیگر اروپایی داریم که اغلب در لیگ قهرمانان هم بازی کرده‌اند؛ اما مجموع ارزش بازیکنان ایران در بازار جهانی فوتبال به اندازه یک ابرستاره ژاپن نیست. همانطور که ارزش کل بازیکنان لیگ برتر ایران به اندازه بودجه یک باشگاه لیگ ژاپن نیست. و البته، این شکاف طبیعی است؛ چیزی است در حد شکاف میان تولید ناخالص ملی دو کشور.

همین شکاف و فاصله بود که نفس بازیکنان را می‌برید. آنها باید در میدانی نبرد می‌کردند که نابرابر بود از هر نظر. نابرابری و شکاف اقتصادی، اجتماعی و ورزشی کم بود، تنش‌های سیاسی داخلی و بین‌المللی هم به آن افزوده شد. تنش‌های داخلی البته به شدت یک سال قبل و روزهای جام جهانی نبود. شکاف دولت/ملت گرچه به همان گستردگی پارسال است، اما دست‌کم چنان ستیزه‌جویانه نیست که بخشی از مردم داخل و خارج از کشور را برابر تیم ملی قرار دهد و بازیکنان را نه نماینده ملت، که نماینده حکومت و وفاداران اقلیت پندارند؛ حتی اگر تماشاگران سفارشی را با سبک زندگی نمایشی به قطر فرستاده باشند. گرچه تنش‌های داخلی در سطح ستیزه‌گرانه پارسال و موسم جام‌جهانی نیست؛ اما تنش‌های بیرونی و سایه جنگ بر سر کشور، دغدغه‌هایی جدید را شکل داده است. دغدغه‌ها و هراس‌هایی که دست‌کم نرخ دلار را به هیجان وامی‌دارد؛ تا آنجا که بازخورد آن را در اردوی ملی‌پوشان هم می‌توان دید و شنید. چنان که بازیکنی لازم می‌بیند بلافاصله پس از بازی، تبریک گفته‌ونگفته، به بالا رفتن نرخ دلار اشاره کند و به «قلم به دستان» منتقد تیم ملی کنایه بزند که درباره آن هم بنویسید. همچنان که سرمربی و کاپیتان تیم ملی، مصاحبه پس از پیروزی بزرگ را فرصتی دیدند برای آنکه بگویند: «فوتبال را ببینید!». گلایه کنند از رسانه‌ها و منتقدان و بعضاً ورزشکارانی که در این ماه‌ها به فوتبال و فوتبالیست‌ها تاختند و بابت حواله و پاداش از هر سو به آنان تیر انداختند. بی‌آنکه واقعیت را ببینند و موقعیت و امکانات و ابزار فوتبال ایران را با رقیبان جهانی و قاره‌ای و حتی قدرت‌های درجه دوم و سوم آسیایی مقایسه کنند. فوتبالی که حداقل ابزارهای تامین منابع مالی خود (از حق پخش تلویزیونی تا بلیت‌فروشی و کپی‌رایت باشگاهی) را ندارد و آن‌گاه به مصاف رقبایی چون عربستان باید برود که حجم سرمایه‌گذاری آنان در فوتبال، معادلات مالی این رشته در سطح جهان را به چالش کشیده است. یا ژاپن و کره‌جنوبی و استرالیا و چین و قطر که زیرساخت‌های غیرقابل‌قیاسی از نظر امکانات ورزشی و سازماندهی لیگ‌های خود در مقایسه با ایران در اختیار دارند و یا دست‌کم همچون عراق و ازبکستان و ویتنام و تایلند وارد مسیر توسعه شده‌اند. چنین است که سرمربی و بازیکنان شاخص تیم ملی، در اولین جملات خود پس از بازی، مسئولان را مخاطب می‌گیرند و از آنان می‌خواهند که فوتبال را ببینند و البته که، دیدن فوتبال (این آینه تمام‌نمای توسعه کشورها) برای آنان که در قبال واژه توسعه، چقدر حساس هستند، شدنی نیست. تنها می‌توانند در پیروزی‌ها پیامی بدهند و تبریکی بگویند و ژست پیروزی بگیرند. اما واقعیت فوتبال را نمی‌توانند ببینند...

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار