| کد مطلب: ۱۱۰۰۴

ماجراهای اداره ممیزی کتاب

در حاشیه بلاتکلیف ماندن کتاب شعر جدید استاد شفیعی‏‌کدکنی

گرانپایه

بهروز گرانپایه

شاعر و روزنامه‌نگار

«نامه‌ای به آسمان»، تازه‌ترین مجموعه شعر استاد شفیعی‌کدکنی در ارشاد گیر کرده و مدیرکل توسعه کتاب و کتابخوانی گفته که برای بررسی و صدور مجوز چاپ، جلسه هیئت‌نظارت برگزار خواهد شد.

ممیزی کتاب گرچه مقوله تازه‌ای در عرصه فرهنگ و ادب ایران نیست اما دامنه شمول آن مدام در حال گسترش بوده است. گویی در مسیر تحقق آن‌چه در قالب طنز و مطایبه در افکار عمومی و در فضای رسانه‌ای در مورد سانسور گفته می‌شود، پیش می‌رویم. اینکه کم مانده تا اشعار حافظ، سعدی و دیگر بزرگان شعر و ادب فارسی نیز در چاپ‌های جدید خود دچار سانسور شوند. چنانچه دوستی ادیب و شاعر را می‌شناسم که زمانه و زندگی حافظ را در قالب رمان زیبایی نوشته است، اما از ترس سانسور از ارائه آن به ارشاد پرهیز می‌کند. او که خود سابقه خدمت در وزارت ارشاد را دارد، به‌شدت نگران ممیزی است و رمان را در کامپیوتر خود حبس کرده است.

من که خودم چه در زمینه ترجمه کتاب، چه مجموعه شعر، طعم تلخ ممیزی را اندکی چشیده‌ام، مواردی را مشاهده کرده‌ام که اگر سانسور نمی‌شد، مشکلی ایجاد نمی‌کرد؛ چون نه نفی و انکار بود، نه توهین و بی‌احترامی، و نه خلاف اخلاق و شرع. بااین‌حال چرا همچنان شاهد سختگیری‌های غیرقابل توجیه و غیرقابل دفاع در چاپ و انتشار کتاب به‌خصوص شعر، آن‌هم مجموعه یک استاد معتبر؛ متفکر و پژوهنده در عرصه ادبیات کلاسیک و معاصر ایران‌زمین هستیم؟

در کنار مجموعه عوامل سیاسی، اعتقادی؛ گاه امنیتی و نیز رویکرد سیستماتیک ایجاد محدودیت در آزادی‌بیان که در مقوله سانسور برمی‌شمارند، می‌خواهم به عاملی اشاره کنم که احتمالاً می‌تواند مواردی از سانسورها را توضیح دهد. این عامل شکاف عمیق معرفتی بین مؤلف و ممیز است. پیش‌ازآن اشاره کنم که ممیزها عموماً  افراد شناخته‌شده‌ای نیستند.

دوست دیگری اخیراً می‌گفت: «من تجربه‌ای سه‌ماهه به‌عنوان مدیرکل کتاب دارم. پس از پذیرفتن مسئولیت در همان روزهای نخست، از مدیر بررسی کتاب خواستم فهرست بررسی‌کنندگان کتاب را برایم بیاورد. رفت و لیستی آورد که همه کد بود. آن‌وقت سال۸۰ هنوز سیستم کامپیوتری نبود. گفتم، این‌ها چیه؟ گفت، لیست بررسی‌کنندگان است. گفتم این‌ها که شماره و حروف است، اسامی و تخصص‌ها را بیاور. گفت، آن محرمانه است! گفتم، من مدیر کتابم، یعنی چی محرمانه است؟ نباید بدانم چه‌کسی و با چه تخصصی کتاب‌ها را بررسی می‌کند؟ گفت، اصلاً اداره کتاب زیرنظر وزارت ارشاد نیست! وزارتخانه فقط مسئول تامین جا و هزینه‌هاست و اداره زیرنظر شورای فرهنگ عمومی است. به معاون موضوع را گفتم. گفت، بله، پیچیده است؛ طرحی بده تا اقدام کنیم. مدتی بعد چندنفر از بزرگان عرصه ادبیات را دیدم؛ گفتند، کجایی؟ گفتم؛ سانسورچی شدم و ماجرا را تعریف کردم. استاد احمد سمیعی که در آن جمع بود، گفت آن بخش از زمان رضاخان بدنام است، شما چرا قبول کردی حتماً ترک کن و استعفا بده. استاد سیدحسینی هم خیلی با احساسات و لطف به من گفت، نخیر جای تو و روحیه تو نیست؛ تردید نکن. رفتم وزارتخانه استعفا نوشتم. کلید اتاق را در پاکت گذاشتم و دادم دفتر معاونت.»

ناشناس و محرمانه‌بودن نام ممیزها، البته امکان ارزیابی دقیق از میزان سواد، شناخت، تخصص و صلاحیت آن‌ها را دشوار می‌کند. اما وقتی نتیجه بررسی‌ها و نظر آن‌ها در مورد یک کتاب، ملاک و معیار قرار می‌گیرد؛ مشخص می‌شود که عموماً پیشنهادهای حذف یا اصلاح ارائه‌شده ناشی از بدفهمی یا کم‌سوادی است. قطعاً در اداره بررسی کتاب دستورالعملی برای ارزیابی و ممیزی تدوین شده و آن را در اختیار ممیزها می‌گذارند. مثلاً فهرست کلماتی که در شعر و داستان نباید به‌کار رود یا جایگزین آن‌ها (گاهی همین دستورالعمل‌هاست که موجب کمدی‌شدن سانسور در ایران یا نتیجه کار ممیزی می‌شود). اما هر متن و کتابی را نمی‌توان به ارزیابی ناشناخته‌ای سپرد و از او خواست تا مطابق دستورالعمل بررسی کند که مورد سانسوری دارد یا خیر.

باید پرسید آیا مجموعه شعر استاد شفیعی‌کدکنی به همین ارزیابان و ممیزان که سطح سواد، معرفت و تخصص‌شان نامعلوم است، سپرده شده تا نظر دهند؟ آیا اساساً در مجموعه ارشاد و نهادهای وابسته و مرتبط آن‌ها کسی که قابلیت و صلاحیت بررسی کتاب کدکنی را داشته باشد، وجود دارد؟

اگر ساختار بوروکراتیک و نیروی انسانی دولت کنونی و میزان کفایت و کارآمدی آن را که در همه حوزه‌ها مشکل، مسئله و بحران ایجاد کرده است، در نظر آوریم، سپردن مجموعه شعر یک استاد مسلم شعر و ادب فارسی به ممیزی در کلاس سایر متخصصان این ساختار، امر غریبی نیست. این، شدت تأسف و غلظت فاجعه است که افزون‌تر از همیشه است.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی