معمای بلاروس
زمانی که دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگشت، کمتر کسی پیشبینی میکرد که بلاروس به یکی از نخستین میدانهای آزمون سیاست خارجی او بدل شود.
زمانی که دونالد ترامپ به کاخ سفید بازگشت، کمتر کسی پیشبینی میکرد که بلاروس به یکی از نخستین میدانهای آزمون سیاست خارجی او بدل شود. با این حال، ظرف چند ماه، الکساندر لوکاشنکو در مینسک میزبان مقامات عالیرتبه غربی بود؛ آن هم درست در زمانی که نیروهای روسیه و بلاروس در حال اجرای رزمایشهای نظامی در مرزهای ناتو بودند و ناظران آمریکایی نیز بر آن نظارت داشتند.
در همین حین، یک فرستاده ویژه ریاستجمهوری آمریکا میانجیگری بزرگترین تبادل زندانیان از زمان سرکوبهای سال ۲۰۲۰ توسط لوکاشنکو را بر عهده گرفت. اخیراً نیز بلاروس ۱۲۳ زندانی سیاسی را در ازای لغو تحریمهای واشنگتن بر صنعت پتاس (مادهای کلیدی در تولید کودهای شیمیایی که بلاروس سومین تولیدکننده بزرگ آن در جهان است) آزاد کرد.
البته، این تغییر ناگهانی واقعیت بنیادین را دگرگون نساخته است: بلاروس همچنان متحدی سرکوبگر برای روسیه باقی مانده است. بیش از ۱۰۰۰ زندانی سیاسی همچنان در بند هستند و مکانیزمهای سرکوبی که منجر به حبس آنان شد، کاملاً پابرجا هستند؛ چنانکه گروههای حقوق بشری مستند کردهاند، آزادیهای اخیر با موج تازهای از بازداشتها همراه بوده است.با این وجود، اقدامات ترامپ برای تبدیل مینسک به آزمایشگاهی جهت «دیپلماسی معاملاتی»، به اهرم فشاری حساس هم برای مسکو و هم برای بروکسل تبدیل شده است.
از سال ۲۰۲۰، بلاروس به چرخدندهای حیاتی در ماشین اقتصاد جنگی روسیه بدل شده است. این کشور میزبان نیروهای نظامی و تسلیحات هستهای تاکتیکی روسیه است و صدها شرکت دولتی بلاروس برای تأمین نیازهای جنگی مسکو تغییر کاربری دادهاند. در مقابل، اقتصاد بلاروس با وامهای روسیه، انرژی یارانهای و دسترسی به بازار این کشور سرپا نگه داشته شده است.
با این حال، لوکاشنکو لزوماً از این وابستگی خشنود نیست؛ او دیرزمانی است که ترجیح میدهد برای کسب حدی از خودمختاری، غرب و روسیه را در برابر یکدیگر بازی دهد. با بازگشت ترامپ به قدرت، مینسک کوشیده است تا فضای مانوری برای خود ایجاد کند.
برای نمونه، لوکاشنکو انگیزه بالایی برای دستیابی هرچه سریعتر به توافق صلح در اوکراین دارد. هر چه جنگ بیشتر به درازا بکشد، بلاروس عمیقتر در تاروپود نظامی و اقتصادی روسیه گرفتار میشود، تحریمهای غرب سختتر میگردند و خطر کشیده شدن بلاروس به نبرد مستقیم افزایش مییابد؛ سناریویی که هیچکس در مینسک خواهان آن نیست.
نتیجه ایدهآل برای لوکاشنکو توافقی است که قدرت او را تضمین کند، برخی تحریمها را لغو نماید و خطوط مقدم نبرد را تثبیت کند. چنین توافقی حکومت او را ثبات میبخشد و همزمان چتر امنیتی روسیه را حفظ میکند. در این بستر، رهبر بلاروس روی تلاش ترامپ برای دستیابی به توافق با مسکو سرمایهگذاری کرده است و ترامپ نیز از این پیشدستی استقبال کرده است. هرچه باشد، ایالات متحده از وجود یک بلاروسِ اندکی مستقلتر نفع میبرد.
تعامل ترامپ با بلاروس، اروپاییها را در موقعیتی حقیقتاً دشوار قرار داده است. از یک سو، آنها آگاهاند که لوکاشنکو نمیتواند واقعاً از روسیه فاصله بگیرد. وقتی پای «امنیت سخت» به میان میآید، مینسک در چارچوبهای ترسیمشده در مسکو عمل میکند.
حتی زمانی که بلاروس از اهرم فشار مهاجرت علیه لهستان یا لیتوانی استفاده میکند، این عملیاتها متکی به پشتیبانی لجستیکی و سیاسی روسیه هستند و در حالی که ترامپ ممکن است اهرم فشاری بر روسیه داشته باشد، در طول سال گذشته روشن شده است که او چندان تمایلی به استفاده از آن در جهت منافع اروپا ندارد.
از سوی دیگر، اتحادیه اروپا فضای مانور چندانی در برابر واشنگتن ندارد. اگر ایالات متحده به اروپاییها فشار بیاورد تا بهعنوان بخشی از یک توافق گستردهتر با مسکو ــ بهویژه توافقی در قالب کمک به آتشبس در اوکراین ــ تحریمها علیه بلاروس را کاهش دهند، بروکسل تحت فشار زیادی برای تمکین از این خواسته قرار خواهد گرفت.
با وجود چنین کلافِ پیچیده ژئوپلیتیکی، شاید برای اتحادیه اروپا امنتر باشد که با تعاملات تحت رهبری آمریکا همسو شود و سعی کند بهجای دنبال کردن مجموعهای از ابزارهای آشکارا متفاوت، نتیجه را در حوزههای محدودی که میتواند، شکل دهد.
با عادیسازی روابط ترامپ با بلاروس تحت حمایت روسیه، سرنوشت مخالفان بلاروسی در اروپا و امنیت این قاره اکنون بیش از پیش درهمتنیده شده است. این واقعیت ایجاب میکند که اتحادیه اروپا از گرفتار شدن در منطق معاملاتی که هر یک از این دو مؤلفه را تضعیف میکند، اجتناب ورزد.