اسرائیل و حزبالله هر دو خواهان پایان دادن به درگیری بودند
برندگان و بازندگان توافق آتش بس لبنان
هم اسرائیل و هم حزبالله خواهان رسیدن به این توافق بودند، چراکه میدانستند اگر در دوران ریاستجمهوری بایدن به چنین توافقی دست پیدا نکنند، بخت زیادی وجود دارد که جنگ به شکل قابل توجهی طولانیتر شود. جنگ طولانی به نفع هیچیک از دو طرف نبود.
بعد از اعلام رسمی توافق آتشبس میان اسرائیل و لبنان پس از ۱۳ ماه زد و خورد مستمر میان حزبالله لبنان و ارتش اسرائیل، شهروندان جنوب لبنان که از زمان آغاز کارزار بمباران سنگین جنوب لبنان توسط اسرائیل مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدهبودند، توانستند پس از ماهها به خانههایشان بازگردند. نخستوزیر لبنان، نجیب میقاتی، میزان آوارگی شهروندان لبنان را بزرگترین حجم آوارگی غیرنظامیان در تاریخ عنوان کردهبود.
حالا با توقف درگیریها در جنوب لبنان، بیش از یک میلیون لبنانی که خانههایشان را ترک کردهبودند میتوانند به مناطق سکونت خودشان بازگردند؛ هرچند این مناطق بر اثر بمباران وحشیانه جنوب لبنان توسط اسرائیل به شدت تخریب شدهاست. این نخستین بار نیست که جنوب لبنان با فجایع اینچنینی مواجه میشود. اسرائیل در سالهای ۱۹۷۸، ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ سه بار به جنوب لبنان حمله کردهبود و هر بار ویرانی شدیدی در این مناطق بر جا گذاشت.
بعد از جنگ ۲۰۰۶، حزبالله لبنان در یک کارزار وسیع بازسازی به سرعت مناطق جنوب لبنان و ضاحیه بیروت را بازسازی کرد تا بار دیگر برای سکونت جمعیت عمدتاً شیعه این مناطق مناسب باشد. همین اقدام حزبالله در بازسازی فوری مناطق جنگزده به شدت در محبوبیت این گروه در میان شهروندان منطقه اثرگذار بود و از آن زمان حزبالله توانست به عنوان یک حزب سیاسی قدرتمند با تعداد آرای قابل توجه نقش تاثیرگذاری در سیاست لبنان و پارلمان بازی کند.
اما شرایط در پی جنگ اخیر با گذشته متفاوت است. اسرائیل با استفاده از تسلط اطلاعاتی که در سالهای اخیر، بهویژه بعد از مداخله گسترده حزبالله در جنگ داخلی سوریه به دست آوردهبود، توانست ضربات سختی به ساختار فرماندهی و رهبری حزبالله لبنان وارد کند. این موضوع باعث میشود که در ادامه مسیر حزبالله راه سختی برای بازسازی خود در پیش داشتهباشد و توانمندیهای این سازمان برای تکرار کارزار بازسازی جنوب لبنان نسبت به گذشته سختتر شود.
در عین حال ممکن است گروههای رقیب در لبنان نیز با استفاده از موقعیت تضعیف جایگاه حزبالله بخواهند جلوی اقدامهای آینده حزبالله مانعتراشی کنند تا با تضعیف هر چه بیشتر این گروه جایگاه خود را در سیاست داخلی لبنان تقویت کنند.
گروههای لبنانی در ماههای گذشته و در برابر دشمن مشترک لبنان، یعنی اسرائیل، همبستگی کمسابقهای نشان دادند و بهرغم اختلافنظرها و رقابتهای همیشگی سیاسی درون لبنان و بهرغم علاقه اسرائیل به ایجاد هرج و مرج و شورش در لبنان همزمان با جنگ، تلاش کردند تا پشت حزبالله را خالی نکنند. اما با شروع آتشبس با اسرائیل، معلوم نیست که آتشبس داخلی هم در لبنان باقی بماند. گروههای لبنانی سابقه طولانی در شوریدن علیه یکدیگر چه به لحاظ سیاسی و چه حتی به شکل نظامی دارند.
دیدگاهها در مورد برندگان و بازندگان آتشبس اخیر متفاوت است. برخی حزبالله را پیروز تلقی میکنند و گروهی معتقدند که اسرائیل در این نبرد برنده شد. همه تحلیلگران هم استدلالهای خاص خودشان را دارند. هواداران اسرائیل میگویند که تلآویو از سال ۲۰۰۶ خواستار اجرای مفاد قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، عقبنشینی حزبالله به شمال رودخانه لیتانی، آغاز فرآیند خلع سلاح حزبالله و استقرار ارتش لبنان در مناطق جنوب رودخانه لیتانی و مرز با اسرائیل بود.
در عین حال این تحلیلگران میگویند که اسرائیل پس از ۱۳ ماه عاقبت موفق شد تا با توقف درگیریها بیش از ۷۰ هزار شهروند را که از مناطق جنوبی آواره شدهبودند به مناطق سکونت خود برگرداند. علاوه بر این ادعا میشود که پیروزی دیگر اسرائیل این بود که باعث شد شرط حزبالله برای آتشبس، یعنی توقف درگیریها در غزه نقض شود و بدون اینکه جنگ غزه پایان پیدا کند، حزبالله لبنان مجبور به پذیرش آتشبس شود. به اعتقاد این دسته از تحلیلگران، همه این عوامل در کنار آسیب اساسی به ساختار فرماندهی و رهبری حزبالله، یک پیروزی بزرگ برای اسرائیل بود.
اما در جانب دیگر، هواداران پیروزی حزبالله معتقدند که این گروه لبنانی بار دیگر بدون اینکه ذرهای از خاک لبنان را واگذار کند با مقاومت خود توانست اسرائیل را وادار به پذیرش آتشبسی کند که به معنای بازگشت نیروهای اسرائیلی به پشت «خط آبی» (خط عقبنشینی سال ۲۰۰۰) کند. این دسته از تحلیلگران معتقدند که حزبالله توانست برای ۱۳ ماه یک نوار حائل چندین کیلومتری درون سرزمینهای اشغالی ایجاد کند و اسرائیل را وادار به تخلیه شهروندان از مناطق جنوبی کرد.
در کنار همه اینها هواداران پیروزی حزبالله میگویند که بهرغم تمام تبلیغات در مورد ضربات اساسی به ساختار فرماندهی و رهبری حزبالله و همچنین ادعاهای اسرائیل مبنی بر از بین بردن زرادخانه سلاحهای حزبالله لبنان، حتی یک روز هم عملیات موشکباران در عمق سرزمینهای اشغالی متوقف نشد و نیروهای حزبالله تا آخرین روز نبرد در مقابل نفوذ اسرائیل به خاک لبنان مقاومت کردند و اجازه ورود ارتش اسرائیل را به خاک لبنان ندادند.
اما واقعیت این است که هم اسرائیل و هم حزبالله هزینههای بسیار سنگینی برای جنگ ۱۳ ماهه پرداخت کردند و هیچیک از آنها تمایلی به ادامه جنگ نداشتند. اسرائیلیها میدانند که بهرغم تمام ضرباتی که به حزبالله وارد کردهاند، هنوز حزبالله بزرگترین نیروی نظامی و سیاسی در لبنان است. جنگ در جنوب لبنان مادامی که ارتش لبنان توانمندی همارز برای مقابله با اسرائیل نداشتهباشد، ادامه خواهد داشت و امکان خلع سلاح حزبالله بدون آمادگی کامل ارتش لبنان برای دفاع از خاک این کشور در مقابل «دشمن اسرائیلی» ایجاد نخواهد شد.
درست است که اتحادیه اروپا، فرانسه و آمریکا، وعدههایی برای کمک به بازسازی ارتش لبنان دادهاند، اما این وعدهها سال ۲۰۰۶ هم دادهشده بود و هرگز عملی نشد. تردیدی وجود ندارد که بهرغم همه اختلافهای داخلی درون لبنان، مادامی که ارتش لبنان توانایی دفاع از خاک این کشور را نداشتهباشد، حتی سرسختترین مخالفان حزبالله هم گامی جدی برای خلع سلاح این گروه برنخواهند داشت.
واقعیت این است که اگر ارتش لبنان توان کافی برای مقابله با تهدیدها داشتهباشد، حزبالله هم آمادگی دارد که از فاز نظامی وارد فاز کاملاً سیاسی شود. آنچه در ادامه میآید مجموعهای از یادداشتهای پژوهشگران اندیشکده شورای آتلانتیک است که در مورد آتشبس جنوب لبنان نوشتهاند.
بازنشر این یادداشتها به معنای تایید محتوای آنها نیست و فقط با این هدف توسط «هممیهن» ترجمه و بازنشر شدهاند تا مخاطبان ایرانی با رویکردها و نظریات کارشناسان و صاحبنظران بانفوذ و اندیشکدههای خارجی آشنا شوند.
انتخاب سخت حزبالله
نیکولاس بلنفورد پژوهشگر غیرمقیم برنامه خاورمیانه شورای آتلانتیک
ساعت چهار بامداد چهارشنبه هفته گذشته، آتشبسی که مدتها منتظر آن بودیم، فعلاً توقفی در درگیری ۱۳ ماهه میان اسرائیل و حزبالله لبنان برقرار کرد. با این حال این آتشبس همچنان شکننده است و در لبنان بدبینیهای زیادی در مورد استمرار بلندمدت آن وجود دارد. حتی در همان دقایق نخست آتشبس سربازان اسرائیلی به سمت خودرویی که به گفته اسرائیل «مظنونانی» را در «منطقه ممنوعه» جابهجا میکرد، تیراندازی کردند. بر اساس توافقنامه قرار نبود هیچ «منطقه ممنوعهای» وجود داشتهباشد.
علاوه بر این دهها هزار لبنانی که از روزهای نخست درگیری خانههای خود را در جنوب لبنان ترک کردهبودند، در ساعات نخست آتشبس، بهرغم هشدارهای ارتش اسرائیل که هنوز برای بازگشت زود است، شروع به بازگشت به محل سکونتشان کردند. هنوز تعدادی از سربازان ارتش اسرائیل در مناطق جنوب لبنان مستقر هستند، همین موضوع باعث میشود که ناگزیر این سربازان با شهروندان خشمگین لبنانی در روزهای آینده در فاصله نزدیک مواجه شوند.
براساس توافقنامه آتشبس قرار است ۶۰ روز توقف درگیریها برقرار شود که در طی آن نیروهای حزبالله قرار است به شمال رودخانه لیتانی عقبنشینی کنند. رودخانه لیتانی در نقاط مختلف بین ۳ تا ۲۷ کیلومتر با مرزهای لبنان و اسرائیل فاصله دارد. درواقع معنایش این است که حزبالله لبنان مواضع و تأسیسات نظامیاش را در جنوب لبنان رها میکند، هرچند نیروهایی که در منطقه جنوب زندگی یا کار میکنند در محل کار و زندگی خود باقی خواهند ماند. قرار است ارتش لبنان حدود ۵ هزار نفر نیرو در مناطق جنوب لبنان مستقر کند و نیروهای اسرائیل به پشت مرز بازگردند.
با توجه به میزان خسارتی که به روستاها و شهرهای جنوبی و حومه جنوبی بیروت وارد شدهاست، احتمالاً حزبالله به جای اینکه منابع خود را به بازسازی فوری ساختار نظامی و تسلیحاتیاش اختصاص دهد، تلاش خواهد کرد تا بر رفاه رأیدهندگان شیعه خودش تمرکز کند. شیعیان لبنان در طول درگیریها از حزبالله حمایت کردند و اگر قرار باشد این جمعیت در انتظار بازسازی خانههایشان ماهها در چادر زندگی کنند، به تدریج از میزان حمایتشان کاستهخواهد شد.
اسرائیل میگوید که اگر به این نتیجه برسد که حزبالله مفاد توافقنامه را رعایت نمیکند و ارتش لبنان و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد کاری در این مورد نمیکنند، حق اقدام یکجانبه را برای خود محفوظ میداند.
در طول یک سال گذشته حزبالله بخش زیادی از عنصر بازدارندگیاش را که از سال ۲۰۰۶ تا زمان آغاز جنگ در اکتبر ۲۰۲۳ باعث شدهبود آرامش ملتهبی در مرز لبنان و اسرائیل برقرار شود، از دست دادهاست. در ادامه مسیر احتمال زیادی وجود دارد که اگر اسرائیل احساس کند حزبالله برخلاف آتشبس اقدام میکند، به این گروه حمله کند. مسئله اینجاست که آیا حزبالله تصمیم خواهد گرفت که چنین حملاتی را پاسخ دهد یا اینکه حاضر میشود برای جلوگیری از جنگی که ثابت شد برای این سازمان بسیار پرهزینه است، حاضر به هضم این ضربات بدون پاسخ باشد.
شکستی برای حزبالله، حماس و ایران
جاناتان پینکاف پژوهشگر اندیشکده شورای آتلانتیک
توافقنامه آتشبس در بهترین شرایط فرصتی ایجاد خواهد کرد که بتواند امنیتی را که در دو دهه گذشته انتظار داشت براساس قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، داشتهباشد، عملاً اجرایی شود. شکست اجرای آن قطعنامه عامل اصلی وضعیت کنونی بود. حزبالله در طول این دوران سلاحهای پیشرفتهای را که از ایران منتقل میشد دریافت میکرد و در جنوب رودخانه لیتانی مستقر میکرد و از آنجا به اسرائیل حمله میکرد و به همین وسیله امروز اسرائیل را تهدید میکند اما اگر توافق هفته گذشته موفق باشد و ارتش لبنان موادی را اجرا کند که اجازه نمیدهد حزبالله در جنوب مستقر شود و بر امنیت منطقه مسلط شود، حزبالله را که پیش از این هم با حملات سنگین اسرائیل در ماههای گذشته تضعیف شدهبود، بیش از پیش تضعیف خواهد کرد.
چنین اقدامی باعث تقویت عناصری از دولت لبنان خواهد شد که با حزبالله متحد نیستند. در عین حال این آتشبس اجازه خواهد داد تا خانوادههای اسرائیلی که نزدیک به یک سال از مناطق شمالی آواره شدهبودند به خانههای خود بازگردند. همزمان این آتشبس مهلت نفس کشیدن قابل توجهی در اختیار شهروندان لبنان قرار میدهد که دهها حمله را تحمل کردند و هزاران کشتهدادند و نزدیک به یک میلیون نفر از آنان آواره شدند.
آنچه به اندازه همه مسائل فوقالذکر اهمیت دارد، این است که این آتشبس پیوند قوی میان حماس و حزبالله را قطع میکند. بهخصوص که حزبالله پیش از این وعده دادهبود مادامی که آتشبس در نوار غزه برقرار نشود، حملاتش را به اسرائیل متوقف نخواهد کرد. این آتشبس در عین حال علیه منافع ایران است. تهران بعد از حملاتش به اسرائیل، با حمله اسرائیل که باعث شد سامانههای پدافندیاش از بین برود و همچنین حملات گزارش شده به تأسیسات اتمی پارچین [در پارچین تأسیسات اتمی اعلامشدهای وجود ندارد – هممیهن] شاهد تضعیف شدید بازدارندگیاش بود.
احتمالاً ایران به صورت چراغ خاموش از این توافق حمایت میکند، چراکه تصور میکند وارد کردن فشار به حزبالله و دولت لبنان برای مخالفت با این آتشبس باعث خواهد شد که حملات شدید اسرائیل ادامه پیدا کند و مخاطره از بین رفتن حزبالله تشدید شود. حزبالله همواره نوک تیز پیکان راهبرد بازدارندگی ایران بود اما با پذیرش این توافق، ایران این ریسک را پذیرفتهاست که نتواند مجدداً مانند بعد از جنگ ۲۰۰۶ تواناییهای حزبالله را بازسازی کند و در نتیجه نتواند ساختار بازدارندگی منطقهای خود را نیز بازسازی کند.
نقش ترامپ در پایداری آتشبس
جینا ابرکومبی-وینستنلی سفیر پیشین ایالات متحده آمریکا در مالت
نهایتاً یک آتشبس در لبنان برقرار شد. آنچه قرار بود یک حمله سریع و ناگهانی از سوی ارتش اسرائیل به لبنان باشد تا توانمندیهای حزبالله را از میان بردارد، به یک جنگ فرسایشی تبدیل شدهبود. کشتن رهبران ارشد، زخمی کردن هزاران رزمنده و توانمندی فوقالعاده نیروی هوایی اسرائیل، باعث نشد که موج راکتهای حزبالله به سمت اسرائیل و کشتهشدن سربازان اسرائیلی متوقف شود.
هرچند اسرائیل برای حفاظت از سرزمینهایش در مقابل حمله میجنگید، حزبالله لبنان هم برای سرزمینهای خودش میجنگید اما در هر صورت، با توجه به جمیع عوامل، از جمله موفقیت اسرائیل، تشدید هزینههایی برای شهروندان غیرنظامی و اقتصاد لبنان، اراده حزبالله برای مبارزه، در تصمیمی هوشمندانه تضعیف شد. تضمینهای تازه میتواند اثرگذاری و پایداری بنیان این آتشبس یعنی قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد را تقویت کند. حتی اجرای ناقص این قطعنامه در سال ۲۰۰۶ نیز توانست ۱۶ سال از صلح و ثبات نسبی را برقرار کند. امروز هر دو طرف برای این موضوع آمادگی دارند.
موفقیت این توافق به دو تحول در آینده بستگی خواهد داشت؛ نخست اینکه ایران احساس کند با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا (که خودش را رئیسجمهور صلح معرفی میکند)، انزوایش کاهش پیدا خواهد کرد. این موضوع باعث خواهد شد که ایران اطمینان پیدا کند که حزبالله فعلاً به توافق احترام میگذارد. دوم اینکه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل احساس کند که تحت نظارت بیشتری قرار دارد. ترامپ اساساً اهل کوتاه آمدن نیست.
او دیدهاست که بهرغم تعهد دولت بایدن به امنیت اسرائیل، نتانیاهو مکرراً و صراحتاً رهبری آمریکا را تحقیر کرد. میتوان اینگونه استدلال کرد که سیاست جو بایدن در هماهنگی کامل با اسرائیل هرچند باعث از بین رفتن استمرار دولت خودش شد، باعث شد تا زندگی سیاسی نتانیاهو طولانیتر شود. سابقه ترامپ نشان میدهد که بعید است چنین اشتباهاتی را تکرار کند.
تصویر و شهرت ترامپ به عنوان فردی قدرتمند و با اراده، برای او اولویت دارد و تصمیم خردمندانه برای نتانیاهو این است که سعی کند باعث دلخوری ترامپ نشود. حمایت از اسرائیل الزاماً به معنای حمایت از نتانیاهو نیست.
اکنون فرصتی ایجاد شدهاست تا بار دیگر نگاهی به غزه انداختهشود. هرچند ترامپ عمدتاً در مورد این جنگ سکوت کردهاست، اما هیچ نشانهای هم بروز ندادهاست که فکر کند ادامه آتشافروزی بهترین گزینه برای اسرائیل است. درست مثل ریچارد نیکسون که گزینه گشایش در روابط با چین را انتخاب کرد، این امید وجود دارد که ترامپ هم راهکاری دیگر انتخاب کند.
اصل توافق از جزئیات آن مهمتر است
دنی سیترینوویچ تحلیلگرا اطلاعاتی پیشین ارتش اسرائیل
بعد از بیش از یک سال اسرائیل و لبنان به یک آتشبس رسیدند که عملاً به جنگ اسرائیل و حزبالله که از ۸ اکتبر ۲۰۲۳ شروع شدهبود، پایان داد. هدف حزبالله از این جنگ این بود تا اسرائیل را وادار به پایان دادن به کارزار نظامی خود در غزه کند. اسرائیل در این جنگ دستاوردهای مهمی به دست آورد. شاید مهمترین دستاورد از میان برداشتن رهبران ارشد حزبالله و همچنین قطع کردن پیوند محکم میان لبنان و غزه بود که به صورت جدی شعارهای محور مقاومت تحت حمایت ایران را از بین برد اما نباید واقعیت را پنهان کرد: شکی نیست که حزبالله آسیب دیدهاست، اما از بین نرفته و از هم نپاشیدهاست و همچنان قدرتمندترین سازمان چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ سیاسی در لبنان است.
هم اسرائیل و هم حزبالله خواهان رسیدن به این توافق بودند، چراکه میدانستند اگر در دوران ریاستجمهوری بایدن به چنین توافقی دست پیدا نکنند، بخت زیادی وجود دارد که جنگ به شکل قابل توجهی طولانیتر شود. جنگ طولانی به نفع هیچیک از دو طرف نبود. اما آینده این توافق به مفاد آن و مشوقهای احتمالی زیرمیزی که ایالات متحده آمریکا به اسرائیل میدهد، بستگی ندارد. بلکه آینده این توافق با میزان اراده اسرائیل در ایجاد مانع در مقابل ایران برای بازسازی توانمندیهای حزبالله بستگی دارد. بازسازی حزبالله برای تهران یک ضرورت است، چراکه تضعیف حزبالله آسیب جدی به بازدازندگی ایران وارد میکند.
برای لبنان این امید وجود دارد که تضعیف حزبالله و درگذشت حسن نصرالله، باعث تقویت نیروهای میانهروتر در سیاست لبنان شود. نخستین آزمون برای این چشمانداز انتخاب رئیسجمهور لبنان است. تضعیف سیاسی و نظامی حزبالله درهایی را برای تغییرات عمده در خاورمیانه باز میکند. از جمله این گشایشها میتوان به تضعیف عناصر سوریهای محور مقاومت و تبدیل ارتش لبنان به نیروی نظامی مسلط در کشور اشاره کرد.
اما در هر صورت تعیینکنندهترین عامل این است که آیا برخلاف موضع سهلگیرانه اسرائیل بعد از جنگ ۲۰۰۶، حالا آیا اسرائیل آمادگی جلوگیری از بازسازی حزبالله را دارد یا نه. این موضوع مهمترین علامت سوال در مورد توافق آتشبس است.
عدالت در غزه به اندازه آتشبس لبنان مهم است
گیسو نیا وکیل حقوق بشر
خبر برقراری آتشبس میان حزبالله لبنان و اسرائیل، قطعاً یک خبر خوب است. هرچند شاید یکی از عوارض این توافق این بود که دولت فرانسه تصمیم گرفت به ازای آن عدالت را معامله کند. گزارشهای نخستین حاکی از آن بود که نتانیاهو تهدید کردهبود اگر این کشور تضمین ندهد که حکم بازداشت دیوان بینالمللی کیفری را برای بازداشت او اجرا نمیکند، جلوی مشارکت فرانسه در این توافق را خواهد گرفت.
وزارت خارجه فرانسه درست ساعاتی پس از اجرای آتشبس بیانیهای صادر کرد که به دلیل مصنویتهایی که بهعنوان نخستوزیر اسرائیل برای نتانیاهو وجود دارد، فرانسه نمیتواند حکم دیوان را اجرا کند. به نظر میرسد که این بیانیه گزارشهای قبلی را تایید کرد. گزارشهایی هم وجود دارد که یک مقام رسمی اسرائیلی این بدهبستان را تایید کردهاست.
موضع فرانسه یک چرخش بسیار مهم نسبت به موضعگیریهای پیشین این کشور بود که درست چند روز قبل تاکید کردهبود که به عنوان یک کشور عضو دیوان بینالمللی دادگستری، تعهدات خود را نسبت به دیوان عملی خواهد کرد. این تعهدات به وضوح روشن است. همه کشورهای عضو دیوان موظف هستند که کاملاً با احکام دیوان همکاری کنند؛ از جمله اینکه افرادی را که حکم بازداشت دارند در حوزه سرزمینی خود بازداشت کنند و به دیوان تحویل دهند.
ماده ۲۷ پیماننامه رم تاکید میکند که اجرای حکم «بدون توجه به مقام رسمی اشخاص» است و مصونیتهای مرتبط با رهبران کشورها به احکام دیوان تسری پیدا نمیکند؛ تصمیمی که اخیراً یکی از دفاتر پیشدادگاه در مورد سفر اخیر ولادیمیر پوتین به عنوان رئیسجمهور روسیه به مغولستان به عنوان یکی از اعضای دیوان بینالمللی دادگستری اتخاذ کرد، نشان میداد که جایگاه سیاسی پوتین نقشی در اجرای حکم در رابطه با او ندارد. این موضوع بهویژه در ماده ۹۸ پیماننامه رم ذکر شدهاست که هیچ مصونیتی برای رهبران کشورهای غیر عضو وجود ندارد.
تصمیم دولت فرانسه وقتی عجیبتر میشود که بدانیم دادگاههای فرانسه حکم دادهاند که بشار اسد، رئیسجمهور سوریه در فرانسه از مصونیت برخوردار نیست. به این ترتیب امتناع فرانسه از پذیرش اصول پذیرفتهشده مصونیت در قبال دادگاههای بینالمللی نشانهای از معاملههای پشت پرده و بدهبستانهای سیاسی است.
تردیدی نیست که در طول تاریخ شاهد نمونههایی از تقابل میان اهداف عدالت بینالمللی و فرآیندهای صلح بودهایم، از جمله در مواردی که در مذاکرات برای برخی از مقامهای رسمی درخواست عفو دادهشدهاست. اما اینکه از عدالت برای قربانیان در غزه به عنوان اهرم مذاکره برای زمین گذاشتن سلاح در لبنان استفاده شود و اینکه فرانسه تعهد همیشگیاش به پروژه عدالت بینالمللی را کنار بگذارد، به هیچ وجه خوشحالکننده نیست.