محمد خواجویی مدیر گروه لبنان مرکز مطالعات خاورمیانه مطرح کرد:
ابهامات توافق آتشبس میان لبنان و اسرائیل
محمد خواجویی، مدیرگروه لبنان در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفتوگو با هممیهن گفت: از صحبتهایی که نتانیاهو و بایدن در خصوص توافق آتشبس مطرح کردند، اینطور برمیآید که اگرچه در متن توافق اشارهای به حق اسرائیل برای آزادی عمل نظامی در لبنان نشده است اما گویی اینکه در عمل این حق و این اجازه به اسرائیل داده شده است.
محمد خواجویی، مدیرگروه لبنان در مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفتوگو با هممیهن گفت: از صحبتهایی که نتانیاهو و بایدن در خصوص توافق آتشبس مطرح کردند، اینطور برمیآید که اگرچه در متن توافق اشارهای به حق اسرائیل برای آزادی عمل نظامی در لبنان نشده است اما گویی اینکه در عمل این حق و این اجازه به اسرائیل داده شده است.
آقای بایدن در صحبتهایش اشاره کرد که ما از حق اقدام نظامی اسرائیل در صورت نقض آتشبس از طرف لبنان حمایت میکنیم. نتانیاهو نیز در سخنانش اشاره کرد که در صورتیکه کوچکترین نقضی ببینیم، اقدام نظامی خواهیم داشت و حتی تاکید کرد که این نقض اگر در حد حفر یک تونل باشد.
توافق آتشبسی که از چهارشنبه هفته گذشته آغاز شده است، چالشهای فراوانی را به همراه خواهد داشت که نخستین آن موضوع نقض مکرر از سوی ارتش اسرائیل است، تحلیل شما از هدف تلآویو برای این اقدامات چیست؟
از همان روزهایی که مذاکرات آتشبس بین دو طرف در جریان بود، شنیده میشد اسرائیل بر موضوع حق این رژیم برای حمله نظامی به لبنان در صورت نقض توافق، تاکید دارد. موضوع آزادی عمل برای اقدام نظامی اما مسئلهای نبود که مورد تایید طرف لبنانی باشد و به همین منظور نیز اصرار بر حذف آن از سوی دولت لبنان مطرح شد. طبیعتاً خیلی عجیب بود که به یک باره بهرغم تعیین تکلیف این خواست حاشیهبرانگیز و بدون هیچ توضیحی، اسرائیل توافق را پذیرفت.
از صحبتهایی که نتانیاهو و بایدن در خصوص توافق آتشبس مطرح کردند، اینطور برمیآید که اگرچه در متن توافق اشارهای به این حق اسرائیل نشده است اما گویی اینکه در عمل این حق و این اجازه به اسرائیل داده شده است. آقای بایدن در صحبتهایش اشاره کرد که ما از حق اقدام نظامی اسرائیل در صورت نقض آتشبس از طرف لبنان حمایت میکنیم.
نتانیاهو نیز در سخنانش اشاره کرد که در صورتیکه کوچکترین نقضی ببینیم، اقدام نظامی خواهیم داشت و حتی تاکید کرد که این نقض اگر در حد حفر یک تونل باشد. معنای این سخنان این است که بهرغم آنکه در متن توافق اشارهای به اصل آزادی عمل اسرائیل نشده است اما در عمل این آزادی به اسرائیل داده شده است و تلآویو نیز درصدد است تا در روزهای آغازین توافق، از این حق بهره ببرد تا آن را تثبیت کند و این مشابه همان وضعیتی است که سالهاست در سوریه در جریان است.
این همان شرایطی است که اسرائیل سالها آرزوی آن را داشت اما به دلیل وضعیتی که برای حزبالله ایجاد شده، اسرائیل به دنبال این است که معادله امنیتی جدید که مدنظرش است را در عمل اجرایی میکند و در این مسیر، پشتیبانی آمریکا را نیز دارد.
آیا در این شرایط که به گفته شما حق آزادی عمل نظامی بهصورت نانوشته به اسرائیل داده شده، میتوانیم بگوییم آتشبس به حدی شکننده است که ممکن است دور جدیدی از درگیریها در مرز شکل بگیرد؟
این موضوع بسیار پرریسک است به این معنا که به دلیل شرایطی که امروز حزبالله در آن قرار گرفته، شاید طرف اسرائیلی به این نتیجه رسیده که ریسک بالای احتمال آغاز مجدد جنگ مانع از هرگونه اقدام از سوی لبنان شود. به نظر من، این وضعیت میتواند بهصورت کلی، توافق آتشبس را بسیار شکننده کند چراکه در توافق درست است که حق دفاع ذکر شده اما این مسئله سوالبرانگیز است که چه کسی تشخیص خواهد داد که این نقض قطعنامه اتفاق اقتاده است و جایگاه کمیته ناظر به چه شکل است.
آیا باید موارد نقض به این کمیته گزارش داده شود یا سرخود میتوانند اقدامی انجام دهند. اینکه اسرائیل در حال اقدام نظامی است نشان میدهد که در حال تثبیت همین حق است و بیتردید این موضوع توافق را شکننده میکند اما بعید است در این شرایط حزبالله وارد درگیری شود چراکه امکان شکلگیری یک جنگ فراگیر همچنان وجود دارد هرچند این را به نشانه خواست اسرائیل برای آغاز مجدد جنگ نمیدانم و تنها خواستار برقراری نظم جدید مدنظر خود پس از آتشبس است و اجرای این حملات در جهت عادیسازی این خواست است.
ما با یک تجربه هم روبهرو هستیم و تجربه دو دهه اخیر نشان میدهد که بهرغم وجود قطعنامهای که در سال ۲۰۰۶ برقرار شده در عمل وضعیت به صورتی شد که حزبالله هم توانست حضور نظامی خود را در منطقه تثبیت کند و حتی افزایش دهد. اسرائیل نمیخواهد وضعیت به قبل تغییر کند و حتی فراتر از این میخواهد تا هر زمان اقدامی از منظر اسرائیل نقض قطعنامه باشد، تلآویو بتواند وارد عمل شود. در اصل اسرائیل میخواهد خود را برای شرایط جدیدی آماده کند و نشان دهد وضعیت با گذشته متفاوت است و کسی تصور نکند میتواند در آن منطقه اقدامی را علیه اسرائیل صورت دهد.
دو نقطه مبهم دیگر در توافق آتشبس میان اسرائیل و لبنان این است که نخست مشخص نشده عملکرد کمیته نظارت بر آتشبس چگونه خواهد بود چراکه دو بازیگر جدید به این کمیته اضافه شدهاند و بهویژه اضافه شدن طرف آمریکایی به این کمیته خیلی میتواند ابعاد سختگیرانهای را در مسیر اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ ایجاد کند که مانند گذشته این قطعنامه صرفاً جوهری بر روی کاغذ نباشد.
منتهی موضوع مبهم سازوکار نظارتی این کمیته است که این تعریف درستی نشده و میتواند شمولیت یافته و چالشی را برای حاکمیت لبنان ایجاد کند. وقتی ما میگوییم، طرفی ناظر اجرای قطعنامه است، این نظارت میتواند ابعاد گستردهای داشته باشد و طبیعتاً این یکی از ابهامات است.
همچنین مسئله دیگر که این روزها خیلی مورد سوال قرار میگیرد، بندهای مرتبط با ممنوعیت در اختیار داشتن سلاح از سوی طرفهای غیر از دولت است که اشاره به همان پروژه خلع سلاح حزبالله دارد. باید این نکته را بگویم که این موضوع جدیدی نیست و در قطعنامه ۱۷۰۱ نیز به قطعنامههای پیشین مانند ۱۵۵۹ و ۱۶۸۰ ارجاع داده شده بود که هر دو به موضوع خلع سلاح حزبالله اشاره داشتند اما دلیل عدم اجرای آن این بود که در صحنه داخلی لبنان امکان این امر با توجه به دست برتر حزبالله وجود نداشت.
حالا پرسش این است که آیا این بند اجرا نشده، در توافق اخیر اجرایی خواهد شد یا خیر، من معتقدم این بند همچنان قابلیت اجرایی شدن ندارد چراکه هم آرایش سیاسی به گونهای نیست که به این هدف حداکثری دست پیدا کند چراکه ممکن است برای خود لبنان تبعات امنیتی داشته باشد و منجر به جنگ داخلی شود.
همچنین بسیاری از گروههای حتی مخالف حزبالله نیز خلع سلاح را به دلیل تبعات امنیتی بعد از آن ناشی از تهدیدات اسرائیل عاقلانه نمیدانند. بنابراین معتقدم این بند قابلیت اجرایی ندارد و تمام تمرکز این توافق بر روی مرز تا رود لیتانی و مسدود کردن مسیرها برای تسلیح حزبالله خواهد بود.
اگر نگاهی به فضای سیاست داخلی لبنان داشته باشیم، بلافاصله پس از برقراری آتشبس، نبیه بری، تاریخ ۹ ژانویه را برای برگزاری جلسه پارلمان به منظور انتخاب رئیسجمهور خبر داد و این در حالی است که معادلات داخلی به شدت تحت تاثیر وضعیت فعلی حزبالله قرار داد، تحلیل شما از هفتههای آینده چیست؟
اتفاقی که افتاده این است که صحنه داخلی لبنان دچار تغییراتی شده به این معنا که طبیعی بود با اتفاقی که برای حزبالله افتاده و قدرتش همزمان در بُعد نظامی- امنیتی و سیاسی تضعیف شده است، آرایش سایر نیروها در صحنه سیاست داخلی نیز تغییر خواهد کرد و ما این را قطعاً در پروندههایی نظیر انتخاب رئیسجمهور و ایجاد دولت آینده خواهیم دید.
تا سالها، حزبالله نظمدهنده سیاست داخلی در لبنان بود، طبیعتاً با تضعیفش، این قدرت نظمدهندگی کاهش پیدا میکند و با کاهش این قدرت، احتمالاً با شاهد نوعی تعادل در وزن نیروها خواهیم بود. این تعادل، قاعدتاً، در اولین پرونده یعنی انتخاب رئیسجمهور نشان داده خواهد شد و احتمالاً لبنان به سمتی میرود که رئیسجمهور و دولت برآمده از توافقی که شکل میگیرد براساس نوعی تعادل بین نیروها خواهد بود و هیچ طرفی نمیتواند بهصورت یکجانبه صحنه سیاست را براساس معادلات خودش تنظیم کند و در شرایطی که ارتش لبنان هم با توجه توافق اخیر، نقشآفرینی بیشتری از گذشته پیدا کرده است بهویژه در حوزه اجرای قطعنامه ۱۷۰۱، طبیعتاً با این افزایش نقشآفرینی، نقش فرمانده ارتش یعنی جوزف عون نیز افزایش پیدا خواهد کرد و در این شرایط شانس ژنرال برای تصدی پست ریاستجمهوری بسیار بالاتر خواهد رفت؛ بهویژه آنکه از حمایت بینالمللی بهویژه از سوی ایالات متحده برخوردار است. این در مقایسه با طرفهای دیگر است که از شانس به مراتب کمتری برای ایجاد اجماع برخوردار هستند.
با توجه به اینکه در حال حاضر ایالات متحده به عنوان کشور اصلی ضامن آتشبس است و احتمالاً قطر مانند سال ۲۰۰۶، نقش اصلی را در بازسازی مناطق آسیبدیده ایفا خواهد کرد، آیا حزبالله نیز به انتخاب فرمانده ارتش که پیش از این با آن مخالفت میکرد، تن خواهد داد؟
اساساً دیگر در این مقطع زمانی، سرمایهگذاری و تاکید بر گزینهای مانند سلیمان فرنجیه تقریباً غیرممکن است. درست است که این گزینه مطلوب حزبالله و آن بلوک است اما دیگر ناممکن است. ما از تضعیف جایگاه حزبالله صحبت میکنیم و طبیعتاً پس از این شاهد وتوی سیاسی این حزب مانند آنچه پیش از این شاهد بودیم، نخواهیم بود. حزبالله امروز تحت انتقاد حتی برخی از گروههای نزدیک به خود قرار گرفته است و در چنین شرایطی امکان اینکه بتواند گزینه مدنظر و مطلوب خودش را مطرح کند. وجود ندارد.
به هر حال حزبالله الان در شرایطی است که بخش قابل توجهی از چهرههای جهادی، نظامی و امنیتی خود را از دست داده است و عمده چهرههایی که امروز حزبالله را به جلو میبرند، نیروهای سیاسی هستند و این نشان میدهد حزبالله در روزهای آینده بیشتر توان خود را در عرصه سیاسی خواهد گذاشت و این به منظور ترمیم جایگاه این حزب در فضای داخلی است تا بار دیگر خودش را به عنوان بخشی از پیکره لبنان تثبیت کند چراکه میداند هدف نهایی که اسرائیل و آمریکا دنبال میکنند همان انزوای حزبالله است و این حزب به این واقعیت واقف است. لازمه ترمیم این جایگاه سیاسی نیز نرمش است و حزبالله در پرونده ریاستجمهوری این نرمش و انعطاف را نشان خواهد داد تا خود را با شرایط بعدی لبنان پیوند بزند.