| کد مطلب: ۲۱۸۴۲

پیچیدگی رقابت قدرت‌های بزرگ در غرب آسیا

پیچیدگی رقابت قدرت‌های بزرگ در غرب آسیا

همان‌طور که در خاطرات جمعی مردم در سراسر غرب آسیا و شمال آفریقا ثبت شده، رقابت‌های قدرت‌های بزرگ سرنوشت منطقه را در مقاطع حساس متعدد شکل داده است.

در نیمه اول قرن بیستم، در پی شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول، رقابت استعماری بین بریتانیا و فرانسه، مرزها و دولت-ملت‌های مدرن خاورمیانه را ایجاد کرد. در اواخر قرن و پس از پنج جنگ اعراب و اسرائیل، معاهدات مهم صلح و مذاکرات چندجانبه با میانجیگری قدرت‌های بزرگ، به‌ویژه ایالات متحده، منعقد شد. تهاجم عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت باعث استقرار دائمی نیروهای آمریکایی در خاورمیانه شد.

زنجیره‌ای از رویدادهای بعدی – از جمله حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ – با حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ به اوج رسید و ایالات متحده را به‌عنوان قدرت غالب در غرب آسیا و شمال آفریقا تثبیت کرد. با این حال، واشنگتن به‌زودی خود را غرق در بحران‌های ژئوپلیتیکی پی در پی ناشی از نفوذ فزاینده ایران، ظهور بازیگران غیردولتی، تداوم درگیری اسرائیل و فلسطین و افزایش تردید در میان متحدان آمریکا در مورد تعهدات امنیتی خود دید.

منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا (MENA) امروز محل اصلی رقابت بین ایالات متحده و رقبای بزرگ آن یعنی چین و روسیه است. چین به‌طور فزاینده‌ای انرژی خود را از خلیج‌فارس تامین می‌کند. روسیه هم برای محافظت از متحدان معدودی که در منطقه دارد و برای برهم زدن معماری امنیت منطقه‌ای به رهبری ایالات متحده سرمایه‌گذاری کرده است. هر سه قدرت، هم اهمیت ژئواستراتژیکی منطقه و خطرات آن برای صلح و امنیت جهانی و هم فرصت‌های اقتصادی و جمعیت جوانی که آینده آن را شکل خواهند داد، درک می‌کنند.

همه اینها قدرت‌های بزرگ جهان را در جست‌وجوی حضور نظامی، متحدان امنیتی، شرکای تجاری، سهم بازار و فرصت‌های سرمایه‌گذاری به منطقه کشانده است. موفقیت‌های این قدرت‌ها متفاوت بوده و نقشه ژئواستراتژیک پیچیده‌ای را ایجاد کرده است که قابلیت تعمیم به شکل گسترده را ندارد، اما در پروژه جدید اندیشکده کارنگی، ما منابع داده‌های مختلفی را گردآوری کردیم تا شیوه‌هایی را که ایالات متحده، چین و روسیه را به طور دوجانبه با کشورهای اتحادیه عرب و همچنین ایران، اسرائیل و ترکیه درگیر کرده‌اند، بین سال‌های ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۲ بررسی کنیم.

ما روی چهار شاخص یعنی تجارت، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی، صادرات تسلیحات و استقرار نظامی، تمرکز کردیم تا روند تعامل را نشان دهیم. به‌طور کلی، این پروژه یک دیدگاه منحصربه‌فرد و جامع از رقابت قدرت‌های بزرگ در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ارائه می‌دهد. در سال‌های اخیر، خرد متعارف در واشنگتن اغلب موضع‌گیری‌های اخیر ایالات متحده در خصوص غرب آسیا را به‌عنوان نشانه‌ای از «عقب‌نشینی» یا «خروج» توصیف می‌کند، در حالی که این نگرانی وجود دارد که چگونه چین یا روسیه ممکن است از «خلأ» به جای مانده استفاده کنند.

تنش‌زدایی بین ایران و عربستان سعودی که در سال ۲۰۲۳ با میانجیگری پکن انجام شد، اغلب به عنوان شاهدی برای این تغییر ذکر می‌شود. با این حال، پایگاه داده ما نیاز به تجزیه و تحلیل دقیق‌تری را نشان می‌دهد، زیرا الگوهای تعامل متفاوتی ظاهر شده‌اند که از یک کشور غرب آسیا و شمال آفریقا به کشور دیگر و از یک منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به منطقه دیگر متفاوت است. شبه‌جزیره عربستان را در نظر بگیرید.

از عربستان سعودی صادرکننده نفت گرفته تا یمن جنگ‌زده، این زیرمنطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در سال‌های اخیر در کانون توجه جهانی قرار داشته است. این منطقه محل استقرار مناطق تجاری بین‌المللی مانند تنگه باب‌المندب و تنگه هرمز، کابل‌های حیاتی و در عین حال آسیب‌پذیر زیردریایی در دریای سرخ و کشورهای برتر تولیدکننده نفت است. حملات اخیر به کشتیرانی بین‌المللی از سوی انصارالله، چالش‌های صلح و امنیتی را که می‌تواند از این منطقه فرعی نشأت بگیرد، به نمایش گذاشته است.

اختلالات تردد در دریای سرخ پیامدهای مهمی برای همه قدرت‌های بزرگ داشته است؛ برای نمونه ایالات متحده و متحدانش شاهد افزایش ۴۴ درصدی هزینه‌های حمل و نقل از چین به بنادر در امتداد دریای مدیترانه در دسامبر ۲۰۲۳ بوده‌اند. صادرات نفت روسیه به هند نیز به دلیل جلوگیری از دسترسی به کانال سوئز تحت تأثیر قرار گرفته است. در این منطقه فرعی، نفوذ سه قدرت بزرگ و تعامل آنها با بازیگران منطقه‌ای هر گونه توضیح ساده‌انگارانه را به چالش می‌کشد. درحالی‌که واشنگتن نیازی به نگرانی در خصوص تعامل دیپلماتیک و امنیتی خود با کشورهای حاشیه خلیج‌فارس ندارد، سایر عناصر نفوذ ژئواستراتژیک در حال تبدیل شدن به حوزه‌های رقابت با پکن و مسکو هستند.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی