| کد مطلب: ۱۹۷۹۲

سیاست واقعی در قبال ایران

فرید زکریا، تحلیلگر سیاسی

سیاست واقعی در قبال ایران

خاورمیانه امروز بیش از هر زمان دیگری به یک جنگ گسترده منطقه‌ای نزدیک شده است. توضیحات زیادی برای وقوع این رخداد وجود دارد. اما نیرویی وجود دارد که بر همه توضیحات سایه افکنده و آن ایران است. ایران به این نتیجه رسیده است که از طریق یک رویکرد تهاجمی بر ضد واشنگتن و متحدانش در منطقه، به جای آنکه چیزی از دست بدهد، چیزهای زیادی به‌دست خواهد آورد.

این واقعیت جدید و خطرناک پیش از هر چیز از یک فاکتور ناشی می‌شود و آن از هم پاشیدن هرگونه سیاست منسجم آمریکا در قبال ایران است. شکست رویکرد فعلی آمریکا را با دقت در نظر بگیرید. از زمانی که دونالد ترامپ در ماه مه سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای خارج شد، سیاست آمریکا اعمال فشار حداکثری بر ایران بوده است. تعداد تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران از ۳۷۰ تحریم در دولت باراک اوباما به ۱۵۰۰ تحریم در دولت ترامپ افزایش یافت و ایران به تنها کشوری در جهان تبدیل شد که بیشتر تحریم‌ها را به خود اختصاص داده است.

از سوی دیگر، طرف‌های دیگر حاضر در مذاکرات هسته‌ای یعنی قدرت‌های اروپایی، روسیه و چین مخالف این اقدام آمریکا بودند اما آمریکا با استفاده از تحریم‌های ثانویه مانع از تجارت این کشورها با ایران شد. دولت بایدن هم عمدتاً سیاست ترامپ را با تغییرات و تعدیلاتی اندک ادامه داده است و نتیجه سیاست فشار حداکثری ترامپ و بایدن در قبال ایران چه بوده است؟ ایران که از محدودیت‌های توافق هسته‌ای رها شده، پیشرفت زیادی در برنامه هسته‌ای خود صورت داده است. امروز ایران بر اساس اعلام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی حجم ذخایر اورانیومی بالغ بر سه برابر حد مجاز برجام در اختیار دارد. توافق هسته‌ای فاصله ایران تا ساخت بمب را به یک سال رسانده بود. در ماه جولای، آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد که این زمان امروز به یک یا دو هفته رسیده است.

در همین حال، ایران با ایجاد روابط نزدیک با تعدادی از گروه‌های غیردولتی در منطقه یعنی حزب‌الله لبنان و حماس و حوثی‌ها و برخی شبه‌نظامیان در سوریه و عراق، با فشارهای آمریکا پاسخ داده است. این محور مقاومت در کنار یکدیگر اسرائیل را وارد طولانی‌ترین و خطرناک‌ترین جنگ خود در دهه‌های اخیر کرده‌ و مسیر هفتاد درصد حمل و نقل دریایی را از دریای سرخ منحرف کرده‌اند. با هر متر و معیاری، سیاست واشنگتن در قبال ایران شکست خورده است.

چرا سیاست فشار حداکثری جواب نداده است؟ رژیم‌ تحریم‌های گسترده تاثیرات منفی‌ای بر زندگی طبقه متوسط ایران داشته و موجب شده تا آنها اعتقاد خود را به سیاست‌مداران اصلاح‌طلبی که از دور جدیدی از دیپلماسی حمایت می‌کنند از دست بدهند. تندروهای ایران به خروج آمریکا از توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ استناد می‌کنند تا نشان دهند که آنها تمام مدت حق داشته‌اند که مذاکرات را یک فریب بخوانند. تندروها درها را به روی سرمایه‌گذاران چینی باز کرده‌اند. حتی وقتی مسعود پزشکیان اصلاح‌طلب در انتخابات پیروز شد همچنان مجبور بود تا به نظام سیاسی، مذهبی و نظامی که قدرت واقعی را در اختیار دارد امتیاز بدهد.

واقعیت این است که برای حدود یک دهه، واشنگتن نگاه خاصی در قبال ایران داشته است و آن نگرش عاری از استراتژی بوده است. اوباما امیدوار بود که با محدود کردن قدرت ایران، این کشور در نهایت در منطقه کمتر تهاجمی عمل می‌کند. کارشناسان اتفاق نظر دارند که ایران تقریباً به طور کامل به توافق هسته‌ای پایبند بود. البته فعالیت‌های منطقه‌ای ایران بخشی از توافق هسته‌ای نبود. آیا توافق هسته‌ای می‌توانست مبنایی برای تفاهم میان ایران و آمریکا بر سر منطقه شود؟

هیچ کسی نمی‌تواند مطمئن باشد. اما دولت بایدن می‌توانست این مسیر را تغییر دهد اما نگران بود که چنین کاری موجب ایجاد واکنشی بیش از اندازه از سوی جمهوری‌خواهان شود. اما مشکل این است که رویکرد فعلی تبدیل به استراتژی نمی‌شود. واقعیت این است که ایران وجود خارجی دارد و باید به عنوان یک واقعیت پذیرفته شود. آمریکا و متحدانش نیازمند سیاستی در قبال ایران هستند که واقعیت ایران را به رسمیت بشناسد. براساس این سیاست می‌توان از تهدید و مجازات‌هایی برای ایجاد بازدارندگی در مقابل ایران استفاده کرد و در عین حال مشوق‌هایی را برقرار کرد تا ایران دلیل موجهی برای کاهش تنش‌ها داشته باشد.

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی