این انیمیشنها را برای چه کسانی میسازید؟
بعد از تماشای ابتدای انیمیشن «افسانهی سپهر» و بخشهایی از قسمت اول «پسر دلفینی» که قبلاً دیده بودم، کلاً از انیمیشن ایران ناامید شدم.
بعد از تماشای ابتدای انیمیشن «افسانهی سپهر» و بخشهایی از قسمت اول «پسر دلفینی» که قبلاً دیده بودم، کلاً از انیمیشن ایران ناامید شدم. مشکلم شیوهی برخورد سازندگان با انیمیشن بود. در شرایطی که پیکسار مثلاً «درون بیرون» میسازد که انگار علم روانشناسی را بهشکل پایهای نهفقط به بچهها که به بزرگترها هم آموزش میدهد یا همین آدام الیوت که امسال با «خاطرات یک حلزون»، که تازه من دوستش نداشتم، و قبلتر با «مری و مکس» به شیوهی استاپ موشن به احساسات عمیق انسانی اشاره میکند، از نظر کارگردانان ما انیمیشن چیزی مربوط به گروه سنی (الف) است که خب اگر اینطور باشد، این دیالوگها چه سنخیتی با کودکان دارد؟
یکی از رفقا که پسربچهی ۵ سالهای دارد به دیدن یکی از انیمیشنهای اکران رفته بود و بعد از نیمساعت پسرش گفته بود، «برویم بیرون! بهنظر میرسد این کارتون مناسب من نیست!» «افسانه سپهر» را که دیدم و ترانههایش را که شنیدم، کاملاً متوجه حرف او شدم. اما «ژولیت و شاه» اشکان رهگذر، لااقل در خلاصهی داستان بهنظرم متفاوتتر از بقیه رسید.
اعتراف میکنم بهلحاظ بصری تماشای «ژولیت و شاه» تجربهی خوبی بود. نه به پختگی پیکسار یا دیزنی ولی طراحی کاراکترها، پسزمینه و حرکتهایشان کاملاً حرفهای و مطابق با استانداردهای جهانی بود. البته این را هم در نظر بگیرید که خیلی از ایدهها کپی است. آن روحهای آبی شکسپیر و فردوسی و شیوهی ظاهر شدنشان کاملاً شبیه غول «علاءالدین و چراغ جادو» است که خب چند دهه از ساخته شدنش آنور دنیا میگذرد.
اما مشکل اصلی حتی اینجا هم از قصه است. کارگردان خواسته با ناصرالدینشاه و زنباره بودنش شوخی کند. خب احتمالاً از همینجا باید تصور کنیم که این انیمیشنی برای بزرگسالان است که متوجه مفهوم حرمسرا هستند و از اینکه شاه چه خوابی برای جولی دیده، باخبر باشند. همچنین از مهدعلیا و دسیسههای زنهای حرمسرا سر دربیاورند.
اما آن ترانهها و رقصهایی که انگار امسال به همهی فیلمهای جشنواره و حتی انیمیشن سنجاق شده در حد مخاطب نوجوان هم نیست. بعد اگر مخاطب انیمیشن، بزرگسال باشد باید حرف خاصی برای گفتن داشته باشد. الان قصهی «ژولیت و شاه» مرا یاد این کمدیهای معمول سینمای ایران میاندازد که حرفی برای گفتن ندارند و صرفاً میخواهند بخندانند. من البته مشکلی با خنداندن و سرگرمی صرف ندارم؛ بهشرط اینکه از کیفیت فرم و قصه راضی باشم.
اینجا میتوانم بهلحاظ صنعت کار را تحسین کنم. معلوم است که برایش زحمت کشیدهاند. اگر آن را با همان انیمیشن «افسانه سپهر» مقایسه کنید، حتی میبینید که ترانهها و موسیقی چند سطح بالاتر از آن هستند اما برای اینکه «ژولیت و شاه» نمایندهی انیمیشن ایران شود، کم است. ما برای انیمیشن نیاز به فکر جدیتری داریم؛ به استراتژیای که مخاطب بتواند به خودش بقبولاند که چرا کنار قصههای عمیق و انسانی انیمیشنهای خارجی، باید این محصول داخلی را ببینم؟ انیمیشنهای جشنواره جواب قانعکنندهای برای این سوال ندارند.