بیهیچ افسوسی
مرگ «آلن دلون» چیزی شبیه به فروریختن بخشی از تاریخ سینما بود. انگار حافظه سینمایی جهان با مرگ او، یکبار شکوه گذشته خود را احضار کرد و به مرور آن نشست. آلن دلون تا بهامروز محبوبترین و جذابترین بازیگر فرانسه شناخته شده است. گرچه این محبوبیت فراتر از مرزهای کشورش پا گذاشت و درواقع او را میتوان یکی از محبوبترین بازیگران جهان دانست و البته یکی از خوشچهرهترین و خوشتیپترین مردان تاریخ سینما.
در ایران اما یک عامل برونمتنی هم به مؤلفههای جذابیتهای او اضافه میشود و به سیمای جذابش، صدای زیبایی هم میبخشد. درواقع برای ما ایرانیها این سیمای جذاب با صدای پرجذبه خسرو خسروشاهی، دوبلور نقش او گره میخورد تا از او کاراکتری کاریزماتیک بسازد. او متعلق به سینمای کلاسک بود و این صرفاً نه از جبر تاریخی که با سلیقه و نگاه او به هم سینما پیوند داشت؛ به این معنا که او به سینمای مدرن علاقهای نداشت و از نظر او، سینمای مدرن دارای محتوایی سطحی و درونمایه آن صرفاً تجاری است، نه حرفهای و وابسته به استعداد بازیگرانش.
به نظر او، روشهای تولید فیلم به روش قدیم ارزش بیشتری نسبت به دوربینهای دیجیتال و جلوههای ویژه امروزی دارند، همچنین این روشهای جدید باعث شده که فیلمسازان تمام انرژی خود را روی فیلم نگذارند. اما جالب اینکه او علاقهای به تماشای فیلمهای قدیمی هم نداشت البته دلیلش این بود که بسیاری از همکاران قدیمی او مردهاند و تعداد کمی از همکارانش در قید حیات هستند. زندهشدن خاطرات شیرینش کنار دوستانی که دیگر نیستند، برایش دردناک بود و به همین دلیل میگفت فیلمهای قدیمی را نمیبیند.
«آلن دلون» را همچنین باید بخشی از تاریخ فرهنگ و هنر فرانسه دانست که به آن وجاهت و اعتبار بخشید. درواقع او یکی از مهمترین نمادهای فرهنگ فرانسه بود. در فرهنگ عامه فرانسه، او هنوز بهعنوان یکی از غولهای سینمای جهان شناخته میشود؛ حتی بهدلیل زیبایی معماگونه و بازیهای هیپنوتیزمکنندهاش. از او برای تبلیغات تجاری هم استفاده شد. این اعتبار تا حدی است که مکرون، رئیسجمهور فرانسه از نخستین کسانی بود که به مرگ او واکنش نشان داد و گفت: «آقای کلاین یا روکو، یوزپلنگ یا سامورایی، آلن دلون نقشهای افسانهای ایفا کرد، دنیا را رویایی ساخت و با چهره فراموشنشدنی خود زندگی ما را تکان داد. مالیخولیایی، محبوب و رازدار. او چیزی فراتر از یک ستاره بود؛ یک بنای تاریخی فرانسوی.»
آلن دلون با سبک خاص بازی خود که برخی به آن بازیگری تیره میگفتند درحالیکه با لقب «صورت فرشته» شناخته میشد، یادآور مجموعهای از آثار ماندگار است. یکی از ویژگیهای مهم و بارز او را باید در شمایل مردانهاش جست. درواقع آلن دلون بهنوعی نماد مردانگی مدرن و شیک در سینمای فرانسه بود بهویژه در فیلمهایی مثل «سامورایی» و «آفتاب سوزان».
شهرت آلن دلون گاهی بهدلیل زندگی خصوصی و اغلب پرفرازونشیباش خدشهدار شد. با این حال همچنان بهعنوان یک نماد در محافل هنری باقی ماند و چهرههایی برجسته؛ از سوفیا کاپولا و کوئنتین تارانتینو تا مدونا به ادای احترام به او پرداختند. دلون وقتی نخل افتخاری کن را پذیرفت، درحالیکه اشک میریخت، در نگاهی به دوران حرفهای خود گفت: «وقتی کارم را شروع کردم، میدانستم سختترین کار، دوام آوردن است و ۶۲ سال دوام آوردم. اکنون میدانم سختترین کار، رفتن است؛ زیرا میدانم این کار را خواهم کرد.» به نظر میرسید که او به مرگ زیاد فکر میکرد و این البته با تقدیر نقشهایی که بازی کرد هم بیربط نبود.
در پایانِ اغلب فیلمهایی که بازی کرد کشته شد. درواقع آلن دلون همواره یک قهرمان زخمی و خسته بود که اغلب ناکام میشد. گویی در زندگی واقعی هم برای مردن و رفتن بیتابی میکرد چنانکه در همین اواخر گفته بود: «دیگر تاب ماندن در این جهان را ندارم. هنوز غرق در دنیای جوانیام و این روزهای سالخوردگی باقیمانده را تاب نمیآورم. از دنیای امروز متنفر و بیزارم. همهچیز مصنوعی و تحریف شده است. بدون هیچ دلبستگی و افسوسی این جهان را ترک خواهم کرد. همهچیز آماده است؛ حتی گوری که در معبد در انتظار من است.»