| کد مطلب: ۱۹۴۲۸

نگاهی به فیلم «حفره» اثر ژاک بکر

یک فرار از زندان واقعی

اگر علاقه‌مند به ژانر فرار از زندان باشید حتماً از تماشای فیلم «حفره» اثر ژاک بکر لذت بردید و اگر آن را ندیدید، تماشای آن را از دست ندهید. تراژدی اینجاست که ژاک بکر بعد از ساخت این اثر از دنیا رفت، پسرش آن را به نمایش درآورد و خود او هیچ‌گاه موفق به دیدنش نشد. داستان فیلم که از ماجرایی واقعی در زندان سانته برگرفته شده، در لوکیشن‌های بسیار بسته می‌گذرد و درباره نقشه چند زندانی برای گریز از زندان است. چند زندانی با مجازات‌های سنگین و حبس طولانی که در یک زندان با تدابیر امنیتی شدید زندانی هستند، تصمیم به فرار می‌گیرند.

پس از مدت‌زمان طولانی برای شناسایی مسیر و برنامه‌ریزی برای حفر تونل، ورود یک هم‌سلولی جدید که ظاهراً جرم سنگینی هم ندارد، برنامه آنها را به‌هم می‌ریزد. پس از آن‌که آنها مجبور می‌شوند نقشه فرار را به زندانی جدید بگویند، کندن بخشی از کف سلول را برای ایجاد حفره‌ای به‌سوی کانال فاضلاب شهری شروع می‌کنند. فیلم با معرفی یکی از شخصیت‌های اصلی داستان شروع می‌شود، او از طریق لنز دوربینِ سوبژکتیو با مخاطب صحبت می‌کند و ضمن تعریف خودش، زاویه روایت فیلم را به بِکر می‌سپارد تا مابقی داستان را او تعریف کند، یک زاویه روایت از دیدگاه سوم‌شخص (کارگردان) که کمتر در فیلم‌های تاریخ سینما به این وضوح دیده می‌شود. «حفره» جدّی‌ترین و مؤثرترین فیلم فرار از زندان است. ممکن است از آن فرار از زندا‌ن‌های پر از اکشنی که آدم معمولاً انتظارش را دارد، نباشد... که نیست. اما فیلم بسیار جدّی، عمیق و مؤثری است.

در اولین مواجهه با گروه مدنظرمان، شخصیت‌ها به‌سرعت معرفی و پردازش می‌شوند. هرکدام از این پنج نفر دارای یک خصوصیاتی می‌باشند که بکر در معرفی آنها فوق‌العاده کار کرده است. خوب پرداختن به شخصیت‌ها باعث همراهی مخاطب با این گروه می‌شود و این همراهی تا پایان فیلم ادامه دارد.  نکته برجسته دیگر در این اثر، قاب‌بندی درست است، دوربین به‌موقع لانگ‌شات می‌گیرد که ساختن مکان در این قاب بسیار درست کار می‌کند، اکثر نماها مدیوم‌شات هستند، اما فیلم چند کلوزآپ به‌موقع دارد که بی‌نظیر هستند، برای مثال در صحنه ریختن دیوار تونل روی «میشل کنستانت» یک کلوزآپ از چهره او می‌گیرد که تماماً حس وحشت را منتقل می‌کند. حتی بعد از بارها دیدن هم این حس دست‌یافتنی است.

Le Trou

بـکر در تمام مدت فیلم از موسیقی متن استفاده نکرده و جای خالی آن را با استفاده درست از اِفکت‌ها پُر کرده است، استفاده‌ای که نه‌تنها ضربه‌ای به اثر نزده بلکه باعث  شده که تاثیر آن از موسیقی هم بهتر شود، برای مثال صدای فریاد گاسپار «مارک میشل» در سکانس انتهایی فیلم. افکت در این سکانس تبدیل به فرم می‌شود و حس مدنظر  از پس آن به مخاطب منتقل می‌شود. چندین منتقد این فیلم را نمونه بارزی دانسته‌اند برای سینمای نئورئالیست فرانسه! چراکه فیلم تِمی مستندگونه دارد، زندگی زندانی‌ها را در کنار موضوع فرار به تصویر می‌کشد و همین موضوع به باورپذیری مخاطب هم کمک شایانی می‌کند.

درواقع آخرین فیلم بکر، براساس ماجرایی واقعی، اثری سرد و تکان‌دهنده از رابطه‌های انسانی در یک سلول زندان است. سبک مستندگونه فیلم، بدون تمامی عناصر نمایش ـ مثل موسیقی ـ مضمون اعتماد و خیانت را بسیار مؤثر از کار در می‌آورد. صحنه‌های مربوط به کندن تونل ـ در آن سیاهی مطلق با نما ـ صحنه‌های طولانی بسیار دیدنی‌ای هستند. قهرمان قصه، به‌مراتب تأثیرگذارتر از یک محکوم به مرگ، فرار کرده است (روبر برسون، ۱۹۵۶) که اغلب با آن مقایسه می‌شود. همچنین بسیاری از بازیگران فیلم، غیرحرفه‌ای هستند. پسرش، ژان (کارگردان نامدار سال‌های بعدی)، پس از مرگ او فیلم را کامل کرد.

دیدگاه

ویژه فرهنگ
  • بوروکراسی در جهان مدرن برای نظم‌بخشی به امور جاری زندگی به‌وجود آمده و قرار شده رابطه شهروندان با دولت را سامان بخشد.

  • خبر آمد صبح جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳ خورشیدی مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران به اتفاق سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ کفش و کلاه…

آخرین اخبار