| کد مطلب: ۱۹۳۸۸

به بهانه مرگ فتح‌الله طاهری

تراژدی ناسلبریتی‌ها

شاید گزافه نباشد که بگوییم جامعه نه برای هنرمند که برای سلبریتی‌ها اعتبار قائل است. آنها که در عرصه‌های مختلف هنری به ستاره تبدیل می‌شوند در آسمان حافظه جمعی می‌درخشند حتی مرگ‌شان در کانون توجه قرار می‌گیرد. اما هنرمندانی که به مرحله سلبریتی بودن نرسیده‌اند، مهجور می‌مانند.

مرحوم «فتح‌الله طاهری» ازجمله این هنرمندان بود که حتی نام و کارنامه‌اش در ویکی‌پدیا هم نیامده است. بازیگری که از ۱۲ سالگی وارد عرصه تعزیه شد و به‌نوعی تئاتر خیابانی را تجربه کرد. از ۲۰ سالگی به صحنه تئاتر لاله‌زار پیوست. دوسال صحنه را جارو کرد و کم‌کم وارد بازیگری شد. نخستین کار سینمایی‌اش «عاشورایی دیگر در کربلای ما» بود که در سال ۶۰ در بنیاد شهید روی صحنه رفت.

طاهری در آثاری چون سد معبر، محمدرسول‌الله(ص)، پرویز، یک اسم و مجموعه‌های نمایشی نوبت لیلی، سیاوش، شرایط خاص، دردسرهای عظیم و قهر و آشتی، ایفای نقش داشت. او همچنین خانه پدری، قباله، شادروان، یک شهر تنهایی، نجوا، هندوانه شب یلدا، گیلدخت، سرزمین کهن (سرزمین مادری)، طفلان مسلم، نقطه سرخط، متهم گریخت و مرد هزار چهره از دیگر کارهایی هستند که آقای طاهری در آنها ایفای نقش داشته است.

با این حال به‌دلیل بیماری گوارشی‌ای که داشت از حضور در پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی محروم شد و به‌خاطر هزینه‌های بالای درمان و نداشتن درآمد، توان پرداخت این هزینه درمان را هم نداشت و درنهایت درگذشت. او در مورد وضعیت زندگی‌اش گفته بود: «بعد از این همه سال کار و فعالیت در عرصه هنر هنوز مستأجر هستم و در یک خانه ۶۰ متری اجاره‌ای زندگی می‌کنم. نتیجه چندین سال کار کردن ما همین است و پول حاصل از این هنر اصلاً در شرایط این روزهای جامعه و اقتصاد فعلی تأمین‌کننده نیست. درصورتی‌که کسی به هنرپیشه‌ای با سن و سال ما نیاز نداشته باشد، حتی به ما زنگ هم نمی‌زنند.».

این وضعیت البته فقط قسمت او نبود، اغلب هنرمندان قدیمی که به سن پیری و بازنشستگی می‌رسند به چنین تراژدی تلخی دچار می‌شوند. همین اکنون چند ماهی است که «جمشید هاشم‌پور» هم در بستر بیماری است و با اینکه در زمان خودش یک سلبریتی سینمایی بود، اما در تامین هزینه‌های درمانش با چالش مواجه است. تازه این هنرمندان به حوزه سینما و تئاتر تعلق دارند که به‌دلیل ماهیت بصری و نمایش حرفه‌شان، در قاب تصویر قرار گرفته و چهره آنها ناشناخته نیست، هنرمندان حوزه‌های دیگر که ماهیت کارشان تصویری نیست تا مردم آنها را بشناسند و حتی ممکن است نام‌شان را هم نشنیده باشند، وضعیتی تراژیک‌تر دارند.

خیلی از آنها در گمنامی زیست می‌کنند و در گمنامی می‌میرند. مسئله بر سر شهرت و گمنامی نیست، مسئله بر سر نسبتی است که میان معیشت و هنر در ساختارهای موجود اجتماعی و اقتصادی وجود دارد که تداوم حیات حرفه‌ای و فردی هنرمندان را به‌شدت به شهرت و ثروت گره زده و مشروط به سازوکارهایی می‌کند که بیرون از توانمندی هنری آنهاست و به قواعد تجاری هنر وابسته است. فقدان حمایت‌های صنفی هم مزید بر علت می‌شود تا هنرمندانی که به سلبریتی تبدیل نشده‌اند با مصائب بیشتری روبه‌رو شوند. نه اینکه مرگ‌شان با بازتاب رسانه‌ای گسترده همراه نشود که در حیات حرفه‌ای‌شان هم با دست‌انداز مواجه می‌شوند. یا بیکارند و از آن بیمار می‌شوند یا بیمارند و امکان کار و درآمدشان مسدود می‌شود.

در این میان گاهی بدشانسی هم سراغ‌شان می‌آید و تراژدی مضاعف خلق می‌کند. مثل فتح‌الله طاهری که ابتدا مشکل پروستات داشت و متاسفانه پزشک درمانگر مقدار زیادی دارو به او تجویز کرد که سبب ناراحتی معده‌اش شد و مشکل گوارشی پیدا کرد. همین هم باعث مرگش شد. مسئله این یادداشت فقط مرگ این هنرمند پیشکسوت نیست، نقد بر سازوکارهای اقتصاد هنر است که در آن سرمایه شهرت است که زیست هنری را سامان می‌دهد، نه مایه هنر.

وقتی هنر اقتصادی نباشد این اقتصاد است که هنر و هنرمند را به اقتضای خود برمی‌سازد و اعتبار می‌بخشد. اقتصادی که حالا بر سازوکارهای شهرت استوار است و سلبریتیزه شده است. در این وضعیت ناسلبریتی‌ها با تمام سرمایه فرهنگی و هنری دچار فقر و نابسامانی می‌شوند.

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر/ عجبا هیچ نیرزید که بی‌سیم و زرم.

 

اخبار مرتبط
دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی