| کد مطلب: ۱۵۱۷۳

آقای ذوالنوری ممنون

به‌تازگی مجتبی ذالنوری، نایب‌رئیس مجلس شورای اسلامی در نشستی در دانشگاه قم گفته است که «در موضوع بازنشستگی بعضی از نماینده‌ها متوجه نشدند و رأی دادند ازجمله خود بنده» و بعد اشاره کرده که خطا و اشتباه خود را می‌پذیرد و ضمن دفاع از سامانه شفافیت آرای نمایندگان، اشاره کرده که می‌کوشد خطای خود را اصلاح کند.

الخیر فی ما وقع. واقع امر، من هر موقع نام آقای ذوالنوری را می‌شنوم، به یاد آن حرکت عجیبش در آتش‌زدن برجام در صحن علنی مجلس می‌افتم. البته در اینکه او و همفکرانش مخالفان جدی ابتکار دیپلماتیک حسن روحانی و محمدجواد ظریف بودند، تردیدی نبود و نیست. نمی‌دانم نگرانی او و دوستانش از سر محبوبیت احتمالی رقبای سیاسی در فضای داخلی بود یا از باب دغدغه نسبت به حفظ منافع ملی که از روز اول مذاکرات منجر به برجام با آن جنگیدند، اما به هر روی آنچه در آن صحنه و فیلم‌های موجود از آن، بیش از این اظهارنظرهای له و علیه برجام اهمیت دارد، نکته‌ای است که چندی پیش یکی از دوستان به زیبایی و در چند ثانیه برایم شرح داد: «آن نماینده‌ای که کاغذ برجام را در مجلس آتش زد برای 10 ثانیه بعد حرکت خود نیز تمهیدی نیاندیشیده بود. شما انتظار دارید برای آینده این مملکت طرحی داشته باشد؟»

منظور دوست‌مان لحظه‌ای بود که آتش گُر گرفت و نمایندگان خشمگین نمی‌دانستند با آن چه کنند. البته که واکنش غریزی آنها این بود که کاغذ را بر زمین مجلس بیاندازند و با پا آن را خاموش کنند. علی لاریجانی، رئیس مجلس هم شاید در واکنش به همین ندانم‌کاری بود که طعنه‌آلود گفت: «مواظب باشید مجلس را آتش نزنید.»

از آن روزگار حالا 5 سال گذشته. نه نشانی از روحانی و ظریف در سیاست ایران است، نه نامی از علی لاریجانی. گویی از پس آن آتش، همه دود شده‌اند و رفته‌اند هوا. روزبه‌روز دایره دوستان و رفقای ذوالنوری در مجلس گسترده شده و اینک آنها دیگر نمی‌توانند از موضع اقلیت مظلوم در سیاست نقش‌نمایی کنند. قاعده کار همین است.

وقتی اکثریت مجلس را در اختیار دارید و دولت نیز همسو است، مردم دیگر از شما انتظار چریک‌بازی ندارند. آنها شما را مسئول برآورده‌کردن مطالبات قانونی خود می‌دانند و هر کجا صدایشان برسد، احقاق حق خواهند کرد. شاید هم درک همین تغییر موقعیت باعث شده که چند ماه پیش دوباره نقل‌قولی از ذوالنوری در رسانه‌ها ما را متعجب کند؛ آنجا که گفته بود: «مذاکرات برجامی باید ادامه پیدا کند».  یاللعجب. خدایا چه روزهایی را نظاره می‌کنیم؟ این یکی واقعاً سورپرایز بود. نمی‌دانم شاید چند ماه دیگر سیدمحمود نبویان هم که با 600 هزار رأی، نفر اول انتخابات مجلس شهر تهران شده و از یاد نمی‌بریم مخالفت‌هایش را با برجام، از این حرف‌ها بزند.

بگذریم. قصدم عرضه تاریخ برجام نافرجام در ایران نیست. غرضم چیز دیگریست. من این را که بالاخره ذوالنوری پذیرفته که او هم همچون هر انسان دیگری می‌تواند خطا کند، نشانه مثبتی می‌بینم. باور کنید مدت‌هاست دلم لک زده برای اینکه یک مسئول مملکتی در این کشور بگوید «من اشتباه کردم».

یا اصلاً نه، بگوید مردم، ملت، «انا بشر مثلکم»، من هم یکی مثل شما، من هم یکی از شما، مزیتی در عقل و فهم و سواد و دانش و خلق‌وخو و مرام و معرفت بر سایر مردمان ندارم. صاحب قوه عصمت و کرامت هم نیستم. تنها فرقم این است که قرار بوده نماینده و وکیل شما در دولت، مجلس و دادگستری باشم و حالا اگر نگوییم نوکر، لااقل خدمتگزار شما هستم.

این به‌راستی در ایران ما کیمیا شده. می‌گویید اغراق می‌کنی؟ پیشنهاد می‌کنم باری دیگر مرور کنید بازی ترکیبی چشم‌های زاکانی شهردار تهران را در مواجهه با پرسش‌های خبرنگاران.

آنچه ذوالنوری گفته، خیلی ارزشمند است. مهم نیست که او پیش‌تر حرف‌های عجیب و غریبی زده و حرص‌مان را درآورده؛ از عقیم‌کنندگی پوشک‌های ساخت «دشمنان» تا توجیه تسلط «طالبان» بر افغانستان. گذشته‌ها گذشته. آقای ذوالنوری خیلی ممنون. به‌شخصه سپاسگزارم و در آخر یک استدعای ساده از شما دارم.

در سخنرانی دانشگاه قم گفته‌اید که رفتیم، بررسی کردیم  و دیدیم اصلاً اشتباه متوجه شده‌ بودیم. خواهش می‌کنم باری دیگر در قبال مواضع‌تان در حوزه سیاست داخلی و خارجی و مسائل اجتماعی، به‌خصوص مصائب زنان بررسی دقیق‌تری داشته باشید. شما خط‌شکن مسئولیت‌پذیری مسئولان در ایران شوید و تمهیدی نه برای 10 ثانیه بعد که برای 10 سال بعد این مملکت داشته باشید.

دیدگاه

ویژه بیست‌و‌چهار ساعت
سرمقاله
پربازدیدترین
آخرین اخبار