| کد مطلب: ۵۴۸۵۷

تکرار سقوط وال استریت؟بررسی روند هشدارآمیز شاخص‌های بازارهای مالی

تاریخ شاهد سقوط بورس وال استریت در سال ۱۹۲۹، سقوط بازار در سال ۲۰۰۸–۲۰۰۹ و سقوط بازار سهام در ۲۰۲۰ بوده است.

تکرار سقوط وال استریت؟بررسی روند هشدارآمیز شاخص‌های بازارهای مالی

تاریخ شاهد سقوط بورس وال استریت در سال ۱۹۲۹، سقوط بازار  در سال ۲۰۰۸–۲۰۰۹ و سقوط بازار سهام در  ۲۰۲۰ بوده است. آیا بازار سهام در سال ۲۰۲۶ هم سقوط خواهد کرد؟ این سوالی است که این روزها بسیاری از رسانه‌های اقتصادی روی آن مانور می‌دهند و تفسیرش می‌کنند. هیچ‌کس به‌اندازه سرمایه‌گذاران کارکشته بازار به این موضوع اعتقاد ندارد که هر آنچه که در حال بالا رفتن است به‌ناچار پایین خواهد آمد.

آنها مطمئن هستند که روزهای خوب هرگز به طور نامحدود ادامه نمی‌یابند. ناظران بازار بر این باورند که در حال حاضر روزهای خوب در حال گذر هستند. تمام شاخص‌های اصلی بازار سهام به بالاترین رکورد خود نزدیک شده‌اند و همین باعث می‌‌شود که سوال ابتدای این متن مدام تکرار ‌شود. چرا؟ چون این روندهای خوب بازار پیشتر در سقوط‌های تاریخی سهام هم مشاهده شده بودند.

اقتصاددانان و سرمایه‌گذاران می‌گویند که نسبت به خطر هوشیار هستند، اما تاریخ خلاف آن را ثابت می‌کند. تحلیلگران بر این باورند که سقوط‌ها به ندرت پیش‌بینی می‌شوند، حتی کسانی که برای پیش‌بینی سقوط پول می‌گیرند هم به ندرت موفق می‌شوند وظیفه خود را درست انجام دهند. رسانه‌ها عمیق‌تر می‌پرسند: سوال اصلی این نیست که آیا سقوط دیگری رخ خواهد داد یا خیر، بلکه این است که چرا کسانی که در رأس امور مالی هستند، همچنان غافلگیر می‌شوند.

شاخص‌ها چه می‌گویند؟

کارشناسان دو شاخص را به‌صورت ویژه بررسی می‌کنند که یک سرمایه‌گذار و یک اقتصاددان مبدع آنها هستند:

شاخص وارن بافت: به گزارش فایننس، یکی از دلایل اصلی نگرانی سرمایه‌گذاران مربوط به شاخصی‌ است که وارن بافت رواجش داده است. این چهره سرشناس سرمایه‌گذاری در مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۱ در مجله فورچون منتشر شد، نوشت که نسبت کل ارزش بازار به تولید ناخالص ملی (GNP) «احتمالاً بهترین معیار برای سنجش جایگاه ارزش‌گذاری‌ها در هر لحظه است».

این معیار به عنوان «شاخص بافت» شناخته شد و تولید ناخالص داخلی (GDP) در طول زمان جایگزین GNP شد. بافت در آن مقاله سال ۲۰۰۱ چیز دیگری هم گفت که البته بسیار مهم است. او نوشت که اگر این نسبت به ۲۰۰ درصد نزدیک شود، به این معنی‌ است که سرمایه‌گذاران «با آتش بازی می‌کنند». تاریخ ثابت کرد که «پیشگوی اوماها» [لقب وارن‌بافت] درست می‌گفت.

مطابق با نظر بافت در مقاله فورچون، شاخصی که اکنون نام او را یدک می‌کشد در سال ۱۹۹۹ و بخشی از سال ۲۰۰۰ به ۲۰۰ درصد نزدیک شد. بعد چه اتفاقی افتاد؟ حباب دات کام ترکید و بازار سهام (به‌ویژه شاخص ترکیبی نزدک که بخش عمده‌ای از آن به فناوری اختصاص دارد) روند نزولی چندساله خود را آغاز کرد.

شاخص بافت در اواخر سال ۲۰۲۲ دوباره به ۲۰۰ درصد نزدیک شد. ظرف چند ماه، شاخص S&P 500 به اوج خود رسید. خیلی زود بازار نزولی آغاز شد و S&P 500 در یک مقطع بیش از ۲۵ درصد از بالاترین سطح خود پایین‌تر آمد. حالا حدس بزنید سطح شاخص بافت در حال حاضر چقدر است؟ در بالاترین حد خود یعنی ۲۱۹ درصد! به گفته خود بافت، سرمایه‌گذاران دارند «با آتش بازی می‌کنند».

شاخص رابرت شیلر: بافت تنها اسطوره حوزه سرمایه‌گذاری نیست که معیار ارزش‌گذاری به نام خود دارد. رابرت شیلر، استاد اقتصاد دانشگاه ییل، نسبت قیمت به درآمد تعدیل‌شده چرخه‌ای (CAPE) را معرفی کرد که به نسبت شیلر CAPE معروف شد. این شاخص میانگین سود تعدیل‌شده با تورم را در طول 10 سال گذشته برای یک شرکت یا شاخص بازار سهام محاسبه می‌کند. ایده این است که نگاه به یک دوره طولانی‌تر، چشم‌انداز بهتری فراهم می‌آورد که تاثیر چرخه‌های اقتصادی را تعدیل می‌کند.

نسبت شیلر کیپ (Shiller CAPE) در شاخص S&P 500 به طرز عجیبی در پیش‌بینی سقوط‌های بزرگ بازار سهام دقیق بوده است. در سال ۱۹۲۹ جهش پیش از سقوط بازار سهام در اکتبر همان سال رخ داد. از طرفی بالاترین مقدار این معیار در اواخر سال ۱۹۹۹ و اوایل سال ۲۰۰۰ به دست آمد. همانطور که قبلاً ذکر شد حباب دات‌کام اندکی پس از آن ترکید. اوج دیگری در اواخر سال ۲۰۲۱ رخ داد و بازار سهام سال بعد سقوط کرد. نسبت شیلر کیپ (Shiller CAPE) در شاخص S&P 500 در حال حاضر در دومین سطح بالای خود قرار دارد. اگر تاریخ را ملاک قرار دهیم رکود بازار احتمالاً در همین نزدیکی کمین کرده است.

آیا سال آینده شاهد سقوط بازار هستیم؟

کیث اسپایتس، تحلیلگر Motley Fool بر این باور است که این دو شاخص در پیش‌بینی سقوط بازار بی‌عیب و نقص هستند. او اما در پاسخ مثبت به سوال فوق تردید دارد. دلیل اسپایتس این است که سوابق تاریخی چندانی برای شاخص بافت و نسبت شیلر کیپ S&P 500 وجود ندارد که نشان از رسیدن به سطوح فوق‌العاده بالایی باشند. به همین دلیل به باور این تحلیلگر این شاخص‌ها شرایط لازم برای معناداری آماری را ندارند.

از طرفی قیمت‌های سهام گاه تا مدت‌ها حباب دارند. به نوشته اسپایتس آلن گرینسپن، رئیس فدرال‌رزرو در سال ۱۹۹۶ عبارت معروف «شادی غیرمنطقی» را برای توصیف بازار سهام به کار برد. شاخص S&P 500 از آن زمان تا پایان سال ۱۹۹۹ تقریباً دو برابر شد. با این حال اسپایتس معتقد است سرمایه‌گذاران نباید شاخص بافت و نسبت CAPE شاخص S&P 500 را نادیده بگیرند. این شاخص‌ها کاملاً به ارزش‌گذاری‌های بالای تاریخی اشاره دارند. به اعتقاد این تحلیل‌گر نباید فرض کرد که سقوط بازار سهام در راه است، اما برای هرگونه احتمال باید آماده بود که به معنای خرید سهامی‌ است که نسبت به چشم‌انداز رشدشان ارزش جذابی دارند و باید ذخایر نقدی ایجاد کرد.

چه چیز باعث سقوط بازار می‌شود؟

برایان اوکانل، معامله‌گر اوراق قرضه وال استریت و نویسنده کتاب‌های پرفروش «میلیونر ۴۰۱ هزار دلاری» و «خلق ثروت توسط CNBC» در وب‌سایت مانی یو‌اس‌نیوز می‌نویسد: هرچند دیگر کسی از رکود اقتصادی سال ۲۰۲۵ صحبت نمی‌کند، اما اقتصاددانان به حس بی‌ثباتی در میان مصرف‌کنندگان اشاره دارند که در تابستان 2025 کمتر خرج می‌کردند و کسب‌وکارها که کمتر استخدام می‌کردند. اکنون فدرال‌رزرو دوباره به کاهش نرخ بهره روی آورده و با پیش‌بینی نرخ‌های پایین‌تر در افق قبل از سال ۲۰۲۶، صحبت از رکود اقتصادی دوباره مطرح شده است.

به نوشته این تحلیلگر نظرسنجی اخیر گلدمن ساکس از متخصصان بیمه ایالات متحده، یعنی کسانی که باید در مورد ریسک مالی اطلاعاتی داشته باشند، نشان داد که کمی بیش از نیمی (52درصد) از متخصصان تورم را به عنوان یک ریسک بزرگ ذکر کرده‌اند و 48 درصد خطر رکود اقتصادی و رکود احتمالی در سال 2025 را پیش‌بینی کرده بودند.

حتی با وجود اینکه براساس نظرسنجی احساسات مصرف‌کننده در دانشگاه میشیگان، اعتماد مصرف‌کننده در ماه اکتبر به پایین‌ترین حد خود در پنج ماه گذشته رسید، هیچ‌کس با اطمینان از سقوط قبل از پایان سال 2025 یا حتی در سال 2026 صحبت نکرده است. اما یک اصلاح قابل توجه در قیمت‌ها می‌تواند در راه باشد، زیرا ارزش‌گذاری بالای بازار، احتمالاً کاهش هزینه‌های تعطیلات و افزایش احتمال حباب فناوری ناشی از هوش مصنوعی می‌تواند سهام را زودتر از موعد به خطر بیندازد.

ژان-باپتیست واتیه، مدیر سیاست‌های مالی و اقتصاد جهانی در شرکت سرمایه‌گذاری واتیه فمیلی آفیس مستقر در لندن، می‌گوید: اقتصاد و بازارها کاملاً قطبی شده‌اند. از یک سو، تحمل کل بدهی عمومی ایالات متحده کمتر و کمتر می‌‌شود و این بدهی به بالاترین حد خود از نظر تولید ناخالص داخلی رسیده است که آخرین بار پس از جنگ جهانی دوم مشاهده شده بود. کسری عمومی بسیار بالا رفته است و خطر بدهی بیش از حد هرگز به اندازه الان بالا نبوده است.

همزمان بازارهای سهام رکوردهای پیاپی را پشت سر می‌گذارند، رکوردهایی که عمدتاً مربوط به سهام گروه «هفت باشکوه» است: مایکروسافت، آمازون، متا، اپل، آلفابت، انویدیا و تسلا.

به باور اوکانل علامت دیگری که نشان می‌دهد اقتصاد و بازارها در حال کُند شدن هستند، آخرین اقدام فدرال‌رزرو است در تعیین نرخ بهره. در ماه سپتامبر کمیته بازار آزاد فدرال (FOMC) نرخ بهره صندوق‌های فدرال خود را به میزان یک‌چهارم درصد کاهش داد و احتمالاً کاهش‌های بیشتری برای محافظت از اقتصاد در پیش خواهد بود. 

جدیدترین پیش‌بینی «طرح نقطه‌ای» فدرال‌رزرو نشان داد که اکثر مقامات، دو کاهش نرخ بهره ربع واحدی دیگر را در سال جاری پیش‌بینی می‌کنند. اسکات اندرسون، اقتصاددان ارشد BMO Capital Markets، پیش‌بینی می‌کند که سه کاهش دیگر در سال ۲۰۲۶ رخ دهد.

طبق گزارش دفتر آمار کار، تصویر اشتغال هم در ایالات متحده مبهم است و تنها ۲۲۰۰۰ شغل در ماه اوت ایجاد شده است. انتشار گزارش اشتغال برای ماه سپتامبر به دلیل تعطیلی دولت به تعویق افتاده است. در گزارش ماه اوت دفتر آمار کار اعلام کرد که اشتغال از ماه آوریل تغییر کمی داشته است. افزایش اشتغال ماهانه در سال ۲۰۲۵ به حدود نصف سرعت مشاهده شده در سال ۲۰۲۴ کاهش یافته است.

در کنار آمار ضعیف اشتغال، تورم هم یکی دیگر از ملاحظات اصلی در تصمیمات کاهش نرخ بهره است. شاخص قیمت مصرف‌کننده در ماه سپتامبر به صورت سالانه 3 درصد افزایش یافت که سرعت کمتری نسبت به پیش‌بینی‌ها داشت، اما همچنان بسیار بالاتر از هدف 2 درصدی فدرال‌رزرو است. 

از طرفی به باور کارشناسان تاثیر بلندمدت سیاست‌های اقتصادی دونالد ترامپ هم فعلاً نامشخص است. رویکرد ترامپ به‌ویژه با تاکید بر کاهش مالیات و تعرفه‌ها، حس غیرقابل‌پیش‌بینی بودن بازارها را ایجاد کرده است. از یک سو کاهش مالیات با هدف تحریک سرمایه‌گذاری تجاری انجام می‌شود، اما خطر افزایش کسری بودجه ملی را نیز به همراه دارد که می‌تواند در درازمدت بر ثبات مالی تاثیر بگذارد.

و از سوی دیگر تعرفه‌های اعمال‌شده بر کالاهای وارداتی، قیمت‌های مصرف‌کننده را بالاتر برده و زنجیره تامین را مختل کرده است. این امر به فشارهای تورمی دامن زده و بودجه خانوارها را تحت فشار قرار می‌دهد.

از دیدگاه تجاری عدم قطعیت تجاری برنامه‌ریزی برای آینده و سرمایه‌گذاری مطمئن یا تضمین زنجیره‌های تامین را برای شرکت‌ها دشوار می‌کند که در نهایت به ثبات اقتصادی آسیب می‌رساند. 

آیا هوش مصنوعی هم دخیل است؟ به باور کارشناسان، ظهور سریع هوش مصنوعی در تجارت جهانی، یک پیشرفت چشمگیر بوده و اقتصاد ایالات متحده را نیز با خود همراه کرده است. با این حال شواهد نشان می‌دهد که شکوفایی هوش مصنوعی ممکن است متوقف شود.

بر اساس یک مطالعه جدید در IBM، مدیران عامل شرکت‌های بزرگ می‌گویند که تنها 25 درصد از ابتکارات مرتبط با هوش مصنوعی در چند سال گذشته بازگشت سرمایه مورد انتظار را به ارمغان آورده‌اند و تنها 16 درصد در سطح سازمانی گسترش یافته‌اند.

مطالعه دیگری که باعث تعجب وال استریت و سیلیکون ولی شد، مطالعه‌ای از طرح NANDA ام‌آی‌تی مدیا‌لب بود که نشان داد 95 درصد از پروژه‌های آزمایشی هوش مصنوعی مولد، به‌رغم تخمین 30 تا 40 میلیارد دلاری هزینه شرکت‌ها، هیچ صرفه‌جویی مالی قابل توجه یا سود قابل قبولی ایجاد نکرده‌اند.

هرگونه پیامد نامطلوب در مورد هوش مصنوعی غوغایی در میان مدیران ارشد دنیا ایجاد خواهد کرد، به خصوص اگر این پیامدها به معنای کاهش هزینه‌های هوش مصنوعی باشد که رشد اقتصادی را بیشتر مختل می‌کند.

چرا وال استریت سقوط‌های در راه را نمی‌بیند؟

جیمی دیمون copy

اکونومیست در شماره اخیر خود با اشاره به این موضوع هشدارهایی درباره احتمال سقوط بازارها داده و سعی کرده توضیح دهد که چرا بزرگان وال‌استریت نمی‌توانند تشخیص دهند که بازار چه وقت سقوط خواهد کرد. این نشریه نوشت: جیمی دیمون، مدیرعامل جی‌پی‌مورگان، در اواسط اکتبر هشدار داد که گویا بسیاری از دارایی‌ها «وارد قلمرو حباب شده‌اند».

صدای او شنیده می‌‌شود زیرا او بزرگترین بانک آمریکا، جی‌پی‌مورگان چیس را اداره می‌کند. اما تنها دلیل شنیده شدن صدایش جی‌پی‌مورگان نیست، بلکه این است که بزرگان دیگری هم این هشدارها را صادر کرده‌اند. دیوید سولومون، همتای دیمون در گلدمن ساکس، از «شور و شوق سرمایه‌گذاران» صحبت می‌کند و جین فریزر، رئیس سیتی‌گروپ، از «کف‌آلودگی ارزش‌گذاری».

بانک انگلستان اخیراً هشدار داده است که «خطر اصلاح شدید بازار افزایش یافته است». صندوق بین‌المللی پول نگران یک اصلاح «بی‌نظم» است، زیرا «قیمت دارایی‌های ریسکی بسیار بالاتر از اصول اولیه است» [اصلاح بازار «market correction» به کاهش موقتی قیمت‌ها پس از یک روند صعودی بلندمدت، یا افزایش موقتی قیمت‌ها پس از یک روند نزولی بلندمدت گفته می‌شود. این پدیده زمانی رخ می‌دهد که قیمت یک دارایی به دلایل مختلفی مانند اشباع خرید یا فروش، بیش از حد واقعی رشد کرده یا افت کرده باشد و یک مکث یا استراحت در قیمت اتفاق می‌افتد تا قیمت به سطح متعادل‌تری برسد].

به باور اکونومیست این رؤسای بانک‌های بزرگ دنیا در مورد یک چیز کاملاً حق دارند: ارزش‌گذاری بسیاری از دارایی‌ها به طرز گیج‌کننده‌ای بالا است.

سرمایه‌گذاران اکنون برای خرید سبد سهام در شاخص سهام S&P 500 آمریکا ۴۰ برابر سود تعدیل‌شده چرخه‌ای و پایه خود پرداخت می‌کنند؛ چند برابر بیشتر از آنچه که فقط در دوران حباب دات‌کام اتفاق افتاد [نسبت قیمت به درآمد تعدیل‌شده چرخه‌ای معیار ارزش‌گذاری سهام است که معمولاً در بازار سهام S&P 500 ایالات متحده اعمال می‌شود.

این نسبت به صورت قیمت تقسیم بر میانگین ده سال درآمد (میانگین متحرک) تعریف می‌‌شود که با در نظر گرفتن تورم تعدیل شده است]. به نوشته اکونومیست اوراق قرضه شرکتی درجه سرمایه‌گذاری، به‌طور متوسط، تنها 0/8 درصد بیشتر از اوراق خزانه معادل خود بازده دارند.

آخرین باری که این اختلاف اعتبار بسیار پایین بود، در سال ۲۰۰۵ و در آستانه بحران مالی جهانی بود. حتی طلا، که معمولاً یک پناهگاه سرمایه‌ای امنی ا‌ست، در برابر هوس‌های معامله‌گران آسیب‌پذیر شده است. این دارایی پس از صعود قیمتی ۲۰ اکتبر، تنها در عرض دو روز ۷ درصد کاهش قیمت یافت و اکنون ۹ درصد پایین‌تر از قیمت اوج خود معامله می‌شود.

اکونومیست هشدار می‌دهد که شاید از پیش یک اصلاح بازاری آغاز شده باشد. سوال این است که این اصلاح بازار چه زمانی ممکن است دیگر سرمایه‌ها را نیز در بر بگیرد؟

جیمز وایت از شرکت سرمایه‌گذاری Elm Wealth می‌گوید: «نقطه قوت معاملات کلان، پیش‌بینی این نقاط عطف است.» مشکل این است که رسیدن به این نقطه قوت تقریباً غیرممکن است.

پیش‌بینی یک اصلاح قیمت به پیش‌بینی نوسان برمی‌گردد: یعنی پیش‌بینی تمایل قیمت دارایی‌ها به جهش. معامله‌گران و تحلیلگرانی که چنین پیش‌بینی‌هایی را درباره سهام انجام می‌دهند، به مجموعه‌ای از حقایق کلیشه‌ای متکی هستند که اگر به حد کافی به نمودار شاخص قیمت سهام چشم بدوزید آشکار می‌شوند.

یکی از این حقایق این است که نوسان‌ها «دووجهی»‌اند، به این معنی که قیمت‌ها دوره‌های طولانی را با نوسان‌های کم سر می‌کنند و بعد به یکباره در دوره‌های کوتاهی دچار نوسانات شدید می‌شوند. به عبارت دیگر، رژیم‌های نوسان قیمت‌ها تمایل به جهش دارد: رژیم‌ها یا کم‌نوسانند (Low-volatility regimes) یا پرنوسان (high-volatility regimes )؛ و حد وسط چندانی هم وجود ندارد.

این رژیم‌ها با جهت کلی حرکت قیمت دارایی‌ها همبستگی دارند. در دوره‌های کم‌نوسان، قیمت‌ها تمایل به ثبات یا افزایش دارند. در رژیم‌های با نوسان بالا، قیمت‌ها تمایل به کاهش دارند. بهترین راه برای پیش‌بینی نوسانات فردا، استفاده از داده‌های امروز است.

این اساس مدل‌های «خودرگرسیو» است که توسط معامله‌گران در بانک‌ها و شرکت‌های سرمایه‌گذاری برای سنجش ریسک استفاده می‌‌شود [در مدل‌های خودرگرسیو یا خودارجاع، خروجی هر مرحله به ورودی آن مرحله و خروجی مرحله قبل وابسته است. در واقع مدل برای تولید خروجی به خروجی مرحله قبل خود ارجاع می‌کند].

این مدل‌ها برای پیش‌بینی جهش‌های ناگهانی نوسانات مناسب نیستند. در نتیجه بسیاری از معامله‌گران بر اساس عوامل خارجی که ممکن است باعث جهش نوسانات شوند، مدل‌های دیگری را برای تکمیل مدل‌های خودرگرسیو خود می‌سازند. روش پیشرفته استفاده از یادگیری ماشینی برای تحلیل تاثیر هر متغیر اقتصادی ا‌ست بر هر رخ‌دادی در این دنیا.

درآمد شرکت‌ها، تولید ناخالص داخلی، تورم، داده‌های شغلی همه در این نوسانات تاثیرگذارند. در این میان یادگیری ماشینی ابزاری ایده‌آل برای تشخیص آن‌چیزی می‌تواند باشد که به طور شهودی نمی‌توان دریافت.

بریج‌واتر، یکی از بزرگترین صندوق‌های پوشش ریسک جهان، به خاطر استراتژی‌های معاملاتی مبتنی بر ترکیبات پیچیده متغیرهای اقتصادی مشهور است. اما گویا این استراتژی‌ها آنقدر خوب نیستند که بتوانند نبض بازار را در دست گیرند و به باور اکونومیست، غیرقابل پیش‌بینی بودن شوک‌ها به این معنی ا‌ست که این شوک‌ها بیشترین پتانسیل را برای ایجاد یک اصلاح قیمت دارند. مدل‌های کلان قادرند موقعیت‌های تاثیرگذار بر بازار را مشخص کنند اما زمان وقوع آن را نه. 

آیا واقعاً هیچ‌کس قادر به تشخیص این عوامل نیست؟ اکونومیست توضیح می‌دهد که از آنجایی که نوسانات در مواقعی که قیمت‌ها تغییر جهت می‌دهند، تمایل به جهش دارند، معامله‌گران مومنتوم اغلب بلافاصله پس از اولین حرکت بزرگ نزولی که معامله‌گران را روی دور بُرد می‌برد، موقعیت‌های خود را رها می‌کنند [معامله‌گری مومنتم یا مومنتوم تریدینگ، یک استراتژی معاملاتی است که هدف آن بهره‌برداری از تکانه‌ موجود در دارایی‌ها برای کسب سود است].

یک راه دیگر برای تشخیص این موضوع به نوشته اکونومیست، همبستگی بین طبقات مختلف دارایی‌هاست که گاه هشدار اولیه‌ای‌ نشان می‌دهند مبنی بر اینکه احتمالاً یک اصلاح قیمتی در راه است. به این معنی که قیمت سهام همزمان با افزایش قیمت دارایی‌های امن مانند طلا و اوراق خزانه‌داری کاهش می‌یابد.

در نهایت اکونومیست نتیجه می‌گیرد که بهترین‌ معامله‌گران وال استریت ممکن است در مورد سقوط قیمت هشدار دهند اما انتظار نداشته باشید که بگویند چه زمانی این اتفاق رخ خواهد داد.

آیا روزنه امیدی هست؟

وب‌سایت مانی یو‌اس‌نیوز می‌نویسد: برخی از کارشناسان بازار اذعان دارند که شاید سهام در معرض خطر باشد، اما می‌گویند که شتاب و ظرفیت کافی برای عبور از طوفان‌های اقتصادی وجود دارد. 

بن دِوِران، تحلیلگر بازار سرمایه در نیویورک می‌گوید: «من سقوط بازار سهام ایالات متحده را پیش‌بینی نمی‌کنم. اگر قرار باشد چنین اتفاقی بیفتد، تنها نگرانی واقعی کلان، به‌ویژه در اواخر سال ۲۰۲۵، ادامه ریسک «چرخش» قیمت‌گذاری مجدد در حاشیه تمرکز شدید است».

دِوِران خاطرنشان می‌کند که ارزش بازار سهام ایالات متحده ۵۰ تریلیون دلار است و ایالات متحده بالاترین میزان تولید ناخالص جهانی را از آن خود دارد  که نشان‌دهنده نقش ایالات متحده به عنوان مرکز جهانی نوآوری و تشکیل سرمایه است [طبق گزارش بانک جهانی، ایالات متحده در سال ۲۰۲۴، 14/8درصد از کل تولید ناخالص داخلی جهان را بر اساس برابری قدرت خرید و 26/2 درصد را بر اساس ارزش اسمی به خود اختصاص داده است].

به باور این تحلیلگر سخت است که نسبت به رشد مداوم تولید ناخالص داخلی در اقتصاد ایالات متحده و با حاشیه سود سهام ایالات متحده در کل بازار خوشبین نباشیم. به باور این تحلیلگر سرمایه‌گذاران چرخش بخش‌ها را با فروپاشی سیستماتیک در ایالات متحده اشتباه می‌گیرند.

به باور دِوِران وقتی یک نام واحد مانند انویدیا بیش از ۸ درصد از بازار ایالات متحده و ۴ درصد از تولید ناخالص داخلی جهان را تشکیل می‌دهد، حتی یک افت جزئی می‌تواند باعث ایجاد مشکلات گسترده شود که تاثیر منفی بر صندوق قابل معامله در بورس (ETF) دارد؛ که به نوبه خود بر کل بازار سهام و پرتفوی هم تاثیر می‌گذارد، اما این یک سقوط نیست. برعکس تنظیم مجدد افراط در روایت است.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه اقتصاد
پربازدیدترین
آخرین اخبار