آناتومی سقوط بورس
کارشناسان، بازار سرمایه را با گروه واژه بازار امیدها و بیمها تعریف میکردند. اما امروز، بورس دیگر تنها بازار بیمهاست. تالار شیشهای در سال گذشته، تنها در فروردین و نیمههای اردیبهشتماه روی خوش به خود دید و بعد از آن خبری از رشد نبود. نتیجه دخالتهای دولت، رانتهای اطلاعاتی و فضای تورمی، ضرری بود که در طول این یکسال، به سرمایهگذاران این بازار تحمیل شد. مشت نمونه خروار، وضعیت بورس در دو هفته اول بهمنماه است. آمارها نشان میدهد که بازارهای مالی در آخرین روز دی و نخستین روزهای بهمن، با افت سنگین شاخص کل بسته شد. بورس در اولین روزهای هفته اول بهمنماه، تحت تاثیر خبر مصوبه دولت درباره قیمتگذاری فرآوردههای پالایشگاهی قرار گرفت. در واقع، ریزش دستهجمعی نمادهای بازار سهام در اولین هفته بهمن به دلیل مصوب شدن این ابلاغیه بود. البته، این روند در طول هفته هم ادامه داشت و در نهایت منجر به ثبت بازدهی منفی در اغلب نمادهای بازار سهام و شاخص بازار شد. قرمزپوش شدن بازار و افزایش همزمان قیمت طلا و سکه در دو هفته اول بهمن، احتمالاً یکی از دلایلی بود که سهامداران را مجاب به خروج سرمایه از بورس کرد. در هفته اول بهمن، سه هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان پول حقیقی از بازار خارج شد؛ اقدامی که موجب شد بورس سرخگونتر از پیش شود. در این دو هفته، اغلب سهام کوچک و متوسط، سرخپوش شدند. شاخص کل بورس در هفته اول بهمن ریزشی بود و 86/2درصد افت هفتگی را ثبت کرد. طی این هفته، اغلب سهمهای شاخصساز گروههای پالایشی، خودرویی و فلزات اساسی، کاهش قیمت را تجربه کردند. سهام کوچک و متوسط بازار سهام هم در نخستین هفته بهمنماه، وضعیت مناسبی نداشتند و شاخص هموزن، نماینده این نمادها، بازدهی هفتگی منفی 5/4درصدی را ثبت کردند. بورس در هفته دوم بهمنماه هم وضعیت بهتری نداشت. شاخصهای بازار طی این هفته نزولی شدهاند. همچنین بیشتر از یک همت (هزارمیلیارد تومان) پول حقیقی از بورس خارج شد. با وجود اینکه بورس دو روز اول هفته صعودی بود؛ اما شاخص کل در پنج روز کاری هفته دوم بهمنماه، حدود 8/0درصد پایین آمد و از دو میلیون و 126 هزار واحد به دو میلیون و 110 هزار واحد رسید. شاخص هموزن هم در این هفته از تراز 733 هزار واحد با کاهش 08/0درصدی به 732 هزار واحد رسید. همچنین، حدود هزار و 32 میلیارد تومان دیگر پول حقیقی از بازار سهام خارج شد. یعنی مجموعاً بیش از دو همت پول حقیقی از بورس خارج و روانه بازارهای دیگر شده است.
شاخص کل بورس تهران اولین روز کاری خود در سال ۱۴۰۲، معادل ۳۷ هزار و ۸۷۰ واحد بود. شاخص کل بورس در فروردینماه، معادل 6/18درصد نسبت به اسفندماه سال گذشته رشد داشت. افزایش ورود سرمایه حقیقیها در فروردینماه، یکی از دلایل رونق بورس بود. این شاخص در فروردین ۱۴۰۲ نسبت به فروردین ۱۴۰۱، معادل 7/53درصد رشد داشته است. کارشناسان هم پیشبینی میکردند که امسال سال بورس است. پس چه شد که بورس اولین ماه امسال خود را چنین قوی شروع کرد اما در نهایت در چند ماه اخیر، مدام با خروج سرمایه و زیان همراه بود؟
همه زیان میدهند
یکی از سهامداران خرد، توضیح میدهد که بنا بر تجربهاش در سالهای گذشته، بورس از ماههای آخر سال شروع به رشد میکند. این رشد معمولاً در سالهای گذشته تا اواسط بهار ادامه داشته است اما ماههای آخر ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲، از این روند تبعیت نکردند. معمولاً در زمستان شاخص کل افزایش رشد مییافت و این روند تا نیمههای بهار نیز ادامه داشت؛ اتفاقی که در سال ۱۴۰۱ بسیار دیرتر آغاز شد و در سال ۱۴۰۲، زود به پایان رسید. این فعال بازار سرمایه، توضیح میدهد: تقریباً همه در بورس ضرر و زیان میدهند. موضوع تنها مختص به من نیست. اگر کسی از سرمایهگذاری در بورس نتیجه میگیرد، یا شانس آورده یا اینکه رانت اطلاعاتی داشته است؛ زیرا تقریباً همه نمادها یا در زیان هستند یا اینکه فریز شدهاند. به نظر او بازار دیگر واکنشی به خبرهای خوب نشان نمیدهد. یعنی از اخبار بد سیاسی، تاثیر منفی میگیرد اما واکنشی به اخبار مثبت نشان نمیدهد. این فعال بازار سرمایه ادامه میدهد: نمیدانم دقیقاً چه میشود گفت اما گویی بازار دیگر هیچ اعتمادی به اخبار مثبت ندارد. اخبار منفی را به خوبی رصد میکند و به آن واکنش نشان میدهد اما بدون هیچ بازخوردی از کنار اخبار مثبت رد میشود. او دلیل این امر را سیاستهای سرکوبگرایانه دولت میداند و عنوان میکند: مداخلات دولت، شرکتها را زیانده کرده است. اینطور که به نظر میآید، دولت مدام در حال دخالت در بازار سرمایه است. از یک سو، با بخشنامه مربوط به پتروشیمیها، باعث زیانده شدن آنها شد. از یک سوی دیگر با افزایش نرخ بهره بانکی سعی کرد تکانی به بازار دهد. حالا باید منتظر ماند و دید آیا نمادهای بانکی واکنشی به این خبر نشان میدهند؟ او افت نمادی مانند شپنا را کمسابقه میداند و میگوید: در چند سال اخیر سابقه نداشته که شپنا، سقف ۸۰۰ را از دست بدهد اما در این چند ماه این اتفاق افتاد.
* تیتر این گزارش برگرفته از فیلم «Anatomy of a fall» است
امضاکنندگان نامه سال 1399 امروز چه میگویند؟
در سال ۱۳۹۹، زمانی که بورس در روزهای اوج خود بود، ۲۵پژوهشگر مالی و اقتصادی در نامهای خطاب به دولت و بانک مرکزی اخطار دادند که رشد این بورس، خطرناک است. به گفته آنان: «وضعیت فعلی بورس و ادامه آن بهشدت بحرانخیز و همراه با تخریب بیشتر وضعیت اقتصاد کلان خواهد بود. در نتیجهی انتظارات شکلگرفته در بورس، تولید با سرمایهگذاری و تأمین مالی داخلی بیش از پیش تعطیل شده، بر نابرابری افزوده شده و بازار پول در معرض تخریب از مجرای افزایش سرعت گردش پول و تبدیل هرچه سریعتر شبهپول به پول قرار خواهد گرفت. پیامدِ ادامه روند فعلی بازار بورس افزایش بیشتر تورم و نرخ ارز خواهد بود.» حالا در سال ۱۴۰۲ برخی از این اقتصاددانان در گفتوگو با هممیهن از وضع بورس میگویند گرچه معتقدند که بورس واقعیتر شده اما معتقدند بازار با دولت چالشهای مهمی دارد.
جنگ تمامعیار دولت و بازار
علیرضا توکلیکاشی، پژوهشگر اقتصادی، یکی از این ۲۵پژوهشگر، در گفتوگو با هممیهن توضیح میدهد: اگر در آن زمان عدهای متوجه هشدارهای ما نمیشدند و نمیفهمیدند که کلیت و کلان بازار غیرواقعی و غیرنرمال است، اکنون به همه ثابت شد که چرا نگران بودیم. مرداد ۱۳۹۹ و قبل از آن، بازار، قیمتهای درستی نداشت. اکنون سه سال از آن زمان میگذرد؛ کشور حدود ۱۸۰درصد تورم داشته و قیمت دلار چند برابر شده است. اینها، نشان میدهد نگرانی ما، نگرانی بهجایی بود. من نمیدانم بازار تا آخر سال دقیقاً چه روندی را طی میکند؛ اما بهطور کلی، قیمتهای کنونی بازار، طبیعیتر است. توکلیکاشی ادامه میدهد: اصلیترین نکته این است که بازار در حال دستوپنجه نرم کردن با دولت است. یعنی در حقیقت صحنه اقتصاد ایران، شاهد یک جنگ تمامعیار میان بازار آزاد و نمایندگان آن با دولت است. او توضیح میدهد: نمایندگان بازار آزاد، شرکتهای بورسی شامل شرکتهای تولید خودرو، مس، دارو و مواد غذایی هستند. دولت هم برای حل کردن مشکلات به اقتصاد آزاد که بخش تولیدمحور و همچنین افزایشدهنده ارزشافزوده است، فشار میآورد. این فشار در قالب افزایش هزینهها، تغییر نرخهای مالیاتی، تحمیل هزینههای اجباری به شرکتها میباشد و نتیجه کنش و واکنش بازار و دولت، اکنون خود را در قیمتها نشان میدهد. او میگوید: بورس در تامین مالی صنایع، مشکلی ندارد. نکته قابلتوجه اینکه هنوز تشنگی به سرمایه در گردش، وجود دارد و شرکتها نیاز به تامین مالی دارند. توکلیکاشی یادآوری میکند: در شرایط تورمی که نرخ بهره بالاست و بانک مرکزی هم به افزایش آن دامن میزند، هزینههای اوراق برای شرکتها کمرشکن است. اگر به دلیلی نرخ ارز بالا برود و بحران مالی در کشور شدت بگیرد، بنگاهها باید توسعه خود را متوقف کنند تا اقتصاد به آرامش برسد و نرخ تورم و بهره نرمال شود، بعد فعالیتهای توسعهمحور خود را ادامه دهند.
علی سرزعیم، اقتصاددان، یکی دیگر از افرادی بود که این نامه را امضا کرده بود و هشدارهایی نسبت به وضعیت غیرواقعی بازار سرمایه داده بود، در گفتوگو با «هممیهن»، توضیح داد: بورس در آن زمان، دچار حباب بود. هدف ما از امضای آن نامه این بود که نگذاریم مردم که نمیدانند، پولهای خود را به آن بازار ببرند و دچار زیان و ضرر شوند. سرزعیم، وضعیت بورس در حال حاضر را راکد میداند و بیان میکند: اکنون بورس، راکد است. عدم اطمینان به آن بسیار بالاست و به ندرت در آن سرمایهگذاری میشود. رانتهایی هم که به آن وارد میشد، اکنون کم شده است. از سوی دیگر، قیمت نرخ خوراک افزایش یافته است. دو نظر درباره بازار سرمایه وجود دارد که نمیتوان با اطمینان گفت کدامیک صحیحتر است. اول اینکه بورس در بلندمدت، کمبودهای خود را جبران میکند. یک نظر دیگر معتقد است چون سرمایهگذاری جدیدی در بورس نمیشود، پس نمیتوان به بهتر شدن وضعیت آن خوشبین بود.
میثم رادپور، کارشناس اقتصادی، یکی دیگر از امضاکنندگان نامه، علت بیاعتمادی مردم به بورس را سود ناشی از تورم میداند و میگوید: بازار سهام کشور، در وضعیتی است که عموماً، جبرانکننده ریسکهایی که به سرمایهگذار تحمیل میشود، نیست. دلیل این بیاعتمادی هم این است که وقتی سهامدار، وارد این بازار میشود ریسک را تحمل میکند تا از محل درآمد و فروش شرکتها، سود به دست بیاورد. او ادامه میدهد: ارزش سهام، با جریانهای آینده مشخص میشود. این جریانها هستند که تعیین میکنند ریسک بازار و جریانهای نقدینگی باعث سوددهی میشوند یا نه. اما کالایی مانند خودرو به دلیل خدماتی که به شما ارائه میدهد، به خودی خود، ارزشمند است. خودرو یا خانه، کالای غیرسرمایهگذاری است. تنشهای منطقه ممکن است قیمت سهام را کاهش دهد اما قیمت خودرو خود را دچار نوسان میکند؛ تاره کارایی خود را هم دارد. خانه، همچنان سرپناه افراد خواهد ماند. حرف من این است که قسمت عمده آنچه بازده بورس را تشکیل میدهد، تورم است. بازده اسمی بورس از محل تورم است و در واقع، بخش عمدهای از بازدهی اسمی در کسبوکارها و بازار ناشی از تورم است. نرخ تشکیل سرمایهگذاری ثابت کشور در حال کاهش است؛ حتی سرمایهگذاران هم به اندازه استهلاکی که دارند، سرمایهگذاری نمیکنند. او در پایان بیان میکند: بورس هم به همین نتیجه رسیده که تنها با تورم در حال رشد است. وقتی بازدهی برابر با تورم باشد، یعنی فروش شرکتها زیاد نمیشود و سرمایه ثابت تشکیل نمیشود. به همین دلیل هم مردم میخواهند سرمایه خود را محفوظ بدارند، بین دارایی واقعی و دارایی مالی، دارایی واقعی را انتخاب میکنند. اگر قرار است تنها سود سرمایهگذار، ناشی از تورم باشد، داراییهای واقعی بسیار امنتر هستند. بورس سود تورم را با هزار ریسک و اما و اگر به سرمایهگذار میدهد اما داراییهای واقعی این سود را بدون شرط در اختیار او میگذارد.
نگاه کارشناس / ۱
پیام الیاسکردی کارشناس بازار سرمایه:
عواقب تصمیمات شبانه دولت
شرایط بازار سهام خوب نیست و کارشناسان آن را به دو عامل مهم نسبت میدهند. پیام الیاسکردی، کارشناس بازار سرمایه در گفتوگو با هممیهن گفت: «تصمیمهای شبانه دولت و فراهم نبودن فضای آرام برای سرمایهگذاری، ناامنی بازار را شدت داد. منظور این است که سرمایهگذاران بازار سرمایه، از یک طرف با تنشهای خاورمیانه مواجه هستند و مطمئناند که این تنشها ادامهدار است؛ از یک طرف دیگر هم، دولت با تصمیماتی که مثلاً درباره نرخ خوراک پالایشیها میگیرد، یک دفعه بر سود شرکتها تاثیر زیاد میگذارد. متاسفانه در چند چهارشنبهای که گذشت، بامداد چهارشنبه سرمایهگذاران به چشم میدیدند که شرایط بازار، چندان جذاب نیست و ناگهان اتفاقاتی رخ میداد که آسیب زیادی به بازار میزد.»
شما روند شاخص بورس طی یک ماه اخیر را چگونه میبینید؟
واقعیت این است که متاسفانه، بازار سرمایه کشور از منظر ارزش دلاری، یک روند نزولی را آغاز کرده است. به نظر میرسد که این روند نزولی، از دیماه امسال شیب و شدت بیشتری هم داشت.
به نظر شما دلیل این افت چه بود؟
دو بال قیچی، یعنی افزایش قیمت دلار و بالا نرفتن بازار سرمایه، منجر شده که ارزش دلاری بازار واقعاً افت کند. بورس از عدد ۱۹۲میلیارد دلار دیماه، امروز به حدود ۱۵۹ میلیارد دلار رسیده است. دلیل چندان پیچیده نیست؛ دلیل این افت محسوس، تنشهای خاورمیانه است.
و نقش دولت در طول این روند چه بود؟
تصمیمهای شبانه دولت و فراهم نبودن فضای آرام برای سرمایهگذاری، ناامنی بازار را شدت داد. منظور این است که سرمایهگذاران بازار سرمایه، از یک طرف با تنشهای خاورمیانه مواجه هستند و مطمئناند که این تنشها ادامهدار است؛ از یک طرف دیگر هم، دولت با تصمیماتی که مثلاً درباره نرخ خوراک پالایشیها میگیرد، یک دفعه بر سود شرکتها تاثیر زیادی میگذارد. متاسفانه در چند چهارشنبهای که گذشت، بامداد چهارشنبه سرمایهگذاران به چشم میدیدند که شرایط بازار، چندان جذاب نیست و ناگهان اتفاقاتی رخ میداد که آسیب زیادی به بازار میزد.
در این مدت رسانهها و فعالان بورس درباره خوراک پتروشیمیها بسیار گفتند و نوشتند. اگر ممکن است باز هم مصداقی برای این نوع تصمیمها تعریف کنید.
مثلاً تصمیمی که درباره اوراق گواهی سپرده رخ داد؛ بعد از اینکه اوراق گواهی ۳۰ درصد شد، نرخ بهره هم به ۳۰ درصد افزایش یافت. به همین دلیل هم میتوان فهمید که جذابیت سهامها با عدد نرخ جدید، کمی گران است. نکته بعدی چنین تصمیمی، نااطمینانی است؛ یعنی وقتی سرمایهگذار میبیند که این همه فاکتور تغییر میکند یا احتمال تغییر دارد، ترجیح میدهد که در بازار سرمایه، سرمایهگذاری نکند و به بازارهایی روی میآورد که شرایط در آنها، آرامتر است. بورس بازاری است که هم از سیاستهای خارجی تاثیر میگیرد و هم تصمیماتی که دولت شبانه میگیرد بر آن تاثیرگذار است. علاوه بر همه اینها قرار است نرخ بهره بالا رفته و بانک مرکزی مداخلاتی انجام دهد. آنچه که مشاهده میشود این است که مصوبات بانک مرکزی برای بورس، بسیار آسیبزننده است. همه این عوامل در کنار هم منجر میشود که حال و روز بازار امروز اینچنین شود و بازدهی بورس در چند ماه اخیر اصلاً امیدوارکننده نبوده است. متاسفانه بازار از بعد از اردیبهشتماه که رشدی نسبی تجربه کرد، اصلاً روی خوش ندید.
به نظر شما فضای نااطمینانی ایجادشده در بازار سرمایه و کوچ سرمایهگذاران از این بازار، چه تاثیری بر اقتصاد کشور دارد؟
قطعاً کوچ سرمایهگذاران اثرگذار است اما این تاثیرات، یکشبه پدیدار نمیشود. مردم همواره به دلیل تقاضای فعالیت سفتهبازانه، علاقهمند به فعالیت در بازار سرمایه بودهاند؛ اما در مدتی که گذشت، این تمایل هم از بین رفت. زیرا فضایی که چنین تمایلی را میپروراند، از بین رفت. هر زمان که دولت بر بازاری کنترل زیاد کند، آن را رگوله کرده و بیشتر بر آن فشار وارد کند، آن بازار هم از بین میرود. مطمئن باشید که بخش زیادی از افزایش قیمت طلا، دلار و مسکن، به دلیل اعمال فشار بر بورس است.
نگاه کارشناس / ۲
بهنام صمدی کارشناس بازار سرمایه:
گواهی سپرده 30 درصدی به اعتماد سهامداران ضربه زد
تصمیمات دولت از افزایش نرخ خوراک پتروشیمیها تا بالا بردن حق انتفاع معادن و تشکیل بازار موازی برای طلا زمینههای افت شاخص را فراهم کرد و نهایتا با تصمیم آخر ضربه دیگر به اعتماد سهامداران زد. بهنام صمدی کارشناس بازار سرمایه در گفت و گو با هم میهن تاکید کرد: «تحلیلگران مدتها نگران نرخ بهره بین بانکی بودند که ۲۳ درصد بود اما بانک مرکزی یه یکباره از گواهی سپرده ۳۰ درصدی رونمایی کرد. اگر روند خروج پول از بازار را دنبال کنید، متوجه میشوید که هر هفته، چند هزار میلیارد تومان از صندوقهای درآمد ثابت، صندوقهای درآمد سهامی و حتی بورس خارج میشود.»
شما وضعیت شاخص کل و بازار سرمایه در سالی که دیگر رو به پایان است را چگونه ارزیابی میکنید؟
اتفاقی که در اردیبهشت رخ داد این بود که دولت پشت درهای بسته، مصوبهای را برای نرخ خوراک پتروشیمیها تصویب کرد و آن را در اواخر خردادماه ابلاغ کرد و اوایل تیرماه به دست سرمایهگذاران رسید. سرمایهگذاران هم وقتی شاخص بورس از دو میلیون و ۵۰۰ به دو میلیون رسید، فهمیدند که دولت در حال بررسی این مصوبه است و حتی آن را تصویب کرده است. این مسئله باعث شد که اعتماد به دولت و مصوبات دولت به کلی از دست برود. از سوی دیگر، دولت قصد دارد که کسری بودجه خود را به هر طریقی که میشود، جبران کند. هیچ جا برای جبران کسری بودجه بهتر از بورس که شفاف است، نیست.
نمودهای جبران کسری بودجه از جیب بورس، دیگر در کدام تصمیمات دولت نهفته بود؟
حق انتفاع معادن افزایش یافت، همین چند وقت پیش هم نرخ نفت پالایشگاهها اضافه شد. یکی دیگر از اقدامات دولت هم برداشت بیش از ۲۰ همت از سود پالایشگاه نفت خلیجفارس بود. حدود یک ماه پیش هم وزیر اقتصاد بیان کرد که بانکها به دلیل پرداخت نکردن تسهیلات مسکن، ۲۶ هزار میلیارد تومان جریمه میشوند. همه این اعداد را جمع کنید تا متوجه شوید دولت چه رقم بزرگی را از جیب شرکتهای سرمایهگذاری و در نهایت بورس خارج کرده است. با وجود اینکه گواهی شمش طلا در بازار سرمایه معامله میشد بانک مرکزی یک بازار موازی تاسیس کرد و به همه بانکها هم دستور داد که حق ندارند برای گواهی شمش، گواهی سپرده صادر کنند. همه اینها مراحلی بود که به اعتماد بازار سرمایه ضربه زد. بانک مرکزی هم قرار است گواهی سپرده ۳۰ درصدی صادر کند. نرخ بین بهره بدون ریسک ۳۰درصدی، به اعتماد مردم ضربه میزند. تحلیلگران مدتها نگران نرخ بهره بینبانکی بودند که ۲۳ درصد بود اما بانک مرکزی یه یکباره از گواهی سپرده ۳۰ درصدی رونمایی کرد. اگر روند خروج پول از بازار را دنبال کنید، متوجه میشوید که هر هفته، چند هزار میلیارد تومان از صندوقهای درآمد ثابت، صندوقهای درآمد سهامی و حتی بورس خارج میشود.
به نظر شما سرمایهگذاری که این پول را از بازار خارج میکند آن را به کجا انتقال میدهد؟
بازار طلا و بازار ارز. بیشتر سرمایهگذارانی که مایل به دریافت سود هستند، ترجیح میدهند پول خود را در این بازارها سرمایهگذاری کنند. نتیجه آن هم تشکیل بازارهای غیررسمی سیاه و همچنین رشد قیمت طلا و ارز است. روز سهشنبه، دلار به نزدیک ۶۰ هزار تومان رسید و به نظر نمیرسد که در ادامه شاهد روند کاهش باشیم.
بازار سرمایه چگونه میتواند دوباره رشد کند؟
همه شرایط برای رشد بازار سرمایه، مهیاست. نرخ ارز به نسبت بالاتر آمده است اما به دلیل ریسکهایی که از سوی دولت به بازار تحمیل میشود، سهامداران، دست نگه داشتهاند. البته همیشه این مسئله وجود داشته است و تنشهای منطقه منجر میشود که برخی از بازارها رشد کرده و برخی دیگر هم به نقطه تعادل برسد. در نهایت، سایر بازارها و قیمت کالاها با نرخ دلار تراز میشوند. بازار سرمایه نیز از این افزایش رشد بینصیب نیست. با این نرخ دلار به نظر میرسد که بازار سرمایه میتواند تا پایان اسفندماه به سقف خود در اردیبهشتماه برسد. البته این رخداد نیازمند آن است که منطقه آرامتر شده و از شدت تنشها هم کاسته شود. در واقع با کاهش ریسکهای سیاسی و تنشها، بورس میتواند به سقف قبلی خود برسد.
با وجود اینکه دولت مستقر مدعی بود که به بورس به چشم قلک نگاه نمیکند اما دقیقاً با روشهای مختلف از آن تامین مالی کرد. حتی اگر بگوییم بخشی از جبران کسری بودجهاش را از طریق آن استفاده کرد، اشتباه نیست. سازمان بورس هم اشتباهاتی در این زمینه داشت؛ سازمان بورس در اوج رکود بازار، فصبا را عرضه اولیه و پذیرهنویسی کرد. چهار هزار و ۵۰۰ میلیون تومان نقدینگی خارج کرد و فگستر نیز با همین فرمان، دو هزار میلیون تومان نقدینگی خارج کرد. رفتارهای سازمان بورس به همین دلیل بسیار عجیب است. وقتی که بازار صعودی و در رونق است از عرضه اولیه و پذیرهنویسی خبری نیست اما وقتی که بازار در رکود است، اقدام به پذیرهنویسی میکند. وقتی دولت نقدینگی را در زمان اشتباه از بازار خارج کند، آن را رکودی و فرسایشی میکند. به هرحال امیدواریم دولتی که شعار داده بورس اولویتش است، واقعاً به آن توجه کند. ابراهیم رئیسی زمانی که تنفیذ شد، اعلام کرد که اولویتش بهسامان کردن اوضاع بورس است. اما در عمل دیدیم که بورس اولویت آخر دولت بود. دولت، با اقداماتی نظیر تغییر نرخ بهره، قیمتگذاری دستوری و همچنین ارائه مصوباتی که سود شرکتها را کاهش میداد، به بازار سرمایه ضربه زد. به هرحال، امیدواریم که بورس بتواند نقطه اعتماد خود را مجدداً پیدا کند و به رونق و افزایش حجم معادلات برسد.
به نظر شما چرا وقتی بورس در رکود است، سازمان بورس پذیرهنویسی میکند؟
اقدام سازمان بورس، برای تحلیلگران هم بسیار عجیب است. احتمالاً دلیل سازمان بورس این است که شرکتها، همه در نوبت هستند و اگر عرضه نشوند، پذیرششان میسوزد و باید دوباره برای شرکت پذیرش بگیرند. دوره پذیرش بین شش ماه تا یک سال است. ممکن هم هست که سازمان بورس تصور کند با این اقدام، رونق را در بورس نگاه دارند. به هر حال پذیرهنویسی، همواره به همراه سود بوده است. اما این اقدام در نهایت به بورس ضربه میزند. به همین دلیل ممکن است که این اقدام به منظور کمک به بازار سرمایه باشد اما معلوم نیست با کدام مشاوره دست به چنین کاری میزنند. پذیرهنویسی نباید در روزهای رکودی بازار شکل گیرد اما عرضهاولیه پرتقاضاست و موجب فعال شدن بازار راکد میشود.
دلیل رشد بورس در اردیبهشتماه چه بود که ما بعد از آن دیگر شاهد رشد محسوسی نبودیم؟
اگر یادتان باشد دلار تابستان تا آبانماه سال گذشته، رشد بسیار محسوسی را تجربه کرد. از سوی دیگر اعتراضاتی در کشور شکل گرفته بود که در نهایت آرام شد. بعد از این دلار در محدوده ۵۰ هزار تومان تثبیت شد و ماند. افزایش قیمت دلار هم اثر خود را در بورس کالا و کالاهای عرضهشده در آن، گذاشت. رشد نرخ دلار بود که سبب شد بورس از محدوده یک میلیون و ۳۰۰ هزار واحد، رشد کند و به دو میلیون و ۵۰۰ هزار واحد برسد. انتظار میرفت که شاخص در تیرماه دوباره بازگردد، اما دقیقاً و درست در زمانی که شاخص به دو میلیون واحد رسیده بود، مصوبه نرخ خوراک اثر منفی بر شاخص گذاشت. جالب آنجاست که این مصوبه دوباره در شهریورماه اصلاح شد. دولت با نابخردی به سهامداران ضربه بزرگی زد چون این عقبنشینی دیگر فایده نداشت و اثر خود را بر روی تابلوی بورس گذاشته بود.
به نظر شما سطح اعتماد عمومی به بورس چقدر است؟
اگر جریان خروج نقدینگی را دنبال کنید، میبینید که روزانه تقریباً ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیارد تومان از بازار سهام خارج میشود. رقمی که از صندوق درآمد ثابت خارج میشود، به نسبت بیشتر هم است. به نظر من، اعتماد مردم به بورس در پایینترین نقطه خود قرار دارد. بسیاری از سهامدارانی که در سال ۱۳۹۹ وارد بازار سهام شدند، هنوز هم در زیان هستند. تنها تصور کنید اگر این افراد در سال ۱۳۹۹، سکه میخریدند یا حتی پول خود را در بانک میگذاشتند و خودرو میخریدند، حدود ۶۰ درصد در کمترین حالت سود میبردند. این در حالی است که آنان وارد بازار سرمایه شدند و ضرر کردند. برخی از آنان هم حتی اصل پول خود را از دست دادهاند.