| کد مطلب: ۴۸۶۲۶

حسین نایب عضو هیئت مدیره انجمن آب و فاضلاب: انتقال آب سد طالقان فقط یک مُسکن است

حسین نایب، عضو هیئت مدیره انجمن آب و فاضلاب در گفت‌وگو با هم‌میهن به مسئله انتقال آب سد طالقان به تهران پرداخته و گفته حتی تامین آب کامل این سد نیز نمی‌تواند کمکی به تامین آب تهران کند و فقط یک مُسکن است.

حسین نایب عضو هیئت مدیره انجمن آب و فاضلاب: انتقال آب سد طالقان فقط یک مُسکن است

حسین نایب، عضو هیئت مدیره انجمن آب و فاضلاب در گفت‌وگو با هم‌میهن به مسئله انتقال آب سد طالقان به تهران پرداخته و گفته حتی تامین آب کامل این سد نیز نمی‌تواند کمکی به تامین آب تهران کند و فقط یک مُسکن است. او مثال زده مانند این است یک لیوان شکسته داریم که هر چقدر آب داخل آن می‌ریزیم از پایین آن خارج می‌شود. نایب عنوان کرد آب سد طالقان در مقایسه با میزان مصرف آب تهران حدود یک‌بیستم است که عدد خیلی کمی است. او معتقد است باید موضوعاتی مانند بازچرخانی هدفمند و درست و اصولی آب و جلوگیری از کشت آب‌بر در استان تهران را پی بگیریم تا مشکلات کاهش یابد.

‌وزیر نیرو گفته با ورود آب سد طالقان به تهران، آب شرب حدود ۳ میلیون نفر تامین خواهد شد، آیا بعد از این استان قزوین و سایر حقابه‌برهای این سد به مشکل بی‌آبی دچار نخواهند شد؟ آیا راه دیگری برای تامین آب تهران نیست؟

سد طالقان برای مقاصدی احداث شد و بخشی از این آب مربوط به حقابه‌های کشاورزی دشت قزوین، یک بخش آن احتمالاً مربوط به آب شرب برخی از شهرهای استان قزوین و یک بخش آن سهمی است که برای آب شرب کرج در نظر گرفته شده بود که به تامین پایدار آب کرج کمک کند و یک بخش آن هم برای تامین غیرمستقیم آب تهران در نظر گرفته شده بود. نکته‌ای که وجود دارد این است که میزان مصرف آب در شهر تهران در سال جاری رکوردها را زد و تا ۴۵ مترمکعب در ثانیه افزایش پیدا کرد و حتی در مقاطعی به ۵۰ مترمکعب در ثانیه نیز رسید.

این عدد وقتی در بازه زمانی چندساله همینطور رو به افزایش باشد در آینده حتی تامین آب کامل سد طالقان هم نمی‌تواند کمک شایانی به تامین آب تهران کند؛ یعنی همچنان از حوضه‌های آبریز دیگر آب انتقال دهیم و داخل مشک سوراخ تهران بریزیم. البته ممکن است برای تامین آب در شرایط اضطراری امسال و با توجه به اینکه بارش‌های سال گذشته خیلی کمتر از حدود طبیعی بوده و تا ۵۰ درصد هم گمانه زده شده و اینکه ظرفیت آب‌دهی چاه‌ها رو به کاهش است و همینطور افت آب زیرزمینی را در تهران شاهد هستیم، این انتقال آب به عنوان یک تامین آب اضطراری و به صورت مُسکن ناگزیر و قابل انتخاب بوده است، ولی اگر قرار باشد هم همینطور در کاسه تهران آب بریزیم و به دلیل عدم لحاظ مدیریت مصرف و مدیریت تقاضا، سیاست‌های جمعیتی غیراصولی و غیرمنطبق با توان اکولوژیکی تهران، هم بارگذاری جمعیتی و صنعتی و حتی توسعه کشاورزی در استان تهران را افزایش دهیم مطمئناً هر چقدر آب از هر جای دیگر هم بیاوریم در سال‌های آینده جوابگو نخواهد بود، ولی صرفاً به عنوان یک مُسکن برای تامین آب شرایط اضطراری فعلی تهران می‌توان برای مقطع فعلی به آن خوشبین بود.

البته می‌دانید که میزان افزایش ظرفیت که از سد طالقان برای تهران در نظر گرفته شده در مقایسه با میزان مصرف آب تهران به طور کلی، چیزی حدود یک‌بیستم است یعنی اگر مصرف پیک آب تهران را۴۰ تا ۵۰ مترمکعب ثانیه در نظر بگیریم، دوونیم‌مترمکعبی که افزایش پیدا می‌کند عدد خیلی کمی است و در مقابل میزان مصرف آب شرب و شهری تهران ناچیز است و فقط صرفاً کمکی برای تامین آب مخصوصاً در این روزها که سدهای اصلی تهران یعنی لار، لتیان، ماملو و کرج با افت میزان آب و افت ذخیره مواجه هستند می‌تواند به‌شمار آید.

‌به قول شما شاید این کار به صورت مقطعی مشکل آب تهران را حل کند اگر در چند سال آینده سد طالقان خشک شود یا درمورد تامین حقابه‌بران کنونی این سد به مشکل بربخورند، این رویه نمی‌تواند یک معضل جدید ایجاد کند؟

همین الان در فاز صفر این اتفاق افتاده است یعنی آن آبی که قرار بوده در پشت سد ذخیره شود و به حقابه‌بران فعلی تخصیص داده شود ذخیره نمی‌شود. اگر آبی را از سد طالقان برای تهران برداشت می‌کنیم عملاً حق یک حقابه‌بر را می‌گیریم.

ممکن است بگوییم آب شرب نسبت به آب بخش کشاورزی اولویت دارد، اما به واسطه اینکه آن حقابه‌بر نمی‌تواند تامین آب کشاورزی خود را داشته باشد مجبور به تامین آب مورد نیاز خود از سایر منابع می‌شود، مثلاً با احداث چاه‌های غیرمجاز، و همین امر می‌تواند بر روی منابع آب زیرزمینی دشت قزوین و نیز مسئله آب شرب شهرهای استان قزوین اثرگذار باشد، پس عملاً وقتی آب را به تهران انتقال می‌دهیم یک حقی را در مبدأ ضایع می‌کنیم.

در اینجا باید وزارت نیرو و دولت جایگزینی برای این حق تضییع‌شده استان قزوین در نظر بگیرد مثلاً به جای اینکه در شهرهایی از استان قزوین که از شبکه آب شرب برای آبیاری فضای سبز استفاده می‌شود، آن را با پساب جایگزین کند و یا مابه‌ازای حقابه کشاورزان، پساب با کیفیت مناسب در اختیار آنها قرار گیرد. البته اطلاع دارم برخی از شهرداری‌های استان قزوین نیز جایگزینی برداشت آب شرب برای مصرف فضای سبز با آب پساب حاصل تصفیه‌خانه‌های فاضلاب محلی را آغاز کرده‌اند. این کار اگر توسعه پیدا کند و دولت با حمایت‌های مادی و تخصیص بودجه این امر را تسهیل کند، آن دوونیم مترمکعب در ثانیه آب مازادی که از حقابه آنجا برداشت می‌کنیم  جایگزین خواهد شد و ممکن است سیستم به تعادل برسد.

اما آن چیزی که فعلاً دور از ذهن است، به تعادل رسیدن منابع و مصارف در تهران است. عدم موضوع توجه به موضوع هدررفت آب، بحث آبیاری فضای سبز شهر تهران با آب شرب، همچنین بارگذاری غیرمنطقی و توسعه شهری در استان تهران و شهرهای اقماری باعث می‌‌شود همچنان تقاضا بالا برود یعنی هر چقدر تامین را افزایش دهیم همزمان در حال افزایش تقاضا هم هستیم و این سیستم هیچ‌گاه با ادامه روند کنونی به تعادل نخواهد رسید.

‌در چند سال اخیر که بارش‌ها هم کم شده، چند ایده عجیب مثل آوردن آب دریای خزر یا دریای عمان به مرکز ایران مطرح شده و یا بحث انتقال آب سد طالقان به تهران که به قول شما در حد یک مُسکن است، در این شرایط چه کار اصولی می‌توان انجام داد تا مشکل آب تهران حل شود؟

در این خصوص راهکارها و علاج‌بخشی‌های مختلفی در اذهان عمومی وجود دارد که بسیاری از آنها عملیاتی و اجرایی نیست، برخی توجیهات اقتصادی و فنی ندارد و برخی نیز نادیده گرفته شده است. به عنوان مثال اخیراً حتماً در شبکه‌های مجازی با این خبرها برخورد داشتید که یک فردی مثلاً می‌خواهد ابرها را بارورسازی کند، که قطعاً این‌گونه کارها در گام صفر از بازی خارج هستند و صرفاً یک لفاظی‌های سطحی و بی‌ارزش در خصوص تامین یا افزایش آب هستند.

از سوی دیگر یکسری اقدامات سازه‌ای وجود دارد مثل انتقال آب بین‌حوضه‌ای، لازم است برای آن شرایط سختگیرانه مثل توجه به حقوق مبدأ و توسعه پایدار در مقصد را در نظر بگیریم. قبل از آن نیز بحث‌های هزینه‌ای و اقتصادی انتقال آب و همچنین تمام بحث‌های فرهنگی و اجتماعی را باید در نظر گرفت تا به اینجا برسیم که آیا آب را می‌توان از یک مبدأ به یک مقصد انتقال داد یا نه. مثلاً موضوع انتقال آب سد طالقان ممکن است توجیه‌پذیر نباشد، اما با توجه به اولویت بالای مسئله سیاسی و اجتماعی و سلامت عمومی که اکنون با آن مواجه هستیم، به ناچار انتخاب‌پذیر است و  ناگزیریم برای تامین بخشی از آب مصرفی حدود 15 میلیون نفر این کار را انجام دهیم. 

مبحث دیگر نمک‌زدایی و انتقال آب به فلات مرکزی از دریای عمان، خلیج فارس و دریای خزر است. در این خصوص باید به موضوعات مهم و زیربنایی از جمله جنبه‌های اقتصادی، فنی و زیست محیطی توجه داشت. بسیاری از پروژه‌های نمک‌زدایی و انتقال آب از دیدگاه اقتصادی و فنی غیرمنطقی، توجیه‌ناپذیر و غیرمنطبق با نیازها و مصارف است.  

در نهایت، راهکارهای قابل قبول و منطبق با توسعه پایدار، همان راهکار‌های مبتنی بر مدیریت مصرف و مدیریت تقاضا، افزایش بهره‌وری در بخش‌های مختلف و کاهش شدت مصرف، کاهش هدررفت، بازیافت و بازچرخانی پساب‌ها خواهد بود. به عنوان مثال اگر موضوعات مربوط به پایدار کردن فضاهای سبز و منطبق کردن آن با اقلیم تهران، مسئله مربوط به بازچرخانی هدفمند و درست و اصولی آب، مسئله مربوط به جلوگیری از هدررفت آب، مسئله مربوط به کاهش بارگذاری صنعتی در این حوضه آبریز و مواردی از جمله جلوگیری از کشت آب‌بر در استان تهران را پی بگیریم، با هزینه‌های بسیار کمتر نسبت به ابرپروژه‌های انتقال آب از دریای خزر یا مثلاً دریای عمان و خلیج فارس می‌توانیم موضوع ناترازی آب و موضوع چالش تامین آب را در تهران و کلیه کلان‌شهرهای کشور به نحوی مرتفع کنیم.

متاسفانه از دهه‌های گذشته، موضوع «ابرپروژه» مخصوصاً در صنعت آب آفتی بود که باعث شد ما صرفاً با تفکر سازه‌ای جلو برویم و شرکت‌های مشاورهای بزرگ هم این راه را هموار کردند و توجیهات فنی آن را تامین کردند تا به این سمت برویم. اینکه فکر کنیم با ابر‌پروژه‌ها می‌توانیم مشکل و موضوع‌های کلان کشور مثل موضوع آب را حل کنیم اشتباه است و واقعیت امر این را نشان می‌دهد که این پروژه‌ها حداقل در مقوله آب توانمند نیستند و به عنوان مثال هر میزان آب را از دریای خزر و دریای عمان با هزینه حدود هر مترمکعب ۴ تا ۶ یورو به فلات مرکزی بیاوریم، مطمئن باشیم که در اینجا به راحتی آن آب را هدر می‌دهیم و خروجی اصولی و قابل اتکا نخواهد داشت.

به کانال تلگرام هم میهن بپیوندید

دیدگاه

ویژه اقتصاد
آخرین اخبار