| کد مطلب: ۴۳۱۱

انقلاب، وابستگی و توسعه

یادداشت‌هایی در سالگرد انقلاب/ 4

یادداشت‌هایی در سالگرد انقلاب/ 4

در بحث‌های بین انقلابیون سال 57 موضوع «عقب‌ماندگی» بسیار مطرح می‌شد اما خبری از «گفتمان توسعه» در بین آنان نبود.
از نگاه آنان، محرومیت روستاها، محلات فقیرنشین شهری، زاغه‌های پراکنده در اطراف پایتخت، فساد اجتماعی و فحشا به‌قصد گذراندن امور زندگی، نشانه‌های روشن «عقب‌ماندگی» شناخته می‌شد و نیاز به جبران کامل داشت. برای مقابله با عقب‌ماندگی اما وجود یک «برنامۀ توسعۀ مدون» ضروری تشخیص داده نمی‌شد و به همین دلیل، گروه‌ها و دسته‌های انقلابی هرکدام به فراخور حال‌شان، جبران عقب‌ماندگی‌های کشور را در گرو عمل به عقاید ایدئولوژیک خود یا تلاش و کوشش نیروهای داوطلب انسانی می‌دانستند و همین‌ها را برای محرومیت‌زدایی و ریشه‌کنی فقر و فساد و فحشاء کافی تصور می‌کردند.
انقلابیون چپ‌گرا اعم از مذهبی یا مارکسیست، بر اساس نظریه‌های مسلط بر ذهن روشنفکران جهان‌سومی در آن روزگار، ریشۀ عقب‌ماندگی را در «وابستگی به امپریالیسم» به‌شمار می‌آوردند و بر این عقیده بودند چنانچه این وابستگی منقطع شود، عقب‌ماندگی نیز به‌طور خودکار از میان برمی‌خیزد.
طبق این نظریه‌ها، جهان سرمایه‌داری در مقام متروپل، منابع حیاتی و مواد اولیۀ کشورهای پیرامونی را تحت عنوان قمر به‌واسطۀ بورژوازی کمپرادور می‌بلعد و به‌عبارتی خون آنها را می‌مکد. به سخن دیگر، سرمایه‌داری با مکیدن منابع حیاتی جوامع اقماری و صدور کالاهای مصرفی و «بنجل» به آنها، در همان حال که به فربه کردن خود می‌پردازد، کشورهای پیرامونی را دچار عقب‌ماندگی و فقر و فلاکت می‌کند. این رابطۀ یک‌سویه و نامتوازن به‌محض آنکه گسسته شود و بورژوازی کمپرادور نیز به‌عنوان نیروی واسط این جریانِ یک‌طرفه، در معرض نابودی و انهدام قرار گیرد، عقب‌ماندگی جای خود را به پیشرفت و ترقی می‌دهد.
داستان البته به قطع وابستگیِ صرف هم ختم نمی‌شد. امپریالیسم پدیده‌ای جهانی بود که همراه سایر ملت‌های بریده از بند وابستگی باید برای نابودی کامل آن مبارزه می‌شد تا کل جهان از شر آن رها شود و از این طریق، نوع بشر به سعادت و بهروزی برسد.
اینکه منابع چنین مبارزۀ بی‌امانی با موجود غول‌آسایی در حد امپریالیسم جهانی از کجا باید تأمین می‌شد، جای پرسش نداشت، زیرا پرسش در این باره، تشکیک در حقانیت مبارزۀ ضدامپریالیستی و همسویی با نظام استثمارگر سرمایه‌داری معرفی می‌شد و مستوجب مجازات بود!
سایر نیروهای انقلابی از جمله سنت‌گرایان آنها اما نگاه به نسبت متفاوتی داشتند. آنها گرچه از نظریۀ وابستگی تأثیر پذیرفته و با واژه‌های مترادفی، مضامین آن را تکرار می‌کردند، اما عموماً اجرای احکام شریعت در کنار تلاش جوانان مسلمان در جهت سازندگی در روستاها را مسیر درست رفع عقب‌ماندگی کشور تلقی می‌کردند.
بر همین مبنا، پس از قطع شدن رابطه با آمریکا و مصادرۀ دارایی‌های منقول و غیرمنقول بورژواهای کمپرادور و غیرکمپرادور که هیچ تأثیری بر محرومیت‌زدایی از جامعه نداشت، «جهاد سازندگی» برای کمک به برداشت محصول کشاورزان و پاره‌ای فعالیت‌های عمرانی و آموزشی و بهداشتی از جمله ساخت مدرسه و احداث جاده و برق‌رسانی به روستاها شکل گرفت و فعال شد.
این نوع فعالیت‌ها در بهبود وضع روستائیان محروم در کوتاه‌مدت بی‌اثر نبود، اما به دلایل مختلفی به توسعۀ پایدار روستاها کمکی نکرد. یکی از این دلایل، عدم مطالعات تخصصی به‌خصوص از لحاظ زیست‌محیطی برای پروژه‌های کوچکی بود که اجرای آنها نیاز به نگاهی توسعه‌گرا و همه‌جانبه داشت. برخی از این پروژه‌ها، نظام سنتی و پایدار اقتصاد روستایی را تخریب کرد و در بلندمدت سبب نابودی زیرساخت‌های نگهدارنده و بازتولیدکنندۀ زندگی روستایی و مهاجرت گستردۀ روستائیان به شهرها شد، به‌خصوص اینکه در شهرها نیز واگذاری زمین مجانی به «مردم محروم» برای خانه‌سازی به‌صورتی بی‌برنامه و بی‌دروپیکر در دستور کار دولت انقلابی قرار گرفت.
در واقع پس از پایان یافتن جنگ هشت‌ساله بود که ضرورت تدوین «برنامۀ توسعه» در برخی سطوح رسمی مطرح شد، اما از همان ابتدا هیچ اجماعی بر سر ویژگی‌های توسعۀ موردنظر در بین نیروهای حاکم شکل نگرفت و این خود سبب منازعۀ سیاسی تازه‌ای در رقابت‌های پیدا و پنهان بر سر قدرت شد. سرانجام کار به‌جایی رسید که «توسعه» به مفهومی غربگرایانه و مخالف استقلال معرفی و به‌عنوان امری منفی از دایرۀ واژگانی رسمی حذف شد. همزمان با آن، بازگشت به مفاهیم چپگرایانۀ نظریۀ وابستگی در ادبیات متفاوتی در بین برخی نیروهای سابقاً ضدچپ احیاء شد و راه را بر توسعه‌ای پایدار و همه‌جانبه برای کشور مسدود کرد.

دیدگاه
آخرین اخبار
پربازدیدها
وبگردی